کتاب آداب روزانه؛ روز بزرگان چگونه شب میشود
معرفی کتاب آداب روزانه؛ روز بزرگان چگونه شب میشود
کتاب آداب روزانه؛ روز بزرگان چگونه شب میشود نوشتهٔ میس کاری با ترجمهٔ مریم مؤمنی در نشر ماهی چاپ شده است. کتاب آداب روزانه میسن کاری، شرح احوال و عادات کاری یکصد و شصتویک شخصیت مشهور است. در میان این شخصیتها، هم هنرمند و فیلسوف دیده میشود، هم موسیقیدان و نقاش و مجسمهساز و هم کارگردان و دانشمند. هم میتوان از آدمهای معروف چند قرن گذشته ردی پیدا کرد و هم از بزرگان معاصر. این صدوخردهای نفر مجموعهٔ آدمهایی هستند که میسون کاری سراغ زندگینامهها، شرححالها، مصاحبهها و خلاصه منابع مربوط به آنها رفته تا بتواند شرحی مختصر از خلق وخویشان به دست دهد.
درباره کتاب آداب روزانه؛ روز بزرگان چگونه شب میشود
این متون مختصر و مفید سعی میکنند دریچهای باز کنند به زندگی روزمرهٔ این بزرگان، بزرگانی که آداب روزانهٔ هرکدامشان با دیگری متفاوت است و به همین دلیل خواندن هرکدام ایدهٔ تازهای به آدم میدهد و به شکلی انگیزهبخش است. دلگرم میشویم وقتی میفهمیم فلان هنرمند معروف نیز درست مثل خود ما با زندگی روزمره در جدال بوده و تلاش میکرده از دل این کارزار هرروزه دستاوردی به کف آورد. درمییابیم که معنای اصلی نبوغ این است که قدمهای کوچکت را چنان برداری که آهسته و پیوسته بر دشواریها و موانع بزرگ راه فائق آیی و سرانجام ببینی، بیآنکه خودت متوجه باشی، پای بر قلهای نهادهای. این قدمهای کوچک یعنی همین جیرهٔ روزانهٔ تلاش برای آفریدن، تلاشی که بهسرانجامرساندنش آسان نیست، چنانکه در اغلب متون این کتاب میخوانیم.
کتاب آداب روزانه؛ روز بزرگان چگونه شب میشود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به کتابهای توسعهٔ فردی و دوستداران مطالعهٔ سرگذشت بزرگان پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب آداب روزانه؛ روز بزرگان چگونه شب میشود
سیمون دوبووار
Simone de Beauvoir (۱۹۰۸ ـ ۱۹۸۶)
سیمون دوبووار در مصاحبهاش با مجلهٔ پاریس ریویو در سال ۱۹۶۵ میگوید: «گرچه معمولا از آغاز روز بیزارم، همیشه برای شروعکردن عجله دارم. اول چای مینوشم. حدود ساعت ده شروع به کار میکنم و تا یک ادامه میدهم. سپس دوستانم را میبینم و بعد هم ــ رأس ساعت پنج ــ برمیگردم سر کار و تا نُه ادامه میدهم. اصلا برایم سخت نیست که بعدازظهرها کار را از سر بگیرم.» درواقع آنچه برای دوبووار اصلا سخت نبود خود کارکردن بود. حتی برعکس، وقتی تعطیلات دوسه ماههٔ سالانهاش فرامیرسید، بعد از چند هفته حوصلهاش سر میرفت و ناراحت بود که از کارش دور افتاده است.
با آنکه دوبووار به هیچچیز به اندازهٔ کارش اهمیت نمیداد، رابطهاش با ژان پل سارتر هم در تنظیم این برنامهٔ روزانه مؤثر بود، رابطهای که از ۱۹۲۹ تا مرگ سارتر در ۱۹۸۰ ادامه یافت. (رابطهٔ آنها نوعی شراکت روشنفکرانه بود، با مایهٔ کمابیش دلآزاری از رابطهٔ جنسی. طبق قراری که سارتر در ابتدای رابطهشان پیشنهاد کرده بود، هردو شریک میتوانستند معشوق یا معشوقهای داشته باشند، به شرط آنکه همهچیز را به هم بگویند.) معمولا دوبووار صبحها تنها کار میکرد. بعد برای خوردن ناهار به سارتر میپیوست. بعدازظهرها به آپارتمان سارتر میرفتند و در سکوت کار میکردند. عصرها مشغول امور سیاسی یا اجتماعیای میشدند که در برنامهٔ سارتر بود یا به سینما میرفتند یا اسکاچ مینوشیدند و در آپارتمان دوبووار به رادیو گوش میدادند.
کلود لانتسمن، فیلمسازی که بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۵۹ معشوق دوبووار بود، از تجربهٔ بلاواسطهٔ خود از این شرایط میگوید. لانتسمن آغاز رابطهاش با دوبووار را در آپارتمان او چنین توصیف میکند:
صبح روز اول فکر کردم همچنان در تخت میمانیم، اما او بلند شد و رفت سمت میز کارش و با اشاره به تخت گفت: «تو همانجا کار کن.» بلند شدم، لبهٔ تخت نشستم، سیگاری آتش زدم و وانمود کردم مشغول کارم. فکر میکنم تا موقع ناهار کلمهای با من حرف نزد. بعد به دیدن سارتر رفت و با هم ناهار خوردند. گاهی من هم به آن دو میپیوستم. بعدازظهرها به خانهٔ سارتر میرفت و آنجا سه چهار ساعتی کار میکردند. بعد نوبت جلسهها و ملاقاتها بود. برای شام همدیگر را میدیدیم. آن دو تقریبآ همیشه جدا مینشستند و او چیزهایی را که سارتر آن روز نوشته بود نقد میکرد. بعد من و او (به آپارتمان) برمیگشتیم و میخوابیدیم. خبری از مهمانی و شبنشینی و ارزشهای بورژوایی نبود. از همهٔ اینها پرهیز میکردیم. فقط ضروریات در میان بود، نوعی زندگی بیپیرایه، سادگیای که بدین قصد بنا شده بود که او بتواند به کارش برسد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۹۴ صفحه