کتاب یک قطار فشنگ برای دکتر
معرفی کتاب یک قطار فشنگ برای دکتر
یک قطار فشنگ برای دکتر نوشته منیرالسادات موسوی از مجموعه سرآمدان علم و ایثار نشر فاتحان، زندگینامهٔ داستانی شهید احمدرضا احدی است.
مجموعه سرآمدان علم و ایثار به منظور پاسداشت شهدای دانشجو و با حمایت سازمان بسیج دانشجویی و سایر دستگاهها تألیف و تدوین گردیده است.
خواندن کتاب یک قطار فشنگ برای دکتر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران ادبیات پایداری و دفاع مقدس و سرگذشتنامههای شهدای جنگ تحمیلی مخاطبان اصلی کتاباند.
جملاتی از کتاب یک قطار فشنگ برای دکتر
هنوز چشمهایم بسته است. با ترمز ناگهانی ماشین چشم باز میکنم. دختر میگوید: اینجا میدان اصلی و قدیمی شهر است. آنجا هم مسجد صفی. نام وقفکنندهٔ آن، حاج صفی یا مشهدی صفی بود. زمانی که شهدا را از میدان شهر تشییع میکردند. مردم توی این مسجد جمع میشدند. به اطرافم نگاه میکنم. مسجد در گوشهٔ شمال شرقی میدان است. مسجد بزرگی نیست این را از دهانهٔ ورودی آن با آجرنما و کاشیهای آبی فیروزهای بر سردرش با طرحهای اسلیمی میتوان فهمید. ماشین میپیچد داخل خیابانی تقریباً شلوغ. میگویم: به نظر میرسد در این نقطهٔ شهر ناگهان همهٔ مردم با هم از خواب بیدار شدهاند و آمدهاند بیرون؟ یک دقیقه که از عبور از خیابان میگذرد. دوباره ترمز میکند. میگوید: این درب اصلی بازار قدیمی شهر است. محل ملاقات و خرید و فروش روستاییهاست. روستاییها سحرخیزند. گمانم آفتاب طلوعنکرده راه میافتند میآیند خرید و فروشهایشان را انجام میدهند تا قبل از ظهر هم برمیگردند سر کار و زندگیشان. از ازدحام اطراف بازار چشم برمیدارم و نگاه میکنم به طاق قوسی سردر بازار قدیمی.
حجم
۱۳۵٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۳۵٫۰ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
بسیارعالی قبلا خواندم دوباره خریدم که بخوانم ای کاش فیلم می شد