دانلود و خرید کتاب آقا سیّد روزعلی قربانی
تصویر جلد کتاب آقا سیّد

کتاب آقا سیّد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آقا سیّد

در کتاب آقا سیّد نوشته روزعلی قربانی، سرگذشت شهید سید ابوالقاسم داوود موسوی دامغانی را می‌خوانید. شهید سید ابوالقاسم داوود موسوی دامغانی امام جمعه شهرستان رامهرمز و نماینده مردم این شهر در دوره دوم مجلس شورای اسلامی بود که در سانحه هوایی سال ۱۳۶۴ به شهادت رسید.

موسوی دامغانی در روز اول اسفند ۱۳۶۴ با پنجاه تن از شخصیت‌های مملکتی و روحانیان و یاوران انقلاب، که در میان آنان حجت الاسلام شهید حاج شیخ فضل الله محلاتی نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هفت تن دیگر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چند تن از قضات دادگستری وجود داشتند، با هواپیمای مسافربری متعلق به شرکت آسمان عازم جبهه‌های اهواز بودند که در نزدیکی اهواز از مورد حمله دو فرزند جنگنده متجاوز عراقی قرار گرفتند و در منطقه ویسی در ۲۵کیلومتری شمال اهواز با سقوط هواپیمایشان به شهادت رسیدند.

 در کتاب آقا سیّد سرگذشت این روحانی مبارز و آگاه و شهید بزرگوار و محبوب را می‌خوانید.

 خواندن کتاب آقا سیّد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به سرگذشت‌نامه‌های شهدای جنگ تحمیلی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب آقا سیّد

حرف‌ها و سخنرانی‌هایش شیوا و گرم بود. مردم زود جذبش می‌شدند. بارها او را به خاطر سخنان افشاگرانه و صراحت بیانش به آگاهی، شهربانی قم کشاندند و از او خواستند که دیگر در منبرهایش بحث سیاسی نکند؛ نپذیرفت. حتی، مدتی از رفتن به منبر و سخنرانی محرومش کردند، اما در همان شرایط هم میان مردم می‌نشست و علیه رژیم منحوس پهلوی تبلیغ می‌کرد.

خانه‌اش پایگاه انقلابیون و مبارزین ضد رژیم بود. خودش هم بدون هراس از ساواک، گاهی سراغ تبعیدی‌های رنج‌دیده می‌رفت و از آن‌ها دلجویی می‌کرد.

اعلامیه‌های امام را که از نجف به ایران می‌رسید، به همراه شهید محمد منتظری، در زیرزمین خانه با ماشینِ تایپ و دستگاه استنسیل تکثیر می‌کردند. آن‌ها را داخل ماشین فولکسی که آن روزها داشت جاسازی می‌کردند و به شهرهای دیگر می‌بردند. او بین مردم می‌گشت و آن‌ها را به مسائل روز مملکت آگاه می‌کرد. به خاطر همین کارهایش ساواک و شهربانی قم بارها او را بازجویی و شکنجه کرد. چندین بار هم او را به زندان فرستادند.

سال ۱۳۴۵، هنگام تحویل سال وقتی با محمد منتظری و آیت‌الله شیخ احمد جنّتی در صحن حرم حضرت معصومه (س) در حال پخش اعلامیه اعلام خطر، حضرت امام خمینی (ره) بودند، دستگیر شدند. آن‌ها را به زندان قم فرستادند. کمی بعد به قزل‌قلعه تهران منتقلشان کردند. شصت روز در سلولی مخوف او را نگه داشتند و به بدترین شکنجه‌ها آزار دادند، اما او عشق به امام را کتمان نکرد. مدتی هم با شهید محمد منتظری هم‌سلول شد. بعد از آزادی نه تنها مبارزاتش کم‌رنگ‌تر نشد، که قاطعانه‌تر و مصمم‌تر به کار خود ادامه داد. بعد از آن دو بار دیگر دستگیر و زندانی‌اش کردند. برای همین مخفیانه به مبارزهٔ خود ادامه داد؛ حتی، فعال‌تر از گذشته. او در رساندن اعلامیه‌ها و پیام‌های حضرت امام به مردم در شهرهای مختلف از جمله آبادان، ماهشهر، بندرعباس، کرمان، شیراز، کاشان، سمنان و جای جای تهران فعال بود و نقش بسیار مؤثری داشت.

در همان دوران، خود را برای مبارزهٔ مسلحانه هم آماده کرده بود. چند قبضه اسلحه داشت که آن‌ها را در منزل پدرش پنهان کرده بود. او برای استفاده از این اسلحه‌ها گوش به فرمان امام بود. اعتقاد داشت به همان اندازه که تعلل و سستی در مسیر انقلاب ناپسند است، از امام جلو افتادن و بدون معیار حرکت کردن هم گناهی نابخشودنی و جبران‌ناپذیر است. با این همه گاهی به برادرانش می‌گفت: «کی وقت آن می‌رسد؟ چه موقع خواهد رسید که از این اسلحه‌ها ضد حاکمان جور استفاده کنیم؟»

او در جریان مبارزاتش با سید محمدعلی اندرزگو آشنا شد و مدت شش سال با او در ارتباط مستمر بود و با هم همکاری داشتند.



 

alireza.a2000
۱۳۹۹/۰۹/۲۴

عالی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان