دانلود و خرید کتاب سمت شرقی کلبه محمدرضا لاهوتی
تصویر جلد کتاب سمت شرقی کلبه

کتاب سمت شرقی کلبه

انتشارات:نشر مشکی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سمت شرقی کلبه

«سمت شرقی کلبه» نام رمانی از محمدرضا لاهوتی، نویسنده معاصر است. در این اثر با ژانر خاصی روبه روییم که درآن چند تن از بزرگان فلاسفه، شخصیت‌های داستان‌اند و مقابله‌ی گفتمانی‌ آنها درون‌مایه اثر را شکل می‌دهد. درگیری این فلاسفه درباره چرایی و چگونه بودن زندگی است: «مارتین ساعت‌ها روی صندلی چوبی راحتی، مقابل کلبه‌اش می‌نشیند و به یک نقطه خیره می‌شود. نقطه‌یی که هر چه بیشتر به آن خیره می‌شود ـ‌گویی‌ـ درشت‌تر می‌شود و این نگاه خیره را آن قدر ادامه می‌دهد تا نقطه به دایره‌یی بدل شود که درون آن خالی است. او به کار کرد چشم می‌اندیشد و این که چشم تربیت‌پذیر است و اکنون به درستی نمی‌داند که آیا این چشم اوست که نقطه را به دایره تبدیل می‌کند یا خِرد هم در کار است تا تفسیری چنین ارائه کند. نه این که چشم خطا می‌کند بلکه خیره شدن + تفسیر درست یا غلط از امر واقع در نظر دایره‌یی خالی را تداعی می‌کند. مارتین از خود می‌پرسد آیا گوش هم می‌تواند چنین کارکردی داشته باشد؟ یعنی مثلاً صدایی آرام و کوتاه را به صدایی مهیب و دهشتزا بدل کند، آن گونه که آدمی از خود بگریزد؟»
نظری برای کتاب ثبت نشده است
دانشجو باید نه تنها ذهنش را به کار گیرد که آن را بیش از پیش تقویت کند.
چڪاوڪ
درباره چیزهایی که نمی‌توان سخن گفت یا نمی‌توان دید بهتر است که خاموش (ساکت) ماند!
چڪاوڪ
زبان خانه وجود است پس برای پیدا کردن وجود باید به دنبال خانه‌اش بود.
چڪاوڪ
همه می‌خواهند سهمی در ساختن بنای فرهنگ و تمدن امروزی داشته باشند و یا به نحوی نام خود را در لیست بانیان این بنای بلند درج کنند.
چڪاوڪ
آدمی که در مقابل حرف حق (شما بخوانید حرف منطقی) تاب نیاورد، دست به سمت اسلحه می‌برد
چڪاوڪ
گاهی آدمی دچار حیرت می‌شود و شک می‌کند که آیا چه کسی درست می‌گوید ـ‌البته اگر در این اندیشه باشیم که بدانیم چه کسی درست می‌گوید
چڪاوڪ
دکترا در وجود آدم است. مگر این که بخواهیم باهاش نون بخوریم که این چیز دیگری است.
چڪاوڪ
نگاه به دور دست نیازمند فرا بصر است و بصرها تنها چیزهایی را می‌توانند ببینند که در دسترس بصر باشند.
چڪاوڪ
آدم‌ها، ناخواسته خودشان را تحمیل می‌کنند. آیا نه این است که جریان زندگی هم همین گونه است؟ آدم‌ها در اثر پرتاب شدگی، ابتدا گیج می‌زنند و آهسته آهسته پای چپ و راستشان را می‌شناسند. آنگاه زبان باز می‌کنند و مابقی چیزها و کم کم متوجه می‌شوند وحال که آمده‌اند باید باشند. باید بمانند و به این سان تئوری تحمیل شکل می‌گیرد.
چڪاوڪ
آدم‌های رسانه‌یی آدم‌های غریبی هستند. اصلاً قرار نیست در رسانه‌یی حضور داشته باشند بلکه توانایی بالا در جذب عناصر و انرژی‌های رسانه‌یی را دارند. و این یعنی مهیا کردن خوراک رسانه‌یی و اما خوراک رسانه‌یی چیست؟ خوراک رسانه‌یی، خبر دست اول است و اگر نبود دست دوم و اگر باز هم نبود دست سوم و اگر باز هم نبود؟ فرقی نمی‌کند هر خبری می‌تواند باشد: دختری که خودش را اعدام نکرد نه این که اعدام کرد! چون وقتی کسی خودش را اعدام می‌کند او را به خاک می‌سپرند و این یعنی پایان ـ اما خبر کسی که خود را اعدام نکرد ماه‌ها بلکه سال‌ها می‌تواند استمرار پیدا کند درست مثل سریال‌های چند صد قسمتی و امثال آن. به عبارت دیگر دختری که خود را اعدام نکرد ـ دختری است که می‌خواسته خود را اعدام کند اولاً تا لب گور رفته ثانیاً تمامی تجربه پس و پیش راه را با خود به همراه دارد و ثالثاً و در عین حال به هر مناسبتی یا بی مناسبتی می‌تواند یکی دو تا از این اولاً ـ ثانیاً ها را بررسی، تحلیل و نبش قبر کرد.
چڪاوڪ
آنان که فقط دوست دار دانش بوده‌اند وارد سیستم آموزشی می‌شده‌اند و از آنجا که مدرکی هم به دانش آموختگان داده نمی‌شد تنها، فضل، مراتب و دانش‌شان گویای شخصیت والا و اصیل‌شان بود. پس نهایت سعی ایشان آن بود که بجوشند و بکوشند.
چڪاوڪ
در دنیای حقیقی که سراسر هستی و وجود است، چیزی به نام سر و صدا وجود ندارد.
چڪاوڪ
نیستی در مقابل هستی است اما نبود مقابل نیستی، نیست چرا که نیستی عدم وجود است و نبود به معنای عدم بود. عدم وجود دال بر بطلان / امتناع است و عدم بود دلالت بر نبود. عدم وجود از بود / نبود و عدم نبود از امکان بود خبر می‌دهد. به عبارت دیگر می‌توان گفت در مقابل، دو نیستی است. نیستی به معنای بوده است و اکنون نیست. و نیست، اما امکان هست آن هست. حال می‌توان گفت آن کس که بود را نبود و هست را نیست می‌کند، می‌تواند نبود را هم بود کند ـ این کیست که می‌تواند چنین کند؟ قاعدتاً آن کسی است که محیط بر هر دو (یعنی بود و نبود/ هستی و نیستی) است. و کسی که محیط بر هر دو است می‌تواند از چرایی هستندگان به جای آن که نباشند خبر دهد.
چڪاوڪ
هستندگان ـ هستند چون بوده‌اند (پیشاهستی). چون باید باشند. اگر غیر از این بود حتماً در دوره پیشاهستی نمی‌بودند و حال که در دوره پسا هستی هستند معنایش این است که در دوره پیشاهستی هم بوده‌اند و اگر کسی در هیچ دوره‌یی نبوده و تا آخر هم نباشد معنایش این است که در دوره پیشاهستی هم نبوده، پس طبیعی است که در دوره پسا هستی هم نبوده یعنی نباید بوده باشد.
چڪاوڪ

حجم

۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان