کتاب بدشانسی چیز تازهای نیست
معرفی کتاب بدشانسی چیز تازهای نیست
داستان کوتاه بدشانسی چیز تازهای نیست نوشته خونو دیاز، نویسنده دومینیکنی-آمریکایی است که از مجموعهی Drown انتخاب شده، این مجموعه، جایزهی معتبر نشریهی ساندی تایمز را دریافت کرده است. ساندِی تایمز روزنامهٔ معتبر و پرفروش انگلیسی است. شرکت «نیوز کورپوریشن» صاحب امتیاز این روزنامه است که نشریهٔ تایمز را نیز منتشر میکند.
جایزهٔ ادبی ساندیتایمز، از سال ۲۰۱۰ توسط این روزنامه، سالانه به یک داستان کوتاه منتخب تعلق میگیرد. این جایزه تمامی مجموعه داستانهای کوتاه و تک داستانهایی را که نویسندگان سراسر جهان در بریتانیا و ایرلند منتشر کرده باشند، بررسی و داوری میکند و برندهٔ نهایی آن موفق به دریافت مبلغ ۳۰ هزار پوندی این جایزه میشود. علاوه بر این، پنج جایزهٔ هزار پوندی دیگر نیز به پنج داستان برگزیدهٔ دیگر اهدا میشود. ساندی تایمز از سال ۲۰۱۳ گرانترین جایزهٔ ادبی جهان برای یک داستان کوتاه به شمار میرود.
درباره کتاب بدشانسی چیز تازهای نیست
داستان بدشانسی چیز تازهای نیست درباره مردی است که خانوادهاش را در سانتو دومینیگو با رویای کار در امریکا ترک میکند اما در آنجا هم دچار مشکلات و بدشانسیهای زیاد میشود.
خواندن کتاب بدشانسی چیز تازهای نیست را به چه کسانی یپشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به ادبیات داستانی بهویژه داستانهای کوتاه خارجی
درباره خونو دیاز
خونو دیاز نویسندهی دومینیکنی-آمریکایی است که دسامبر سال ۱۹۶۸ در پایتخت جمهوری دومینیکن، سانتو دومینگو متولد شد. او تا شش سالگی و در دورانی که پدرش برای کار به آمریکا رفته بود، با مادر و پدربزرگش زندگی کرد و در سال ۱۹۷۴ به آمریکا مهاجرت کرد.
دیاز پس از اتمام تحصیلات خود در آمریکا، استاد ادبیات خلاقانه شد. او هماکنون رییس هیأت مدیرهی جایزهی پولیتزر است. دیاز پس از اتمام تحصیلاتش در آمریکا، استاد ادبیات خلاقانه شد و هماکنون رییس هیأت مدیرهٔ جایزهٔ پولیتزر است.
مجلهٔ نیویورکر خونو دیاز برنده پولیتزر ۲۰۰۸ را در فهرست بیست نویسندهٔ تأثیرگذار قرن بیست و یکم قرار داده است. «غریق» نخستین اثر اوست که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد و پس از موفقیت گسترده و تجدید چاپهای فراوان، موفق به دریافت جایزهٔ پن مالامود شد و برایش شهرتی جهانی به ارمغان آورد. داستانهای مجموعه غریق، تا کنون پنج بار در سالهای مختلف در فهرست بهترین داستانهای کوتاه آمریکا قرار گرفتهاند و جوایز بیشمار دیگری را به خود اختصاص دادهاند.
دیاز در بیشتر داستانهایش به موازات قصهٔ قهرمان ناکام خود، بخشهایی از تاریخ و فرهنگ سرزمین پدریاش را نیز بازگو میکند. مهاجرت محور اصلی عموم آثار اوست که طبیعتاً بر اساس تجربههای شخصیاش نوشته میشوند و مسائل و دغدغههای خانوادههایی که به ایالات متحده مهاجرت کردهاند، در آنها به وضوح دیده میشود.
بخشی از کتاب بدشانسی چیز تازهای نیست
یک شب بابابزرگ جعبهٔ سیگاری دست بابا داد که با اسکناس پر شده بود. دلارها نو بودند و بوی زنجبیل تازه میدادند.
«این هم از این. کاری کن بچههات بهت افتخار کنن.»
«حالا خودت میبینی.»
گونهٔ پیرمرد را بوسید و فردای آن شب بلیت سفر هوایی برای سه روز بعد خرید. بلیت را روبهروی چشمهای مامان گرفت و گفت: «میبینیش؟»
مامان با خستگی و بیتفاوتی سری تکان داد و دستهایش را گرفت. منتها از قبل لباسهای بابا را جمع کرده و توی اتاق گذاشته بود. حتی وقتی رفت او را نبوسید. به جایش بچهها را یکییکی سراغش فرستاد و گفت: «با پدرتون خداحافظی کنین و بهش بگین که منتظرین تا زود برگرده.»
در حالیکه بابا سعی میکرد او را خجالتزده کند، مامان بازوهایش را به چنگ گرفت و انگشتهایش را درست مثل چنگال در آنها فرو کرد و گفت: «خوب یادت بمونه که این پول از کجا بهت رسید.»
و این آخرین کلماتی بود که تا پنج سال بعد رودرروی هم گفته بودند. بابا ساعت چهار صبح با غرش هواپیمایی که با خفت رزرو کرده بود به میامی رسید.
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
نظرات کاربران
من دوست داشتم
سرگذشت مردی که به امریکا مهاجرت میکنه، بدنبود ولی هیجان نداشت وخلاصه شده بود.