دانلود و خرید کتاب پای تخته‌سیاه (داستان‌های انقلاب جلد دوم) محمدرضا سرشار
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب پای تخته‌سیاه (داستان‌های انقلاب جلد دوم) اثر محمدرضا سرشار

کتاب پای تخته‌سیاه (داستان‌های انقلاب جلد دوم)

معرفی کتاب پای تخته‌سیاه (داستان‌های انقلاب جلد دوم)

«پای تخته سیاه» جلد دوم از قصه‌های مجموعه «داستان‌های انقلاب» سوره مهر است که محمدرضا سرشار (رهگذر) آنها را گزینش و ویرایش کرده است. داستان‌های این مجموعه با هدف آشناساختن نوجوانان با جریان انقلاب و ارزش‌های انقلاب اسلامی گردآوری و نگاشته شده‌اند. «رئیس پاسگاه بدجوری توی دل همه را خالی کرده بود. با وجود این، شعارنویسی کم‌کم می‌رفت پا بگیرد و همه‌گیر بشود. یکی از اولین جاها، مدرسهٔ ما بود. کارها اول خیلی شُل و وِل بود؛ تا آن روز... هنوز یک صفحه ننوشته بودیم که صدای خوردنِ زنگ، از حیاط بلند شد. حسن که وسط میز می‌نشست و همیشه، وقت املا مجبور بود پایین برود و دفترش را روی نیمکت بگذارد، خودش را بالا کشید و گفت: «جانم جان؛ زنگ خورده؟ آره، احمد؟» هنوز جوابش را نداده بودم که صدای جیغ و فریادِ پایین رفتن بچه‌ها، مطمئنمان کرد زنگ خورده. آقای «راد»، تردید داشت. در را که باز کرد، بچه‌های کلاس اول را دیدیم که می‌خندیدند و پایین می‌رفتند. آنها هم مثل من و حسن، خوشحال بودند. آقای راد که دید کاری نمی‌تواند بکند، گفت: «دفترهایتان را همان‌طوری بگذارید؛ آرام بیایید بروید پایین.»

نظرات کاربران

کتابخون.
۱۴۰۲/۰۹/۲۴

بنظرم کتاب قشنگی بود هم اینکه تاریخی بود و هم اینکه یه نویسنده با تجربه اون رو ویرایش کرده بود!!!

آر-طاقچه
۱۳۹۹/۱۱/۰۳

خوب بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
آنها هم مثل من و حسن، خوشحال بودند. آقای راد که دید کاری نمی‌تواند بکند، گفت: «دفترهایتان را همان‌طوری بگذارید؛ آرام بیایید بروید پایین.»
کاربر ۱۰۱۳۲۳۳
چند کمپرسی، با سرعت زیاد می‌آیند و کنار ماشینهای ارتشی ترمز می‌کنند. عده‌ای که چوب و چماق دستشان است، «جاوید شاه» گویان از پشت کمپرسیها می‌پرند پایین و هجوم می‌برند داخل مسجد. جمعیت تظاهرکننده، با دیدن شاه‌پرستها به حرکت درمی‌آیند و در یک لحظه، شعار «مرگ بر شاه»، خیابان را پر می‌کند. از داخل مسجد، صدای شکستن شیشه و زد و خورد و داد و فریاد، به گوش می‌رسد. ارتشیها جلومردمی را که می‌خواهند وارد مسجد شوند، می‌گیرند و آنها را با ضربه‌های تَهِ قنداق تفنگ به عقب برمی‌گردانند. چند پاسبان که پشت یک جیپ شهربانی سنگر گرفته‌اند، میان مردم، گاز اشک‌آور پرتاب می‌کنند. در یک چشم بر هم زدن، خیابان به هم می‌ریزد و صدای تیراندازی و رگبار گلوله‌ها، آسمان شهر را پر می‌کند. در فاصلهٔ کوتاهی، چند حلقه لاستیک آتش زده می‌شود و دود سیاه آن به طرف آسمان تنوره می‌کشد. شاه‌پرستها، چند جوان را با ضربه‌های چوب و چماق از مسجد می‌کشند بیرون و تحویل ارتشیها می‌دهند. تظاهرکننده‌ها، درحالی که شعار می‌دهند، در گوشه گوشهٔ خیابان پخش می‌شوند.
F. R
آن روز املا داشتیم. درست یادم نیست کی بود. فقط به یاد دارم که هنوز انقلاب نشده بود. داشت می‌شد، ولی نه در شهر ما. با وجودی که شهر ما چند کیلومتر بیشتر با تهران فاصله نداشت، در آن، از انقلاب هنوز خبری نبود. نه کسی راه‌پیمایی می‌کرد و نه اعتصاب. ما هم مثل همه کمبود نفت داشتیم، ولی از آن اعتصابهایی که در تهران بود، در شهر ما خبری نبود. حتی باید بگویم، کمتر کسی جرئت شعارنویسی داشت. البته خود من هم جزء بی‌جرئتها بودم! از اعلامیه و این‌طور چیزها هم کمتر خبری بود. بیشتر اینها، به علت وجود رئیس پاسگاه بود. آن‌طور که تعریف می‌کردند، اصلاً رحم و مُرُوت نداشت و حسابی همه را ترسانده بود.
Reyhaneh

حجم

۸۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

حجم

۸۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۳۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان