
کتاب عباس دست طلا: داستانی از زندگی حاج عباسعلی باقری
معرفی کتاب عباس دست طلا: داستانی از زندگی حاج عباسعلی باقری
کتاب الکترونیکی عباس دست طلا: داستانی از زندگی حاج عباسعلی باقری به قلم محبوبه معراجیپور توسط انتشارات فاتحان کتاب منتشر شده است. عباسعلی باقری صاحب کارگاه مکانیکی در تهران بود. او از جمله بزرگمردانی است که در طول هشت سال دفاع مقدس در پشت جبهههای جنگ فعالیت میکرد و وظیفهی تعمیر ماشینهای آسیبدیده را برعهده داشت.
درباره کتاب عباس دست طلا
در این کتاب اثری از سؤالات رسمی مصاحبهگر و ساختار خشک خاطرهنویسی نیست؛ نویسنده با بیانی گرم، به طوری که مخاطب احساس خستگی نکند داستان زندگی حاج عباسعلی باقری و کمکهای بیشائبهی او در سالهای دفاع مقدس را روایت میکند. او بارها متن این کتاب را بازنویسی کرده تا ادبیات و لحن حاج عباسعلی را در طول کتاب حفظ کند. درحالیکه حاج عباسعلی در مصاحبهها از خاطرات گذشتهاش گفته، نویسنده هم سعی کرده این خاطرات را از زبان حاج عباسعلی در یک میهمانی یا دورهمی بنویسد که همین باعث شده جذابیت داستان حفظ شود.
عباسعلی باقری کیست؟
حاج عباسعلی یک گاراژ بزرگ در خیابان خاوران تهران داشت. او بهعنوان یک تعمیرکار ساده به جبهه اعزام میشود. در جبهه برخلاف شهرتی که در تهران داشت، کسی قدرش را نمیداند، او در این شرایط در حد توان خود کار میکند و در نهایت به تهران باز میگردد. وقتی برای بار دوم تصمیم میگیرد که به جبهه برود، چندین تن از افرادی را که در زمینهی فنی کار میکردند و بهاصطلاح دست به آچار بودند، با خود همراه میکند و عازم جبهه میشوند. پس از این، همواره در پی یافتن افراد ماهر است و آنها را برای کمک به پیشبرد کارهای پشت خط مقدم راهی جبهه میکند و خود نیز با آنها همراه میشود.
مسئلهای که دربارهی حاج عباسعلی و همراهانش بر سر زبانها بوده این است که آنها به کمبود ابزار و وسایل در شرایط جنگی و هیچ محدودیت دیگری اهمیت نمیدهند و تمام تمرکز خود را روی راه انداختن کار و سریع انجام دادن تعمیرات میگذارند؛ از این رو ایشان به عباس دست طلا مشهور میشود.
او همواره در تلاش بوده و کار تعمیرات را عاشقانه و مسئولانه انجام داده است چه زمانی که در جبهه بود و اعتقاد داشت که تعمیر چرخ جنگ است و نباید کار طول بکشد و چه در زمانی که در گاراژ خود مشغول کار شخصی بود و به چندین خانواده برای امرار معاش کمک میکرد.
معراجیپور در همان جلسهی اول دیدار با حاج عباسعلی از ایشان میپرسد: آیا شما به فکر شهادت هم بودی؟ حاج عباس میگوید: آن قدر کار زیاد بود که من وقت نداشتم به شهادت فکر کنم.
پسر حاج عباسعلی در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده است.
چرا باید کتاب عباس دست طلا را بخوانیم؟
کتاب عباس دستطلا، ما را با پشت پردهی کمتر دیدهشدهی جنگ آشنا میکند؛ جایی که زحمت تعمیرکاران، مکانیکها و نیروهای فنی، بیصدا اما حیاتی، چرخ جنگ را میچرخاند. این روایت صادقانه و جذاب، زاویهای تازه از دفاع مقدس را نشان میدهد که پر از تلاش و فداکاری است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به روایتهای واقعگرایانهی جنگ که بهدنبال نگاهی بیپرده و انسانی به دفاع مقدس هستند، پژوهشگران و نویسندگان حوزهی تاریخ شفاهی که به فرم روایی بومی و حفظ لحن شخصیت اهمیت میدهند. همچنین برای کارگران، تعمیرکاران و نیروهای خدماتی که در این روایت، نقش پنهان و حیاتی خود را بازمییابند و برای علاقهمندان به جامعهشناسی جنگ که میخواهند ساختار غیررسمی و انسانی پشتیبانی جبهه را بشناسند. در نهایت، مخاطبان عامی که به داستانهای واقعی، الهامبخش و قهرمانان گمنام علاقه دارند، نیز ارتباط عمیقی با این روایت ساده، صادقانه و تأثیرگذار برقرار خواهند کرد.
درباره نویسندهی کتاب؛ محبوبه معراجیپور
محبوبه معراجیپور، متولد ۱۳ اسفند ۱۳۵۱، دانشآموختهی رشتهی علوم سیاسی از دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوین و فارغالتحصیل ممتاز انجمن خوشنویسان ایران در سال ۱۳۸۵ است. وی از چهرههای فعال و چندوجهی در عرصههای ادبیات داستانی، فیلمنامهنویسی، پژوهشهای فرهنگی و داوری ادبیات داستانی کشور به شمار میرود و به عنوان مدیرمسئول انتشارات عیار قلم فعالیت دارد.
محبوبه معراجیپور از اعضای هیئت مدیره انجمن قلم ایران است و در حوزه داستان، رمان، زندگینامه داستانی و خاطرهنویسی آثار متعددی ارائه داده است. وی در کارگاههای معتبر داستاننویسی چون انجمن قلم (۱۳۸۱)، نزد اساتیدی بهنام آموزش دیده و در جلسات نقد داستان بنیاد جانبازان و نشستهای هفتگی نویسندگان تا سال ۱۳۹۰ حضور مستمر داشته است.
وی دورههای تخصصی فیلمنامهنویسی را زیر نظر استادان مشهور با رتبه ممتاز گذرانده و موفق به کسب رتبه ممتاز در فیلمنامهنویسی کانون فیلم فرهنگسرای هنر در سال ۱۳۸۵ شده است. نگارش بخشی از فیلمنامه سریال ۸۰ قسمتی با موضوع دفاع مقدس (به تهیهکنندگی آقای اصغری و کارگردانی جواد اردکانی) که بخش «زن و جنگ» در ۱۲ قسمت به او سپرده شده بود. فیلمنامههای «حسنیه» با عنوان «طبلهای بیصدا»، «چایخانه»، «سه خواهر» (برنده رتبه دوم جشنواره عمار ۱۴۰۰)، «خانه نذری»، «مسیح من سلام» و «نامههای باشکوه» از دیگر آثار اوست. همچنین بهعنوان پژوهشگر و دستیار نویسنده در فیلمنامهی «شکوفههای ارغوان» دربارهی قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و نیز پروژهی مستند «بانوان در دوران دفاع مقدس» از شبکه افق همکاری دارد.
وی همچنین در کلاس نمایشنامهنویسی استاد دکتر عطاالله کوپال شرکت کرده و نمایشنامهی «آوای ناسور تندباد» را برای چاپ آماده ساخته است.
جوایز و افتخارات نویسنده
او تاکنون موفق به کسب رتبههای اول تا سوم، تقدیرنامه و دیپلم افتخار در جشنوارههای معتبر داستاننویسی در شهرهای مختلف شده است. از جمله آثار شاخص او میتوان به خاطره «حقایق پشت پرده» (دیپلم افتخار، ۱۳۸۳)، داستان «بوی زندگی» (رتبه سوم، ۱۳۸۳)، «ارمغان سبز» (تقدیر، ۱۳۸۴)، و «عاشقترین صیاد» (راهیافته به مرحله نهایی جشنواره بانوی فرهنگ، ۱۳۸۷) اشاره کرد. او همچنین در نمایشگاه بزرگ فرهنگ عاشورا، رتبه اول داستان مینیمال را در اسفند ۱۳۸۵ کسب کرد.
در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۱، از سوی وزرای وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مورد تقدیر قرار گرفت. آثار او، از جمله کتاب «عباس دستطلا»، با استقبال فراوانی مواجه شده و او بهعنوان سخنران در کتابخانهها، دانشگاهها، صدا و سیما و فرهنگسراهای مختلف حضور یافته است.
معراجیپور در عرصه داوری نیز فعال بوده و سابقه داوری جشنوارههای مهمی چون داستان کوتاه کشوری و فجر جاوید (۱۳۸۶)، داستاننویسی دانشآموزی استان اصفهان (۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴) و مسابقه داستاننویسی دانشگاه تهران (۱۳۹۳) را در کارنامه دارد.
بخشی از متن کتاب عباس دست طلا
«این توپ ۱۲۶ هم همان مشکل را دارد، میتوانی درست کنی؟ من که تازه گرم شدهام، میگویم: ـ اگر خدا بخواهد، بله. کشویی آن را هم درست میکنم. هنگامی که میآید تا از آن هم بازدید کند، میخندد و میگوید: ـ به عمرتان فکر میکردید توپی را راه بیاندازید؟! من هم خندهام میگیرد و خستگی امروز فراموشم میشود: ـ خیر، ابداً! میرود و من هم پشت سرش راه میافتم. با پرحرفی، از جبهه میگوید و توپ و تانک و خط آتش و توپخانه. یکریز و تند حرف میزند؛ انگاری کنترات حرف قرارداد بسته باشد! نمیدانم بو برده دوره سربازی رفتهام یا نه؟ مطمئنم که نمیداند. داریم از روی سنگها و خاکها میگذریم. یک دفعه میگوید: ـ میخواهی خط آتش را ببینی؟ قبول میکنم. راستش، بدم نمیآید. به هیجان دیدنش از نزدیک، میارزد. میخواهد من را به توپخانه ببرد.»
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب متفاوتی از دفاع مقدس.پر شور و نشاط و بسیار آموزنده برای امروز ما.
رهبر انقلاب در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت
من نسخه چاپیش رو خوندم. کتاب رو خیلی دوست دارم.یه سره خوندمش. تلاش راوی کتاب بی نظیره. توی دوران کنکورم خوندم و هروقت یادش میفتادم از تلاش و مجاهدت هاشون انگیزه میگرفتم. ارزش خوندن داره👌🏼
حقا از مطالعه تلاشها و فعالیت های این مرد شریف، شوق کار و تلاش در انسان زنده می شود. خداوند ما را هم به خیل شهدا ملحق کند، دوست دارم پسر شهیدشان را ببینم.
وااااااای این کتاب تو طاقچه؟!!! فوق العاده است
۱۴ سالم بود فکر کنم خوندم خیلی زیبا قشنگ ادم مشتی بود راوی داستان وشخصیت واقعی عباس اقا.
جالب بود.روایتی متفاوت از دفاع مقدس
کتاب دارای خاطرات جالب تلخ و شیرین داشت. به نظر من خیلی جای کار داره و خود نویسنده هم به نظرم خودش متوجه شده و رو جلد کتاب زده خاطره نگاری . خیلی خیلی می تونست بهتر از این ها
من خیلی دوستش داشتم عالی
خیلی خوب و خوندنی