دانلود و خرید کتاب رویش خاموش گدازه ها امیلی دیکنسون ترجمه محمدرحیم اخوت
تصویر جلد کتاب رویش خاموش گدازه ها

کتاب رویش خاموش گدازه ها

معرفی کتاب رویش خاموش گدازه ها

«رویش خاموش گدازه‌ها» دفتری از اشعار امیلی دیکنسون و معرفی اشعار این شاعر آمریکایی از زبان چند نویسنده صاحب‌نظر همچون تد هیوز، جویس کارول اوتس و دیگران است.

دیکنسون مثل هر شاعر بزرگی صاحب سبک است؛ وسواسی در حدّ بیماری روی واژه‌ها دارد؛ صدایش کاملا خاص و متمایز از دیگران است و گاهی طنز سیاهی دارد که متعادل‌کننده تراژدی نهفته در شعرش است.

دیکنسون در زمان حیاتش گاه‌گاهی شعر می‌نوشت اما پس از مرگش بود که خواهرش گنجینه انبوه دست‌نوشته‌های او را در اتاق کارش پیدا کرد. اندوخته‌ای که هیچ‌کس از وجودش تا آن زمان آگاهی نداشت. زندگی دیکنسون برای بسیاری از علاقه‌مندان به آثار او جذاب و پر رمز و راز است. زنی خلاق، بذله‌گو و در عین حال بریده از دنیا و اهل آن که حتی علاقه چندانی به بیرون رفتن از خانه نداشت. او یکی از عجیب‌ترین و کنجکاوی برانگیزترین شخصیت‌های تاریخ ادبیات است.

شعر به قول دیکنسون «پارچهٔ توری ظریفی» است که روی حقیقت را پوشانده است:

تمام حقیقت را بگو، اما سخن را بگردان ـ

رازِ توفیق در کنایه‌هاست

شکوهِ شگفت‌انگیز حقیقت

برای شادی بی‌ثبات ما زیادی درخشنده است

همچون تندری بر خاطر آسودهٔ کودکان

حقیقت باید در بیانی آرام ـ

نرم نرمک سر بزند

وگرنه همه را کور می‌کند ـ

Mohammad
۱۴۰۱/۰۷/۰۷

(۷-۷-[۱۵۰]) امیلی دیکنسون نگاهی مختص به خودش در رابطه با جهان داره، فضاسازی و ایجازی که در کلامش وجود داره، اشعارش رو از بقیه متمایز میکنه؛ در ادامه ی هر شعر، متنش به زبان اصلی هم قرار داده شده و اگر

- بیشتر
کتیبه سپید
۱۳۹۹/۰۸/۱۹

ترجمه خوبیه و مشخصه وقت و دقت براش صرف شده. در بعضی از ترجمه ها، مفهوم نهفته توی دل شعر، بین معادل های اشتباه برای کلمات، گم میشه. این یکی خوشبختانه این مشکل رو نداره. البته خالی از ایراد هم

- بیشتر
anna
۱۳۹۹/۰۶/۰۱

فوق العادس👌👌🥰😊

الیزابت دارسی
۱۴۰۲/۰۹/۱۰

عشق ورزیدن ممنوعه امیلی از شعر هاش معلومه اینکه داشته در تب عشق می‌سوخته و نمیتوانسته کاری کنه اینکه به عنوان یه زن نویسنده در دوره خودش چقدر بهش بی اهمیتی می‌شده اینکه چقدر سخت جنگیده و بارها نا امید شده امیلی اهمیت

- بیشتر
یارا اقبال
۱۴۰۳/۰۱/۱۲

قلب کوچک مفلوک فراموشت کرده اند؟ با امیلی دیکنسون در سریال ( دیکنسون) آشنا شدم. با خوندن اشعار امیلی دیکنسون علاوه بر حظ بردن از زیبایی آنها، با خود او هم آشنا می‌شویم انگار اشعارش راوی زندگیش بودند. ترجمه‌ اشعار هم

- بیشتر
هیچ ناوی مانند کتاب ما را به سرزمین‌های دور نمی‌برد نه هیچ اسب بادپایی ـ مانند صفحه‌یی شعر. از این معبر ـ فقیرترین کسان می‌توانند بگذرند ـ بی‌بازخواستی، باج راهی چه قناعتکار است این ارابه: حامل روح آدمی
Mohammad
جنون، برترین عقل است
Mohammad
تنها یک چیز بود که در صددِ حلّ و فصلش بود و آن، مرگ بود. مرگ وسواس فکری‌اش بود
Mohammad
آه، گل سرخِ کوچک! برای چیزی مثل تو ـ مردن چه آسان است!
YaSaMaN
هیچ ناوی مانند کتاب ما را به سرزمین‌های دور نمی‌برد نه هیچ اسب بادپایی ـ مانند صفحه‌یی شعر. از این معبر ـ فقیرترین کسان می‌توانند بگذرند ـ بی‌بازخواستی، باج راهی چه قناعتکار است این ارابه: حامل روح آدمی ـ
باران
آب را با تشنگی می‌توان آموخت ـ خشکی را با اقیانوس‌هایی که از آن گذشته‌ایم ـ سفر را با تیر کشیدنِ درد ـ صلح را با مرورِ جنگ‌ها ـ عشق را با آن‌چه در یاد مانده است ـ
باران
از عشق هر کاری ساخته است ـ
باران
«امید» چیزی‌ست با پر و بال ـ در نهان پر می‌زند ـ و آن نغمهٔ بی‌کلام را سر می‌دهد ـ هرگز خاموش نمی‌شود ــ مدام می‌خوانَد ـ نوای شیرینش در بوران شنیده می‌شود ـ توفان باید سخت باشد ـ تا بتواند این پرندهٔ کوچک را بترساند ـ که دل‌های بسیاری را گرم کرده است ـ نغمه‌اش را در برهوت سرما شنیدم ـ در بیگانه‌ترین دریا ـ چیزی از پاره‌های من نخواست ـ هرگز ــ حتا در قعر تنگدستی.
کتیبه سپید
چقدر می‌توان آمد ـ چقدر می‌توان رفت ـ و با این همه جهان را تاب آورد!
YaSaMaN
هیچ ناوی مانند کتاب ما را به سرزمین‌های دور نمی‌برد نه هیچ اسب بادپایی ـ مانند صفحه‌یی شعر. از این معبر ـ فقیرترین کسان می‌توانند بگذرند ـ بی‌بازخواستی، باج راهی چه قناعتکار است این ارابه: حامل روح آدمی ـ
YaSaMaN
‫بارها فکر کرده‌ام که آرامش فرارسیده است ـ ‫هنگامی که از آن دور بوده‌ام ـ ‫همچون کشتی شکستگان که گمان می‌برند خشکی را دیده‌اند ـ ‫میان دریا ـ ‫دست از تلاش می‌کشند ـ ‫اما می‌فهمند ـ ‫چه بسیاراند ساحل‌های خیالی ـ ‫یا بندری شاید ‫نومید همچون من ـ
mhs
این‌که «زندگی همین است» حرفی‌ست که من معنایش را هرگز ندانستم، همان‌طور که بهشت چیزی خیالی بود تا آن دم که به قلمرو تو رسیدم
pejman
بارها فکر کرده‌ام که آرامش فرارسیده است ـ هنگامی که از آن دور بوده‌ام ـ همچون کشتی شکستگان که گمان می‌برند خشکی را دیده‌اند ـ میان دریا ـ دست از تلاش می‌کشند ـ اما می‌فهمند ـ چه بسیاراند ساحل‌های خیالی ـ یا بندری شاید نومید همچون من ـ
YaSaMaN
می‌دانم که پرنده از آن من است گیرم پریده و رفته باشد ـ از آن سوی دریا نغمه‌های نو یاد می‌گیرد و برایم می‌آورد.
User
تمام حقیقت را بگو، اما سخن را بگردان ـ رازِ توفیق در کنایه‌هاست شکوهِ شگفت‌انگیز حقیقت برای شادی بی‌ثبات ما زیادی درخشنده است همچون تندری بر خاطر آسودهٔ کودکان حقیقت باید در بیانی آرام ـ نرم نرمک سر بزند وگرنه همه را کور می‌کند ـ
User
خوشا در گور بودن ـ از خشم طبیعت در امان ماندن ـ از تیر بلا.
Mostafa F
هیچ ناوی مانند کتاب ما را به سرزمین‌های دور نمی‌برد نه هیچ اسب بادپایی ـ مانند صفحه‌یی شعر. از این معبر ـ فقیرترین کسان می‌توانند بگذرند ـ بی‌بازخواستی، باج راهی چه قناعتکار است این ارابه: حامل روح آدمی ـ
Mostafa F
تمام حقیقت را بگو، اما سخن را بگردان ـ رازِ توفیق در کنایه‌هاست شکوهِ شگفت‌انگیز حقیقت برای شادی بی‌ثبات ما زیادی درخشنده است همچون تندری بر خاطر آسودهٔ کودکان حقیقت باید در بیانی آرام ـ نرم نرمک سر بزند وگرنه همه را کور می‌کند ـ
masoom
پس از رنجی سنگین، احساسی خشک دست می‌دهد
pejman
قلب کوچک مفلوک! فراموشت کرده‌اند؟ به دل مگیر! به دل مگیر! قلب کوچک مغرور! تو را وانهاده‌اند؟ متانتت را حفظ کن! متانتت را حفظ کن! قلب کوچک شکننده! من تو را نمی‌شکنم
pejman

حجم

۱۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۱۶۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان