کتاب زمین پست
معرفی کتاب زمین پست
کتاب زمین پست نوشتهٔ هرتا مولر و ترجمهٔ رباب محب است. انتشارات بوتیمار این کتاب معاصر آلمانی را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی که از ۱۹ داستان کوتاه بههمپیوسته تشکیل شده است.
درباره کتاب زمین پست
کتاب زمین پست حاوی یک مجموعه داستان کوتاه بههمپیوسته است که جنبهٔ خودزندگینامهای دارند. این داستانها در کنار هم برشی از زندگی شخصیتهای داستانی را روایت میکند. «خطابهٔ مراسم خاکسپاری»، «حمام اشوبیش»، «خانوادهٔ من»، «زمین پست»، «گلابی گندیده»، «تانگوی آتشین»، «پنجره»، «مرد و قوطی کبریت»، «فرقِ سر آلمانی و سبیلهای آلمانی»، «اتوبوس بین راه» و «سپورهای خیابان» از عناوین ۱۹ داستان این کتاب است. این کتاب نخستینبار در سال ۱۹۸۲ میلادی منتشر شد و جایزه گرفت.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب زمین پست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمان و قالب داستان بههمپیوسته پیشنهاد میکنیم.
درباره هرتا مولر
هرتا مولر در سال ۱۹۵۳ در رومانی به دنیا آمد. او نویسندهٔ رومانیاییتبار آلمانی و سیزدهمین نویسندهٔ آلمانی است که توانسته در سال ۲۰۰۹ برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شود. آثار مولر در رومانی، با منع انتشار روبهرو شدند؛ ازاینرو او زادگاهش را ترک کرد و به آلمان غربی رفت. در بسیاری از آثار او میتوان نشانهایی از حکومت سوسیالیستی سابق کشور رومانی را مشاهده کرد. «قرار ملاقات»، «گذرنامه»، «مسافر یک لنگه پا»، «زمین پست» و «سرزمین گوجههای سبز» (با ۶ ترجمهٔ مختلف در ایران) از جمله آثار مکتوب هرتا مولر هستند.
بخشی از کتاب زمین پست
«دماغِ آقای وُلتاشتمان شبیه یک بیل نوکتیز است. هر روز صبح بیدار میشود ـ بدون ساعت کوکی، اما هر روز صبح سر همان ساعت ـ و میگوید؛ وقتشناسی در خون یک آقای حقیقی است، و آقای وُلتاشتمان بلافاصله دماغش را میکشد. وقتی از آقای وُلتاشتمان میپرسند چند سالش است؟ پاسخ میدهد؛ در بهترین سالهای عمر، یا آدم همان سنّ و سالی را دارد که احساس میکند، یا هر چه باشد جوانتر از خیابان. و همیشه وقتی آقای وُلتاشتمان از سنّ وُ سالش حرف میزند ماهیچهی بازویش را نشان میدهد. آقای وُلتاشتمان ماهیچههایش را آنقدر سفت میکند تا رگهای روی شقیقهها و گردن متورم شوند. همیشه وقتی آقای وُلتاشتمان از سن وسالش حرف میزند، میگوید متأسف است که زمان ارزشش را ندارد تا برایش وقت صرف کند. آقای وُلتاشتمان میگوید؛ بعضی وقتها زمان حل میشود. زمان گندیدهاست. اصلاً اتفاقی نمیافتد که آدم به خاطر آن اتفاق نفس در سینه حبس کند. مردم زندگی نمیکنند در زمان، چون این زمان، زمان آنها نیست دیگر. آقای وُلتاشتمان میگوید؛ وقتش رسیده است که زمانها تغییر کنند. زمان آن رسیدهاست که زمانها تغییر کنند. آقای وُلتاشتمان سالهای جنگ جهانی دوم را هم به خاطر دارد. آقای وُلتاشتمان میگوید: «آن زمانها با حالا فرق داشت.» آنوقتها همهی آدمها واقعاً زندگی میکردند. آدمها همهی زندگی را زندگی میکردند، البته اگر نمیمردند. در آنسالها زندگی یک قمار بود. آقای وُلتاشتمان میگوید؛ در آن روزگار کسی روزگار را آنگونه که بود به آغوش نمیکشید. خیلیها احمقتر از آن بودند که زنده بمانند، آنها نفهمیدند در چه روزگار ناآرامی بهسر میبرند. آنها با زمان خود پیش نمیرفتند. آقای وُلتاشتمان میگوید؛ آنها انعطافپذیر نبودند. و نفهمیدند آدم دست به هر کاری بزند، مسئله همیشه مسئلهی مرگ و زندگی است. ابتدا من میآیم، و سپس دوباره منم که میآیم و پس از آن تا مدتهای مدیدی دیگر کسی نمیآید، و آنگاه دیگران میآیند. آقای وُلتاشتمان میگوید؛ نه چپ، نه راست، فقط باهدف و مستقیم بزن به خال. و تیر را خلاص کن، سه تیر خلاص کن وگرنه خودت تیرمیخوری. و بیهیچ رفاقت و دوستی. چون آنوقت باید به جای یاری رساندن به خود، به دیگری کمک کنی و زن، بیزن. چون آنوقت خودت مورد سوءاستفاده قرار میگیری، و آنوقت تو به جای فکرکردن به خودت، باید به دیگری فکر کنی. احساس بیاحساس. احساس مختصِ اشیاء است و بس. آقای وُلتاشتمان میگوید؛ فقط به خاطر یک چیز. یک چیز به هر حال همیشه یک چیز است. یک چیز هرگز نمیتواند یک انسان باشد، و هرگز نمیتواند به کسی صدمه برساند. و کافی است که همیشه و در لحظهی مناسب به آن چیز پی ببری. آقای وُلتاشتمان میگوید: «من هرگز خودم را به خاطر زنها به زحمت نمیاندازم. زنها در جنگ بیاهمیت هستند. آنها از آنچه که به حرکت زمان و ماهیت تاریخ ربط دارد سر درنمیآورند. احساسات آنها همیشه به یک انسان ربط پیدا میکند نه به یک چیز.» آقای وُلتاشتمان میگوید: «زنها مردها را به خطر میاندازند، مستقیم به خطر مرگ. آنها شخصیت مرد و اخلاقِ مرد را تباه میکنند. اگر بخواهند مرد باقی بمانند، باید زنها را بزنند. به لحاظِ تاریخی همیشه این مرد است که از خود دفاع میکند. و هنوز که هنوز است دنیا بر همان روال است.» آقای وُلتاشتمان میگوید: «ما دیسیپلین کم داریم. در روزگاری بهتر از این روزگار، مجازات اعدام هم داشتیم. اگر ما سرنوشت را به دست مرگ طبیعی بسپریم، دیگر کسی احترام نمیگذارد به قانون. در گذشتهها برای هر چیزی یک قانون مهم وجود داشت. اکنون قانونهای مهم هست برای چیزهای بیاهمیت، و قانونهای بیاهمیت برای چیزهای مهم.» آقای وُلتاشتمان میگوید: «جهان فاقد نظم است. بینظمی را میشود همهجا دید.» آقای وُلتاشتمان میگوید: «حتی در روستای ما.»»
حجم
۲۰۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
حجم
۲۰۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
نظرات کاربران
در پاسخ دوستان که از سنگینی کتاب گله مند هستند بایستی عرض کنم، کلا کتابهای هرتا مولر برنده جایزه نوبل ادبیات تمثیلی هستند. برای مطالعه کتابهای ایشان بایستی حوصله به خرج بدید و پیش زمینه قبلی داشته باشید.
اعصابم نمیکشه این کتاب و بخونم ...
یه جاهایی کشدار می شد اما اینقدر خاص بود که مجبور شدم چند بار برگردم و از نو بخونمش. خیلی فضای قابل تصوری خلق کرده .