کتاب راه‌حل سوم

استفان کاوی نویسنده کتاب معروف هفت عادت مردمان موثر، در کتاب راه حل سوم درباره حل اساسی‌ترین مشکلات زندگی با شما صحبت می‌کند. زندگی مالامال از مشکلاتی است که برطرف کردن آن‌ها ناممکن به‌نظر می‌رسد: مشکلات فردی، مشکلات خانوادگی، کار، با همسایه‌ها و با جهانی گسترده‌تر و وسیع‌تر. همه ما به نوعی از ناملایمات و مشکلات رنج میإریم و بیشترمان عادت داریم بدون این که مشکلاتمان را با کسی مطرح کنیم به تنهایی بار انها را به دوش بکشیم اما استفان کاوی در این کتاب از اصولی صحبت کرده است که به ما در حل مشکلاتمان کمک می‌کند. 

درباره کتاب راه حل سوم

 استفان کاوی در کتاب راه حل سوم از اصلی صحبت می‌کند که برای حل تمام مشکلات در انواع مختلف به طور یکسان کاربرد دارد. به گفته کاوی این اصل به‌طور یکسان هم برای مادری بدون حامی و همسر که می‌کوشد دشوارترین کارها را برای بزرگ کردن و پرورش دادن فرزند نوجوان ناراضی و بی‌قرارش انجام دهد و هم برای رهبر یک کشور که سعی دارد به جنگ خاتمه دهد، به کار گرفته می‌شود. استفان کاوی این اصل را راه حل سوم نامیده است. او می گوید ما عادت داریم مشکلات را از دو وجه ببینیم. یکی از دید «گروه من» در مقابل آن «گروه تو». گروه من خوب است و در مقابل، گروه تو بد است یا دست‌کم «کمتر خوب» است. گروه من درست و منصف است و گروه تو غلط و شاید حتی غیرمنصف. محرک‌ها و انگیزه‌های من ناب و عالی است و محرک‌ها و انگیره‌های تو در بهترین حالت، متوسط. این گروه، تیم، کشور، فرزند، شرکت، فکر و ایدهٔ من است که در مقابل توست. در هر مورد، دو انتخاب و راه‌حل وجود دارد. به همین دلیل است که ما معمولا همه جا با دو گروه متقابل سروکار داریم، آزادی‌خواه‌ها در مقابل محافظه‌کارها، کارگران در مقابل مدیران، وکلا در برابر وکلا، کودکان در مقابل والدین و.... جنگ و نابرابری و تبعیض هم به همین دلایل وجود دارد.

استفان کاوی در راه حل سوم به ما می‌گوید. در مقابل راه و روش من و راه و روش تو یک راه حل سومی وجود دارد و ان راه و روش ما است. ما با همکاری و همکوشی می‌توانیم در جهت انتخاب سوم پیش برویم. راه و روشی بهتر و برتر برای حل و رفع اختلاف‌ها. کاوی در این کتاب به شرح چگونگی رسیدن به این راه حل سوم و گذشتن از تفکر دو انتخابی می‌پردازد. و اصلی به اسم اصل همکوشی را معرفی می‌کند که راه رسیدن به انتخاب سوم است. 

اگر اصل موجود در این کتاب را به‌خوبی درک کنید و آن را در زندگی به‌کار ببرید، هم بر مشکلات خود غلبه می‌کنید و هم می‌توانید امیدوارانه ادامه دهید و آینده‌ای را برای خود رقم بزنید که حتی بهتر از چیزی باشد که در ذهنتان مجسم می‌کردید.

خواندن کتاب راه حل سوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب مفید و کاربردی را به تمام علاقه‌مندان به کتاب‌های حوزه موفقیت و خودیاری و رشد فردی پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره استفان کاوی

استفان کاوی، MBA اش را از دانشگاه هاروارد دریافت کرد و در همان سال فارغ‌التحصیلی تدریس مدیریت منابع انسانی را شروع و خیلی زود تبدیل به استاد محبوب دانشگاه شد. اما معروفیت او به زمانی برمی‌گردد که برای اولین بار کتاب معروفش هفت عادت مردمان موثر در سال ۱۹۸۹ چاپ شد. این کتاب مانند بمب در دنیای کسب و کار با فروشی بیش از ۲۰ میلیون نسخه و ترجمه به زبان‌های مختلف صدا کرد و تا چند سال در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های کسب و کار بود. اعتماد هوشمندانه، هفت عادت بازاریابان شبکه‌ای و هفت عادت خانواده‌های موفق از دیگر کتاب های او هستند.

بخشی از کتاب راه حل سوم

برخی خانواده‌ها به دلیل وجود اختلافاتی جزئی، همچون اختلاف‌نظر با یکدیگر یا رقابت پنهان بر سر این‌که چه کسی ارزش و اهمیت بیشتری در خانه و خانواده دارد، باعث آزردگی و پریشانی یکدیگر می‌شوند. چنین بحث‌ها و سوءاستفاده‌های عاطفی همواره وجود دارد: «اگر دوستم داشتی، گاراژ را تمیز می‌کردی.»، «من تمام روز سخت کار می‌کنم؛ اما تو حتی یک تشکر خشک و خالی هم نمی‌کنی.»، «آن‌ها بچه‌های تو هم هستند.» به این ترتیب، به تدریج و حتی بی‌آن که خود متوجه باشند، دیوارهایی بینشان شکل می‌گیرد و روز به روز بالاتر می‌رود تا این‌که سکوتی سرد در خانه حاکم می‌شود. اگر شما می‌خواهید چیزی را در زندگی مشترک خود خراب کنید، تمام آنچه باید انجام دهید، این است که دیوارهایی ضخیم اطرافش بکشید تا از درون خشک و تهی شود.

یک وکیل خانواده با سال‌ها تجربه، در خصوص موردی صحبت می‌کرد که در آن، زنی به دفترش رفته و تقاضای طلاق کرده بود. آن زن به وکیل گفته بود: «دیگر نمی‌توانم شوهرم را تحمل کنم.» شوهر آن زن در امور اجتماعی پیشگام بود و درآمد خوبی هم داشت؛ اما با هر آنچه همسرش می‌گفت، مخالف بود و آن را نقض می‌کرد. شوهر آن زن همواره کارهایی برعکس کارهای همسرش انجام می‌داد. اگر همسرش تابلویی روی دیوار آویزان می‌کرد، او آن تابلو را برمی‌داشت. اگر همسرش می‌خواست با دوستانش بیرون غذا بخورد، او از آن‌ها می‌خواست در خانه غذا بخورند. اگر همسرش به یکی از دوستانش حرفی می‌زد، او می‌گفت که حتم دارد از نظر دوستش نیز، حرف همسرش اشتباه است. مرحلهٔ بحرانی وقتی شکل گرفت که زن، والدین خود را برای ناهار دعوت کرد. سر میز ناهار، خورشید مستقیم به صورت پدر زن می‌تابید و او را آزار می‌داد. ازاین‌رو، زن پرده را کشید؛ اما شوهرش بلافاصله از جایش بلند شد و پرده را کنار زد. زن سال‌ها با چنین مرد لجباز و عصبی‌ای زندگی کرده بود و همیشه او را تحمل می‌کرد؛ اما دیگر تحملش تمام شده بود. آن مرد آنقدر جهان همسرش را محدود کرده بود که باعث هجوم یک ترس عاطفی به همسرش شده و حالتی مشابه انفجار برای او به‌وجود آورده بود.