دانلود رایگان کتاب کلید م‍ی‍ت‍را داور
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب کلید اثر م‍ی‍ت‍را داور

کتاب کلید

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۲.۳از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کلید

«کلید» مجموعه داستان‌های کوتاه دو زبانه فارسی- ترکی به قلم میترا داور است. خانم داور دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی «اقتصاد نوین» است که از سال ۱۳۷۴ شروع به نوشتن کرده است. او تا کنون کتاب‌های داستانی زیادی با موضوعات گوناگون نوشته است که برخی از آنها عبارتند از «بالای سیاهی آهوست (از ۱۲۰ کتاب برگزیده‌ی وزرات ارشاد)»، «دل بالش»، «خوب شد به دنیا آمدی»، «صندلی کنار میز (برگزیده‌ی جایزه‌ی یلدا و داستان)» «روده‌ی سگ (برگزیده‌ی جایزه‌ی هوشنگ گلشیری)» و «قطار در حال حرکت است (برگزیده جشنواره‌های پروین اعتصامی و مهرگان)». بیش از ۲۰ اثر میترا داور هم در زمینه‌های ادبیات داستانی، شعر و فرهنگ عامه به زبان ترکی نوشته شده‌اند. بخشی از داستان کوتاه « دسته‌گل کوچک» را می‌خوانید: «زن‌ها دوره‌اش کرده بودند. نازگل ریز اندام بود و همه‌اش می‌خندید. مادرجون گفت: اون پسره خوبه نازگل، تو دیگه باید شوهر کنی. عمه گفت: داره به نازگل خوش می‌گذره؛ همینه که دم به تله نمی‌ده. مادر با خنده گفت: بی‌خود می‌کنه نازگل. نازگل تلافی جویانه گفت: مگه رو دوش شما سوارم؟ مادرجون گفت: دیگه باید بری، نازگل! نازگل گفت: میرم، ولی شوهرکارمند... عمه گفت: اوووه، سر ماه، یه دستمزدی داری؛ خوبه دیگه. نازگل گفت: سر دستمزدش نیست. مادر گفت: دیگه سن که بره بالا، هر کی یه چیزی می‌گه، توی در و همسایه. الان هم، دو تا خواهر پس از تو هستن که باید برن... نازگل گفت: خوب اونا برن.»

نظرات کاربران

عشق یعنی کتاب
۱۳۹۹/۰۳/۲۹

بد نبود ولی فهموم بیشتر داستان هاش گنگ بود چیزی متوجه نشدم

کتابخوان🤓
۱۳۹۷/۱۱/۰۹

اصلا نفهمیدم چیشد..😕

Mohammad Bagheri
۱۳۹۹/۰۱/۰۴

مفهوم بیشتر داستان ها برام گنگ بود.

کاربر 1217536
۱۳۹۸/۰۸/۲۷

رایگان👌

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
مرد به عکس زمردی اشاره می‌کند که روی دیوار است. می‌گوید: ببخشید این زمرد چه ربطی به عینک فروشی داره؟ ـ این عکس اولین عینک است در جهان، نرون برای تماشای جنگ گلادیاتورها،‌ ا ز زمرد استفاده می‌کرده.
neda
چند دقیقه کنار خیابان ایستادم. جلوی روشنایی قهوه خانه‌ی حاجی، پیرمردی که کلاه بافتنی قرمزی سرش بود بیرون آمد. بِر و بِر نگاهم می‌کرد.
Liesel-
چند دقیقه کنار خیابان ایستادم. جلوی روشنایی قهوه خانه‌ی حاجی، پیرمردی که کلاه بافتنی قرمزی سرش بود بیرون آمد. بِر و بِر نگاهم می‌کرد.
Liesel-

حجم

۱۱۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۱۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
رایگان