دانلود و خرید کتاب خان فاطمه نانسی صادق الوعد
تصویر جلد کتاب خان

کتاب خان

انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خان

«خان» رمانی نوشته فاطمه نانسی الوعد درباره زندگی یکی از خان‌های خطه سرسبز شمال است که با همه خان‌های این منطقه متفاوات بود. «مردمان این دیار، روزی خود را در شالیزارهای برنج می‌جویند و سر بر آسمان پر برکتی می‌سایند که بارش رحمتش، سراسرسبزی و طراوت را به آنها هدیه می‌کند. سرزمینی که با وجود همۀ این برکاتِ آسمانی، سالهایی نه چندان دور به خاطر حاکمان ظالمش همیشه بغضی نهفته را در سینه داشته و دارد؛ حاکمانی که بر جان و مال رعیت سیطره ای دیرینه داشته و از هیچ دنائتی برای رسیدن به خواسته های خود فرو گذار نکرده اند. ولی شاید به جرأت بتوان انگشت شماری از آنان را در دل تاریخ این سرزمین جستجو کرد که رفتار و منشی دیگرگونه داشته و در میان همین انگشت شماران نیز تنها یک خان را می توان نشان کرد که یاد و خاطره اش همچنان در ذهن ها باقی مانده و نسل به نسل روایت شده.. این داستان شرح زندگی خان‌زاده‌ای است که قبل از آنکه یک خان باشد، انسانی وارسته و خاص بود. انسانی که مسیر زندگی‌اش را خود تعریف نمود و به سرانجام رساند.. داستانی که نه تنها یک قصۀ ساده، بلکه گویای حقیقتی شفاف و غرور آفرین از زندگی مردی است که در فراز و نشیب زندگی همچون دُرّی گرانبها صیقل یافت تا عاشقانه بر قله‌های معرفت و انسانیت بایستد و تماشاگر غرور آفرینش باشد.»
reyhaneh
۱۳۹۸/۰۶/۱۴

کتاب فوق‌العاده و تاریخی است ..پیشنهاد میکنم حتما بخوانید

m-a
۱۴۰۱/۰۶/۲۳

موضوع داستان خیلی خوبه اما داستانپردازی اصلا خوب نیست نوع گفتگو ها شبیه داستان های کلیشه ای و زرد عاشقانه ای امروزی بود تا کتاب تاریخی که برای دو قرن قبل ( قرن ۱۲۰۰) کتاب بیش از حد طولانیه فقط

- بیشتر
mojde
۱۴۰۰/۱۱/۱۰

چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اسما
۱۳۹۸/۰۳/۲۷

پیشنهادمیکنم نخونین اصلاجذاب نیست یک رمان طولانی باتوصیفات اضافی وزیاااااااااااد وحوصله سربر

یا محمد مصطفی
۱۳۹۹/۱۰/۲۱

داستان خوبی بود اما طولانی و حاشیه زیاد

Parvane Mohamadi
۱۳۹۷/۱۲/۱۹

خیلی رمان جذابی بود خوشم اومد

«هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار می شه که می دونه باید از شیر تندتر بِدود تا طعمۀ اون نشه و شیری که می دونه باید از آهو تندتر بدود تا گرسنه نمونه. مهم نیست شیر باشی یا آهو؛ مهم اینه که یاد بگیری که با هر طلوع آفتاب، با تمام توان شروع به دویدن کنی..»
z.gh
خورشید باش تا اگر خواستی بر کسی نتابی، نتوانی.. زندگی نه آنقدر شیرین و نه آنقدر تلخ است که انسان شرافتش را به آن بفروشد.. امواج را نمی توانی متوقف کنی اما می توانی موج سواری یاد بگیری..
z.gh
«تَلنگرِ کوچکی است باران، وقتی فراموش می کنیم که آسمان کجاست»
z.gh
خداوند بی نهایته و به قدر نیاز ما آدمها فرود می یاد، به قدر آرزوی ما گسترده می شه و به قدر ایمان ما کارگشاست. پس با ایمان به همین خدا؛ ذهنت رو از بدیهایی که سرت آمده پاک کن و به فردا نگاه کن. هیچ غیر ممکنی وجود نداره..
z.gh
خورشید باش تا اگر خواستی بر کسی نتابی، نتوانی.. زندگی نه آنقدر شیرین و نه آنقدر تلخ است که انسان شرافتش را به آن بفروشد.. امواج را نمی توانی متوقف کنی اما می توانی موج سواری یاد بگیری..
m-a
به روزهای خوب آینده فکر کن "؛ به روزهای آینده فکر کن. باید همه چیز رو فراموش کنی تا بتونی ادامه بدی.. فراموش که نه، به گوشۀ قلبت بسپرشون.. کاری که من توی این چند سال کردم تا بتونم ادامه بدم..
z.gh
نسیم دانه از دوش مورچه انداخت. مورچه دانه را دوباره بر دوشش گرفت و رو به خدا گفت: گاهی یادم می رود که تو هستی و تا تو نخواهی برگی از درخت نمی افتد.. کاش بیشتر نسیم بوزد.."
z.gh
- وقتی که زندگی بهت خیلی سخت گرفت و آنطور که تو خواستی، نچرخید. خودت را با همۀ وجود به خالق هستی بسپار. یادت باشد که دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی سازد.. راز یک زندگی زیبا این است که امروز با خدا گام برداری و برای فردا به او اعتماد داشته باشی.. فراموش نکن، در هر مرحله ای از زندگی فقط برای رضای خدا گام بردار و به هر شکل و به هر نحو که میتوانی فقط برای او حرکت کن. خدا را هرگز فراموش نکن. بدان این تنها خداوند است که از دلها آگاهی دارد و از نیتهای پنهانی ما باخبر است. بگذار حسن خطاب حرفهایم یک داستان باشد.. (روزی نسیم باد، دانه از دوش مورچه ای انداخت. مورچه دوباره آنرا برداشت و گذاشت روی دوشش، رو به خدا گفت: گاهی یادم می رود که هستی! کاش همیشه نسیم بوزد)...
z.gh
این روزها که می گذرد، حسی غریب مرا صدا می زند احساس می کنم کسی در باد، از اعماق دل، در طول جاده های مه آلود، با همۀ وجود، صدا یم می زند صدایش را می شنوم، اما او را نمی بینم... صدایش آهنگی دارد خاص آهنگ صدایش را می شناسم، آشنایی قریب است صدایش آشناست، مثل نور، مثل عبور روز، مثل نوروز...
z.gh
خورشید باش تا اگر خواستی بر کسی نتابی، نتوانی.. زندگی نه آنقدر شیرین و نه آنقدر تلخ است که انسان شرافتش را به آن بفروشد.. امواج را نمی توانی متوقف کنی اما می توانی موج سواری یاد بگیری..
m-a
زخمهایی هستن که در پوست و گوشت فرو می روند؛ آنقدر که حتی زمان هم نمی تونه التیام بخش اونها باشه، ولی این تنها مائیم که می تونیم با توکل به خدا و امید به آینده به التیام اونها کمک کنیم. خداوند بی نهایته و به قدر نیاز ما آدمها فرود می یاد، به قدر آرزوی ما گسترده می شه و به قدر ایمان ما کارگشاست. پس با ایمان به همین خدا؛ ذهنت رو از بدیهایی که سرت آمده پاک کن و به فردا نگاه کن. هیچ غیر ممکنی وجود نداره
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
سالار خانی که حالا نزدیک به پنجاه و دو بهار از زندگی اش می گذشت
mojde
سالار خان هم به دنبال همین آرامش بود به اضافۀ اینکه یک فزرند پسر هم از ملک تاج می خواست، آنهم بعد از دو دختری که از شهربانو برایش باقی مانده بود، یعنی «شهین» و شهرزاد» که زمان ورود ملک تاج به عمارت، کودکانی چهار و دو ساله بودند.
mojde
"در هر رفتن، رسیدنی است ولی برای رسیدن راهی جز رفتن نیست. انسانهای بزرگ درد دیگران را دارند و انسانهای متوسط درد خودشانرا و البته انسانهای کوچک بی دردند. انسانهای بزرگ عظمت دیگران را می بینند اما انسانهای متوسط به دنبال عظمت خود هستند و البته انسانهای کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند. حضور هیچکس در زندگی ما اتفاقی نیست. خداوند در هر حضوری حکمتی نهان کرده برای کمال ما، خوشا آنروز که دریابیم حکمت حضور یکدیگر را.. درست است که نقطه، پایان جمله است اما باعث فنا و نابودی جمله نیست. در مورد انسان هم همینطور است، مرگ پایان انسان نیست، پایان باورها و آرزوهای او نیست. با مرگ فقط نقطه ها جابه جا می شوند و سطرها تغییر می کنند. اما قبل از مرگ به زندگی فکر کن و به عظمت کسی که زندگی را به ما هدیه کرده، پس با همۀ وجود زندگی کن.. به زندگی سلام کن تا زندگی هم به تو لبخند بزنه.. "
z.gh

حجم

۵۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۹۵ صفحه

حجم

۵۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۹۵ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان