دانلود و خرید کتاب آتش در کوهستان آنیتا دسای ترجمه آذر عالی‌پور
تصویر جلد کتاب آتش در کوهستان

کتاب آتش در کوهستان

نویسنده:آنیتا دسای
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آتش در کوهستان

کتاب آتش در کوهستان نوشته آنیتا دسای است که با ترجمه آذر عالی‌ پور است. این کتاب برنده جایزه ملی قلم است.

 آثار آنیتا دسای دارای درونمایه‌ای تلخ و فضایی غم‌انگیز است. شخصیت‌ها، اکثراً واخورده و پریشان‌حال از تلخی‌های زندگی گذشته، در مواجهه با موقعیت‌های تازه که گاه آگاهانه آن را آفریده‌اند، به بن‌بست می‌رسند، بن‌بستی که سرنوشت انسان امروز با آن گره خورده است. این شخصیت‌ها، گرچه اکثراً در تلاش برای رهایی از تار و پودهای اسارت‌آور زندگی روزمره ناموفق هستند، اما منفعل نیستند. آنیتا دسای در حال حاضر در آمریکا زندگی می‌کند و در دانشگاه MIT ادبیات تدریس می‌کند. رمان آتش در کوهستان نخستین بار در سال ۱۳۷۳ با ترجمه و توسط انتشارات یاسمن منتشر شده است و بدین‌وسیله آنیتا دسای در آن زمان به جامعه ادبی ایران معرفی شد.

خواندن کتاب آتش در کوهستان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب آتش در کوهستان

نامه‌رسان، چشمش که به رام‌لال افتاد، روی پَرچینِ زیر درخت پُربرگ بلوط نشست. می‌خواست سربالایی خانه را همراه او برود. کیسهٔ نامه‌ها را روی شانه‌هایش جابه‌جا کرد. اولین روزِ حقیقتاً گرم از ماه مه بود و او داشت عرق می‌ریخت. می‌توانست این تک نامه را به رام‌لال بدهد تا به خانه ببرد. عرق پیشانی‌اش را با انگشت تکاند و گرچه گرمش بود تصمیم گرفت خودش نامه را ببرد. پیش از استخدام در ادارهٔ پست پانزده سال در ارتش خدمت کرده و هنوز هم سفت و سخت پایبند مقررات بود. گویی هنوز گروهبانی پشت سرش بود که هر وقت می‌ایستاد، سرش داد می‌زد و دستور می‌داد که حرکت کند و دقیق و مطیع باشد. مثل خر کار و زندگی می‌کرد و کمال مطلوبش هم همین حیوان بود. حالا هم نشست و منتظر رام‌لال شد که هن‌وهن‌کنان در طول جادهٔ خاکی پیش می‌آمد. دست‌کم می‌توانست بقیهٔ راه طاقت‌فرسای کاریگنانو را همراه او برود.

نه این‌که رام‌لال مصاحب خوبی باشد؛ او هم کم‌وبیش مثل نامه‌رسان آدم سردی بود و دقیقاً به همان اندازه ترش‌رو. رام‌لال نامه‌رسان را که در سایهٔ درخت بلوط منتظر خود دید، غرغری کرد و فقط مکثی کرد تا زنبیل خرید را از دست راست به دست چپ بدهد.

نامه‌رسان در جواب غرولندی نثارش کرد. آن‌گاه برخاست و دوباره کیسهٔ نامه‌ها را روی شانه‌هایش انداخت.

مردی همراه کُره اسبش، پرسروصدا و نرم‌نرمک، درحالی‌که افسار اسب را می‌کشید از کنارشان رد شد. پسربچه‌ای مو طلایی از ساکنین هتل سوار اسب بود. مرد دستی تکان داد و به آن‌ها سلام کرد، اما آن دو با نگاهی از روی بی‌میلی به او فهماندند که از بی‌خیالی او و سروصدایی که راه انداخته، خوششان نیامده. سپس زیر لب غرغر کردند و از تپه بالا رفتند. صاحب اسب درحالی‌که ترکه‌ای را که از بوتهٔ گیاه جارو کنده بود در هوا می‌چرخاند، سوت‌زنان به راهش ادامه داد. پسربچه که گرمای آفتاب بی‌حالش کرده بود، بی‌اختیار سری تکان داد.

نامه‌رسان و رام‌لال با پشت‌های خمیده، نفس‌نفس‌زنان بالا می‌رفتند. سنگریزه‌ها از زیر پایشان در می‌رفت. طرز راه رفتنشان نانداکال را که از سربالایی پایین آمده بود تا دَمِ دروازه منتظر نامه‌رسان شود، به‌شدت عصبی می‌کرد. همیشه می‌گفت خودش موقع بالا آمدن از سربالایی پشتش را صاف می‌گیرد، شق‌ورق عین عصا.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۷۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۱۹۰,۰۰۰
تومان