دانلود و خرید کتاب آتش سوزی ها وجدی معود ترجمه محمدرضا خاکی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب آتش سوزی ها اثر محمدرضا خاکی

کتاب آتش سوزی ها

نویسنده:وجدی معود
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آتش سوزی ها

نمایش نامهٔ «آتش‌سوزی‌ها» دومین قسمت از یک چهارگانهٔ نمایشی اثر وجدی معود، هنرپیشه و کارگردان لبنانی است که قسمت اول آن با عنوان «ساحلی» در ۱۹۹۷ به اجرا درآمد. بی‌آنکه «آتش‌سوزی‌ها» ادامهٔ روایت ساحلی باشد، در آن به طرح پرسش‌هایی دربارهٔ هویت پرداخته‌شده است.

شهرت جهانی معود به خاطر خلق نمایش‌هایی است که در اکثر کشورهای جهان به روی صحنه رفته است. اجرای سه نمایش ساحلی، آتش‌سوزی‌ها و جنگل، از تترالوژی (چهارقسمتی) خون وعده‌ها جایگاه او را تا جایگاه نویسندگان برجسته فرانسه زبان الهام‌بخش نسل جوان بالا برده است.

ماجرا از خواندن وصیت‌نامه مادر برادر و خواهر دوقلو، ژان و سیمون آغاز می‌شود. این وصیت‌نامه زمانی که توسط سردفتر لوبل خوانده می شود باعث زنده شدن خاطراتی از دوران کودکی این خواهر و برادر می‌شود. چه کسی پدرشان بوده است؟ چگونه دور از سرزمین مادری، در کشور کانادا، به دنیا آمده‌اند؟ سر دفتر لوبل نامه‌های در بسته‌ای از طرف مادرشان، به هر یک از آن‌ها می‌دهد و تاکید می‌کند که یکی باید به دست پدری برسد که گمان می‌کنند مرده است، و نامه دیگر، به برادری که تا آن لحظه کوچک‌ترین اطلاعی از وجودش نداشتند. دنیایی از پرسش و درد وجود ژان و سیمون را قرا می‌گیرد:

«مطمئنِ مطمئنِ مطمئن. خیلی دلم می‌خواست شما رو تو یه موقعیت دیگه‌ای ملاقات می‌کردم، ولی از اونجایی که نتیجهٔ دُرُست مهم‌تر از نیتِ پاکه، پس، پیش‌بینی‌کردن هم کارِ خیلی سختیه. مرگ خبر نمی‌کنه. مرگ چیزی نمیگه. اون زیرِ همهٔ قول‌هاش می‌زنه. فکر می‌کنیم خیلی مونده تا بیاد، ولی اون هر وقتی که دلش بخواد میاد. مادرتون رو دوست داشتم. اینو همین جوری می‌گم، به‌طور کلی. مادرتون رو دوست داشتم. اون اغلب از شما برام حرف می‌زد؛ نه، اغلب نه. بعضی وقتا. همین جوری. اون می‌گفت: دوقلوها؛ می‌گفت یه قل دختر، یه قل پسر. می‌دونین که اون چه‌جور آدمی بود؛ هیچ‌وقت چیزی به کسی نمی‌گفت. با کسی حرف نمی‌زد. می‌خوام بگم، تا قبل از اینکه کاملاً از حرف‌زدن دست بکشه، با کسی حرف نمی‌زد. به من هم چیزی دربارهٔ شما نمی‌گفت. اون این جوری بود. وقتی که مُرد، بارون می‌اومد. نمی‌دونم. بارونش خیلی اذیتم کرد. تو کشور خودش هیچ‌وقت بارون نمیاد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه