دانلود و خرید کتاب راهی که پیدا شد... طاهره مهدوی حاجی
تصویر جلد کتاب راهی که پیدا شد...

کتاب راهی که پیدا شد...

معرفی کتاب راهی که پیدا شد...

طاهره مهدوی حاجی در کتاب راهی که پیدا شد از یک تصمیم و تلاش با شما سخن می گوید. تصمیم که خیلی‌ها شاید بارها ان را گرفته‌اند اما فقط تعداد کمی موفق به عملی کردنش شده‌اند. تصمیم و تلاش برای لاغر شدن و کم کردن اضافه وزن.

خانم طاهره مهدوی حاجی یکی از بانوانی بود که در برنامه کارگارهی کاهش وزن گروه مهرتن که بر مبنای یافته‌ها و تحقیقات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران شکل گرفته بود، شرکت کرد و توانست در عرض ۶ ماه ۱۸ کیلو وزن کم کند و در کنار آن با چالش‌های مهم زندگی‌اش همچون بیماری پدر، انجام امورات خانه و بارداری کنار بیاید. او اکنون یکی از درمان‌گران خوب گروه مهرتن است که در این کتاب گوشه‌هایی از تلاش‌ها و تجربیاتش در زمینه کاهش وزن را با خوانندگانش به اشتراک گذاشته است.

درباره کتاب راهی که پیدا شد

این کتاب شامل تجارب واقعی مهدوی، سایر افراد گروه و مراجعان او در طول کاهش وزن است که به صورت داستان روایت شده. در این کتاب تلاش شده است در لابه‌لای تجارب افراد، تکنیک‌ها و اصول درمانی مدل مهرتن به شیوه‌ای ملموس و کاربردی آموزش داده شود. به طوری که فقط با خواندن این کتاب نسبت به ایجاد تغییر در رفتار خوردن خود ترغیب و با تکنیک‌های کاربردی این تغییرات آشنا شوید.

خواندن کتاب راهی که پیدا شد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کسانی که بارها تصمیم به کاهش وزن گرفته‌اند اما موفق نشده اند. آنهایی که بعد از کاهش وزن دوباره به سراغ پرخوری رفته‌اند و آنها که برای اولین بار تصمیم به لاغر شدن دارند

جملاتی از کتاب راهی که پیدا شد

در مسیر تغییرات، تنها مغز و رفتار من نبود که تغییر می‌کرد؛ روابط من هم تغییر کرده بود. همسرم متوجه شده بود که اگر می‌خواهد مرا خوشحال کند لازم نیست یک کیک عصرانه بخرد، چای تازه‌دم بریزد و کنارم بنشیند تا با هم چای و کیک بخوریم و حرف بزنیم.

هر دو یاد گرفته بودیم که این فضای دوست‌داشتنی را می‌توانیم با یک ظرف انار دانه‌شده هم تجربه کنیم. اما این تجربه به سادگی به دست نیامده بود. برای رسیدن به این نقطه هم مشکلاتی داشتیم. روزی همسرم با ذوق به خانه آمد؛ در حالی که دو برش بزرگ شیرینی تر خریده بود.

به من گفت وقتی از جلوی شیرینی‌فروشی می‌گذشته متوجه شده که این شیرینی‌ها را تازه پخته بودند و او هم از روی سینی این دوتا را انتخاب کرده و سریع خریده بود. من خوشحال نشدم، حقیقتا در موقعیت بدی گیر کرده بودم. همسرم با آب و تاب از تازگی و خوشمزگی شیرینی‌ها تعریف می‌کرد و نمی‌خواستم توی ذوقش بزنم. از یک طرف خودم هنوز قادر به مقاومت در برابر این‌جور چیزها نبودم و از طرف دیگر دلم نمی‌خواست برنامهٔ غذایی‌ام را به هم بزنم. حسابی گیج شده بودم.

hh
۱۳۹۹/۰۵/۱۹

کتاب خوبی بود ، بار اولی که شروع کردم تا انتها خواندم، ممنون از نویسنده

کاربر ۳۰۰۴۵۶۱
۱۴۰۲/۰۱/۰۲

کتاب خوبی برای مطالعه و شناخت احساسات راوی در طول جلسه گروه درمانی است

nikzad
۱۳۹۹/۰۶/۰۴

بسیار کاربردی بوده و قلمی روان داشت

"شکم شما سطل آشغال نیست؛ آنچه را که باید در سطل زباله ریخته شود توی شکم خود نریزید".
h.s.y
زبان، ابزار تفکر ماست. وقتی به موضوعی فکر می‌کنید یا آن را تحلیل می‌کنید متوجه می‌شوید که در واقع تفکر شما از طریق یک گفتگوی درونی شکل می‌گیرد، پیشرفت می‌کند و به نتیجه می‌رسد.
h.s.y
زبان غیر از نقش کلیدی در تفکر، ابزار شما برای ارتقای آگاهی بر فرایندهای ناهشیار مغزی است
h.s.y
این حقیقت وجود دارد که ما توانمندی‌های مغزی‌مان را بیش از حد نادیده می‌گیریم. در واقع اگر شناخت درستی از نحوهٔ عملکرد پیچیدهٔ مغزمان داشته باشیم (به این معنی که نقشهٔ راه را در دست داشته باشیم)، می‌توانیم تغییرات دلخواه را در زندگی‌مان ایجاد کنیم. همین امیدواری به امکان تغییر باعث می‌شد دیدگاه مثبت‌تری به زندگی داشته باشم. باعث می‌شد برای کارهایی که همیشه آرزویش را داشتم برنامه‌ریزی کنم و به این سادگی‌ها تسلیم نشوم. این دیدگاه جدید حتی رویکرد مرا نسبت به نقص‌ها و مشکلات اطرافیان هم مثبت‌تر کرده بود. امیدواری به تغییر، مانند اکسیر به زندگی من روحی تازه بخشیده بود و تلاشگری و سخت‌کوشی من را چند برابر کرده بود. به هر حال من که توانسته بودم چنین کاری انجام دهم، حتما می‌توانستم کارهای بزرگ دیگری را نیز انجام دهم؛ فقط باید از راهش وارد می‌شدم. با آگاهی و تعهد می‌شد به نتیجهٔ کار ایمان داشت.
baran
"شکم شما سطل آشغال نیست؛ آنچه را که باید در سطل زباله ریخته شود توی شکم خود نریزید".
saina b
از تغییراتی که در زندگی‌تان رخ می‌دهد نگران نشوید فقط تلاش کنید راه جدیدی برای زندگی بر اساس ارزش‌هایتان پیدا کنید
h.s.y
می‌پیچید: "شکم شما سطل آشغال نیست؛ آنچه را که باید در سطل زباله ریخته شود توی شکم خود نریزید".
کاربر ۳۶۸۲۶۶۶
این‌که آجیل را فقط به خاطر این‌که روی میز و در دسترس من است بخورم، نوعی بی‌احترامی به آگاهی‌ام تلقی می‌کردم
saina b
وقتی مشغول خوردن غذای ناسالمی بودم، دوست نداشتم به ترکیباتش فکر کنم. این فکر کردن باعث می‌شد میزان لذتی که از خوردن می‌بردم به شدت کم شود و خیلی زود از خوردن دست بکشم.
saina b

حجم

۸۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۸۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۸,۱۰۰
۷۰%
تومان