کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید
معرفی کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید
کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید، داستانی جذاب و خواندنی از رابرت لویی استیونسن، دربارهی تقابل درونی انسانهای برای مبارزه با خیر و شر است.
مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید، چندین بار به کارگردانی کارگردانهای معروف به روی صحنه رفته است. نسخهی خلاصهی این اثر خواندنی با ترجمهی بهارک قهرمان در اختیار شما قرار دارد.
دربارهی کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید
کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید، داستانی خواندنی و غیر قابل پیشبینی است. رابرت لویی استیونسن کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید را زمانی نوشت که ذهنش درگیر تقابل بین نیروهای خیر و شر در انسانها بود. دکتر جکیل مردی خیرخواه و مهربان است. اما متوجه چیزی غیرعادی در خودش میشود. او در طول روز دوست دارد به انسانها کمک کند، مهربان و درستکار باشد اما شبها، میل خیلی زیادی به هرزگی و کارهای بد پیدا میکند. بنابراین تصمیم میگیرد دارویی بسازد که بتواند نقاط مثبت و منفی وجودش را از هم جدا کند. او موفق میشود اما نتیجهی کار تبدیل به فاجعهای تمام عیار میشود. آقای هاید، که وجه منفی شخصیت او است، جان میگیرد و روز به روز قدرتمندتر میشود...
کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید برای دوستداران داستانهای تخیلی و فانتزی جذاب و خواندنی است. نسخهی خلاصهی رمان مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید، برای مطالعهی نوجوانان گزینهای مناسب به شمار میرود.
دربارهی رابرت لویی استیونسن
رابرت لویی بالفور استیونسن در ۱۳ نوامبر ۱۸۵۰ در ادینبورگ اسکاتلند به دنیا آمد. او در سالهای حیاتش آثار بسیاری را خلق کرد که مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید و جزیرهی گنج از معروفترینهایش است. کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید آنقدر محبوب است که در انگلیس به صورت ضربالمثل درآمده است. رابرت لویی استیونسن در زندگیاش به بیماری سل مبتلا شد. البته این موضوع باعث نشد که از نوشتن دست بکشد. او شروع به سفر کرد و اتفاقا سفرنامهای هم به نام سفر با خر منتشر کرد. در نهایت او در ۳ دسامبر ۱۸۹۴ در ۴۴ سالگی چشم از دنیا فروبست.
جملاتی از کتاب مورد غیرعادی آقای جکیل و آقای هاید
نگاه دوباره به آن همان حس وحشتی را که برای نخستینبار آن را دیده بود، به وی بازگرداند. «در صورت ناپدید شدن یا غیبت بیدلیل دکتر جکیل برای مدتی بیش از سه ماه، داراییهای وی به ادوارد هاید تعلق خواهد گرفت.
ِادوارد هاید نام همان مرد شروری بود که انفیلد از او حرف زده بود. این مدرک مدتها مایهی نگرانی آترسون شد. در ابتدا او نگران این بود که هرگز حتی نام این مرد به گوشش نخورده است. چرا باید جکیل همهچیز را به مردی واگذار میکرد که هرگز به او اشارهای نکرده بود؟ از آنجا که آن ها مدتی طولانی با هم دوست بودند، آترسون چنین فرض کرد که تمام دوستان جکیل را میشناسد؛ اما حالا پس از شنیدن داستان انفیلد، وصیتنامه او را نگرانتر کرد. حالا او چیزی از ادوارد هاید می دانست. او مردی شرور بود.
در حالیکه دوباره وصیتنامه را داخل گاوصندوق میانداخت، گفت: «فکر میکردم این دیوونگیه؛ ولی حاا از اون وحشت دارم.» با گفتن این حرف به شمع فوت کرد و خاموش شد. کتش را پوشید و به سمت میدان کوندیش راه افتاد، جایی که یکی از دوستانش زندگی می کرد.
آترسون زیر لب گفت: «اگه کسی ادوارد هاید رو بشناسه، اون دکتر انیونه.»
فهرست
- داستان در
- ملاقات با دکتر انیون
- جستجو برای آقای هاید
- خانه ی دکتر جکیل
- قتلی لندن را تکام میدهد
- نامهی اسرارآمیز
- راز دکتر انیون
- حادثهی پشت پنجره
- موجودی در دفتر
- مرد مرده در دفتر
- جستجو برای جکیل
- داستان دکتر انیون
- معجونی که همه چیز را عوض کرد
- نامهی دکتر جکیل
- تقابل بین خیر و شر
حجم
۶٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
حجم
۶٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
نظرات کاربران
کتاب پرماجرایی بود
به نظرتون بخونم داستان جالبی بود اما یکم گرونه؟
عاللللللللللِلللللللللللللللللللیییییییییی
ترجمه خوب نیست، برداشت خلاصه ای هم که ازش شده زیاد قوی نیست، اگر میخواید بخونید فکرکنم نسخه اصلی بهتر باشه
واقعا نظرمو جلب نکرد ترجمه نیاز به ویرایش داشت و گیرا نبود داستان هم چندان کشش و مفاهیم ارزشمند نداشت شاید نویسنده میتونست نکاتی که در ذهن داشت رو به صورت زیباتری بیان کنه گرچه پایانش دور از ذهن بود ولی
تقابل خیر و شر در انسان رو زیبا به تصویر کشیده ، از داستان نمیگم تا جذابیتش کم نشه اما حتما بخونیدش