دانلود و خرید کتاب تروکاژ محمدرضا قلی‌پور
تصویر جلد کتاب تروکاژ

کتاب تروکاژ

انتشارات:نشر آواژ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تروکاژ

تروکاژ نمایش‌نامه‌ای از محمدرضا قلی‌پور است که نخستین بار در مهر و آبان ۱۳۹۷ به عنوان اولین تئاتر دوبله در ایران روی صحنه رفت. تروکاژ رتبه اول ششمین جشنواره تئاتر شهر را کسب کرده و به عنوان بهترین متن بخش نمایش‌نامهنویسی این جشنواره شناخته شده است.

این نمایش‌نامه دراماتیک و جذاب پلاتی بسیار پیچیده و حساب شده و دیالوگی خاص و منحصر به قلم نویسنده دارد.

داستان تروکاژ در زمان پهلوی می‌گذرد، منوچهر افخم هنرپیشنه، دختری به اسم فروزنده دارد که وارد فعالیت‌های سیاسی گروه‌های تشکیلاتی شده است و حالا افخم در کلانتری در حال بازجویی درباره دخترش است که طبق شواهدی گفته شده که به قتل رسیده است. عکسی از از یک جسد سوخته به او و زنش نشان می‌دهند و زن تایید می‌کند که این جسد فروزنده است در حالی که افخم اعتقادی به این موضوع ندارد. در بیست و دو پرده این نمایش‌نامه به ترتیب با بازجویی افخم و حال و روز فروزنده و هم‌دستش طلا روبه رو می‌شویم تا راز جنازه سوخته برایمان آشکار شود.

روایت‌های تروکاژ در دو بازه زمانی مختلف و به طور موازی پیش می‌روند. حس نوستالژیک و حال و هوای دهه پنجاه ایران در سراسر نمایش‌نامه به چشم می‌خورد و به لذت بخش‌تر شدن اثر می‌افزاید.

خواندن کتاب تروکاژ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به دوست‌داران نمایشنامه و کسانی که به شکل‌های خاص طراحی درام و نگارش پلات‌های نمایشی متفاوت علاقمند هستند پیشنهاد می‌کنیم.

جملاتی از کتاب تروکاژ

استوار: یه کاباره آتیش زدن، می‌گن ما نبودیم، انداختن گردن ما.

سرگرد: مگه ما مرض داریم کاباره آتیش بزنیم؟

استوار: والا، باز اگه مسجد بود، یه چیزی جناب سرگرد.

سرگرد: آخه واسه چی آتیش بزنیم؟ دیگه؟

[استوار پرونده‌های دیگر را به میان می‌آورد.]

استوار: قربان سه هفته پیش هم دو تا سربازو سر پست خلع سلاح کردن، هر دو تا قبضه و خشابا و فشنگاشونو بردن.

سرگرد: اینم بذار باشه استوار.

استوار: آتیش سوزی کاباره چی؟ اون به کارمون نمی‌یاد؟

سرگرد: نه، رد این قماشو با اسلحه بگیر. آتیش زدن و فلنگ شدن و بوق کردن یه مدل دیگه‌س. بندازش اونور، دیگه؟

[استوار پرونده را کنار می‌گذارد.]

استوار: همینا بود قربان.

سرگرد: خوب، منظری داشکنی. می‌شنوی چی می‌گم؟

استوار: حرف به حرف

سرگرد: می‌ری دم خونهٔ افخم اول. نه پیش خودش، پیش زنش. یه عکس صورت معلوم از همین آخرای فروزنده می‌گیری.


pockethead
۱۳۹۸/۱۲/۲۳

به نظرم مهمترین دستاورد آقای قلی پور رسیدن به یک زبان نمایشی هست که برای خواننده امروز کاملا قابل درک و فهم بوده و در عین حال حس و حال دوران پهلوی رو منتقل می کنه. نوسان بین دو داستان

- بیشتر
دینانی
۱۳۹۹/۰۱/۲۴

تبریک به نویسنده تروکاژ...عالی بود🌹

آننا
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

قشنگ حس و حال دهه پنجاه رو داره. جریان مهیجی داره. مدام رو دست می خوره مخاطب.

چراغ مطالعه
۱۳۹۸/۰۹/۰۲

بهترین نمایش نامه ایرانی سال های اخیر هست

abandokht
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

من اجرای این نمایش رو دیدم. فوق العاده بود

واروژان
۱۳۹۹/۰۱/۲۵

رفتم تو حال و هوای کارای کیمیایی و فریدون گُله و فیلمای قدیمی خاطره انگیز

شهرزاد قصه گو
۱۳۹۹/۰۱/۱۲

من اجرای این اثر رو هم دیدم و باید بگم یک نوآوری در تئاتره ایرانه!

بیات
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

عالیییی

کاربر TARAVAT RANJBARAN
۱۴۰۰/۰۴/۱۸

کتاب بی نظیره میشه تو یک ساعت خوندش شگفت انگیز

ببین فروزنده تو این دنیا هر کی حرف می‌زنه ببین سودش تو چیه. هر کی دیدی دم می‌زنه ولی منفعتش رو نیست، بیشتر بگرد تا دستت بیاد سودش تو چیه. دیگه چه برسه به اینکه حرف بزنه و بگه سود خودمو نمی‌خوام و واسه خاطر دیگرون عالمو می‌خوام، اونوقته که خری اگه شک نکنی که غیر از همه دار و ندارت دیگه چی می‌خواد.
Eli N
سرگرد: اون فیلمی که توش یه دختر خراب داشتی رو یادته؟ افخم: دختر من خراب نبود. یادت باشه. یه نشونه می‌دم که یادت بمونه. چون حرف فیلم می‌زنی از فیلم می‌گم. من تو یه فیلم با نبشی آهن هیجده بار کوبیدم تو سر یه آدم، اونم آدم نظامی، آدم درجه رو پاگن. هیجده بار اونم هر بار عمیق‌تر تا آخر کله‌ش از گردنش رفت. سرگرد: تو فیلمایی که فرستادین ندیدمش. افخم: فیلمو با نگاتیو مادر بردن اداره سانسور سوزوندن، جاش فیلم خام دادن.
دینانی
اونی که با چراغ قوه وایمیسه قبل فیلم تو سینما بیلیت جر می‌ده، همین که هست پس به حساب می‌یاد یعنی اگه پاش بیوفته چوب تو آستینت می‌کنه، پس بیلیت‌تو خودت پاره نکن.
چراغ مطالعه
[طلا گلوله خورده و زخمی و فروزنده اسلحه به دست بالای سر اوست.] طلا: یه کاری کن فروزنده. دارم وا می‌شم از درد. فروزنده: آخه چرا وقتی نمی‌شه کاری کرد، می‌گی کاری کن؟ چی کار کنم؟ ببرمت درمونگاه، بگم دکتر جون این رفیقم زخم برداشته، درمون کن؟ نمی‌پرسه رفیقت زخمو از کجا برداشته؟ نمی‌گن رفیقت چرا با گوله زخم برداشته؟ طلا: یه تیکه آهنه، بکشش. فروزنده: طلا آهنه ولی تو تنه، بیشتر از ترسش درد داره، مرگ داره. طلا: آخرش چی؟ اگه بناس بمیرم هم نمی‌خوام گوله‌شون تو پهلوم باشه و باهام بیاد زیر خاک، فروزنده... بکشش بیرون.
بوف عینکی
این نمایشنامه نخستین بار در مهر و آبان ۱۳۹۷ به عنوان اولین تئاتر دوبله در ایران به کارگردانی محمدرضا قلی پور روی صحنه رفت.
بوف عینکی
؟ طلا: ببین فروزنده تو این دنیا هر کی حرف می‌زنه ببین سودش تو چیه. هر کی دیدی دم می‌زنه ولی منفعتش رو نیست، بیشتر بگرد تا دستت بیاد سودش تو چیه. دیگه چه برسه به اینکه حرف بزنه و بگه سود خودمو نمی‌خوام و واسه خاطر دیگرون عالمو می‌خوام، اونوقته که خری اگه شک نکنی که غیر از همه دار و ندارت دیگه چی می‌خواد
ali fattahi

حجم

۴۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۴۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۶,۹۰۰
تومان