کتاب پرندهی آتشین
معرفی کتاب پرندهی آتشین
در این کتاب داستان پرنده آتشین استیفن کارین و چهار داستان دیگر از افسانههای کهن غربی را می خوانید.
هر سرزمینی افسانههایی دارد که حاصل تعامل مردمانشان با طبیعت و زندگی است این افسانهها علاوه بر این که باعث سرگرمی مردم هستند همیشه نکاتی آموزنده دارند که سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل میشوند.
در این کتاب ۵ گونه از این افسانهها را میخوانید.
خواتندن کتاب پرندهی آتشین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به داستان های فلکلوریک و افسانههای ملل
جملاتی از کتاب پرنده آتشین
حکایت نعلبکی نقره و سیب
آرتور رانسام
(براساس افسانه روسی)
روزی در روستایی دور، بازرگان پیری زندگی می کرد. بازرگان کارش این بود که جنس های دست دوم مردم را در مدت یک سال جمع آوری می کرد و برای فروش به بازار شهر می برد.
این بازرگان سه دختر داشت که دو تای آنها زشت بودند اما سومی خیلی زیبا بود و بهترین و مهربان ترین دختر بازرگان بود. دو خواهر بزرگتر هیچ کاری در خانه انجام نمی دادند و همه کارهای سخت را بر عهده خواهر کوچکتر می گذاشتند. آنها خواهر کوچکشان را احمق کوچک صدا می زدند چون او بیش از حد خوب و مهربان بود و همه کارهای خانه را خودش به تنهایی انجام می داد. این دو خواهر واقعاً بدجنس بودند.
یک روز بالاخره وقت آن رسید تا بازرگان جنس هایش را جمع کند و برای فروش به بازار بزرگ شهر ببرد.
دخترهایش را صدا زد و گفت: خوب دخترها دوست دارید از بازار برایتان چه چیزی بیاورم؟
دختر بزرگتر گفت: من یک گردنبند زیبا و گرانقیمت می خواهم.
دومی گفت: من یک پیراهن مدل جدید و زیبا با حاشیه های طلایی می خواهم.
اما کوچکترین دخترها، همان که از بقیه خوب تر بود، احمق کوچک، حرفی نزد.
بازرگان گفت: دختر کوچک من، تو چه چیزی می خواهی؟ من باید برای تو هم چیزی بیاورم.
دختر کوچک گفت: می توانم یک نعلبکی نقره و یک سیب داشته باشم؟ اما اگر هیچکدام نبود، مهم نیست، چیزی نمی خواهم
بازرگان پیر قول داد آنها را پیدا کند و برایش بیاورد. سپس همگی یکدیگر را بوسیدند، بازرگان شلاقی به اسبش زد و به تاخت دور شد. در مدتی که بازرگان در شهر بود، دو خواهر بزرگتر به آینه نگاه می کردند و خودشان را با لباس و گردنبند جدید مجسم می کردند که چگونه به نظر می رسند.
درباره ندا ترابی
ندا ترابی از سال ۱۳۸۱ به نوشتن روی آورد و با پیوستن به انجمن یادگار نیاکان ما توانست اولین مجموعه داستان خود را با نام «راهی به سوی جهنم» منتشر سازد. سپس نوشتن رمان «کله ات را ورق بزن» را به طور مشترک با کاظم سلطانی آغاز کرد که در سال ۱۳۸۹ به اتمام رسید. در همان سال نوشتن رمان «دختر کویر بزرگ» را آغاز کرد که در سال ۱۳۹۱ منتشر شد. پس از آن کتاب «و حالا روحت را بخدا بسپار» را که آخرین سخنان پیش از مرگ شخصیت های بزرگ می باشد را تالیف و به چاپ رساند.
در همین سال به ترجمه آثار داستانی از نویسندگان مشهور جهان پرداخت و این عناوین را به چاپ رساند: قاتلین، شاهزاده و اژدها، پرنده آتشین، جیمز و هلوی غول پیکر، قوهای وحشی، دور از اجتماع خشمگین، آرزوهای بزرگ و همچنین نمایشنامه های دوازده مرد خشمگین، آهای کی اونجاست.
وی همچنین به ویرایش آثار داستانی نویسندگان ایرانی نیز پرداخت.
از جمله: غرامت دل - تاریک از عشق - دختر مغرور - روی خط عشق - زخم دل- مبارزه شادمانه - خانه سوخته، قطار شب، خرگوش فراری و....
حجم
۷۷۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۷۷۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
نظرات کاربران
بامزه بود. بیشتر برای بچهها خوبه. تو مایههای داستانای هانس کریستین اندرسن بود.