نظرات کاربران درباره کتاب سنگی بر گوری
۳٫۹
(۳۳۳)
farez
جلال ال احمد باور داردنویسنده ای که نتواند نقاب از چهره بردارد نخواهد توانست اثری ماندگار خلق کند. بخاطر همین با جسارتی بی نظیر به بازگویی زندگی شخصی خود می پردازد، داستان ناباروری اش و تلاشهایی که برای داشتن "سنگی بر گورش" میکند. این خود در گیری رفته رفته شکل اجتماعی به خود گرفته و بارتاب دید فرهنکی حاکم بر جامعه و بخصوص مسئله ی نداشتن فرزند در این رمان کوتاه به خوبی به تصویر کشیده میشود.اما جاذبه ای که در کتاب خواننده را به دنبال خود میکشد نوعی جهان بینی جلال است که او را از "نداشتن" به "داشتن" سوق میدهد.اینکه حقیقتا داشتن فرزند به چه معناست....
بقول دوستی در طاق چه: لذیذ بود.... امتحانش کنید
پرویز
جسورانه، صادقانه، با نثر شیرین و محتوایی تلخ. درباره ی جدال نیمه ی سنتی و نیمه ی مدرن یک مرد ایرانی که در بستری سنتی متولد شده و رشد یافته ولی افکارش و باور هاش دربند این سنتها نیست و میتونه دور از همه ی آدمهایی که به هر قیمتی بچه میخوان، با خودش فکر کنه که: 《 بچه داشتن؛ به چه قیمتی؟! 》
بعضی جاها برام غیر قابل فهمه؛ که یا به خاطر سانسوره یا ویراستاری یا تایپ، یا پرشهای زیاد نویسنده باعثش شده. اول خیلی تر و تمیز و داستانی پیش میره ولی از نیمه به بعد دیگه اون لطافت و زیبایی یه اثر داستانی رو کمتر میبینیم. پ.ن: چقدر آدمهای صادق، روراست، بی شیله پیله و خودمانی مثل جلال کم داریم... خوندن مردی که زیاد می فهمید ولی اهل ادا و اطوار و خود قدیس نمایی نبود، خیلی میچسبه.
وحید
بله... در محیطی سنتی بزرگ شده و سنتهای کهنه را با مارکسیسم در آمیخته
من
نمیدونم شاید واقعا شیفته شدم ولی با خوندن آثار آل احمد اصلا زمان و مکان از دستم در میره و یهو به خودم میام و میبینم رسیدم به اخر داستان یا حجم زیادی از کتاب رو خوندم بی اینکه خسته بشم!این اثر رو هم همونطور که انتظار میره دوست داشتم
کاربر ۳۶۴۸۵۹۶
حالا من برعکس شما اصلا نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم :(
melodious_78
خیلی جالبه،فصل آخرش رو بیشتر از بقیه دوستش داشتم، نثر جلال واقعا زیبا و دلنشینه
بعضی جاها خیلی غمناک بود، مخصوصا قسمتایی که گله میکرد که آدما هرکارش رو به حساب اینکه فرزندی نداره میزارن
عاشق کتاب
آدمی غوطه ور در چرخه ایست به نام زندگی و فرزندثمره این چرخه است، چه بسیارند زندگی های خالی از فرزند، مثل حفره های تاریک در شجره نامه بشریت.
Hanieh Mohamadi
واقعا شجاعت و صداقت جلال آل احمد برای بیان این موضوع ستودنیه اما ماجرا برای من آنچنان جذاب نبود و اینکه به سادگی از خیانت به همسرشون میگن منو رنجوند
کاربر 3064500
دقیقا.. من این کتاب رو چند سال پیش خونده بودم و خیلی ناراحت شده بودم، الان اومدم ببینم نظرات دیگر خوانندگان چی بوده ولی برام جالب بود که این خیانت مورد توجه قرار نگرفته!
کاربر ۳۸۰۲۱۸۸
salmas
چه نگاه زیبایی !
salmas
یک سال پیش دقیقا در چنین روزی این کامنت گذاشته شد
Dentist
کتاب یه بخشی از زندگی شخصی جلال آل احمد رو به تصویر میکشه. بعد از خوندن کتاب فقط به یه چیز فکر میکردم: خیانت بین آقایون انقدر موضوع رایج و اجتناب ناپذیریه که حتی جلال آل احمد که میشه گفت روشن فکر و درزمان خودش پیش رو بوده هم از این قضیه مستثنی نبوده! باورهای اجتماع رو خیلی خوب به تصویر کشیده ولی کورسوهای امید رو هم نسبت به آقایون از بین میبره!
کتابخوان
ارزش خوندن داره. ولی جالبه گرچه جلال از دخالت ها و فضولی های بی مورد مردم در خصوصی تزین بخش زندگیش در کتاب شکایت می کنه ولی با نوشتن این کتاب در واقع همکان رو به دونستن خصوصی ترین بخش زندگیش دعوت می کنه.
کاربر 6927121
این کتاب قرار نبوده به چاپ برسه و گویی حرف از زندگی شخصی زدن بین نویسندگان اون زمان رایج نبوده ، این نوشته ها توسط برادر جلال آل احمد به چاپ رسیده که خیلی ام باعث رنجش سیمین شده
A.V
فکر کنم کتاب رو جلال چاپ نکرده فرد دیگری از نزدیکانش اولین بار چاپ کرده:)
حسن
از این زاویه بهش نگاه نکردم
نکته سنجی قشنگی داری😜
Darling
"هر آدمی سنگی است بر گور پدر خویش"
کتاب متفاوتی بود از جلال آل احمد
بیان افکار شخصی و اوضاع اجتماعی ایران در آن زمان و البته قسمتی از زندگی شخصی و روایت جسورانه ای از بچه دار نشدنش که «بچه نداشتن» در این کتاب همهچیز جلال آل احمد شده است.
شاپرک
از خوندنش لذت بردم، متن ساده و روانی داره که خب ویژگی نثر جلال هست، که البته باید اعتراف کنم بعضی جاها هم اصلا متوجه منظورش نمیشدم🙄 اما در کل اغاز و سیر و تمام کردنش رو دوست داشتم. شاید میخواسته به ادم ها این پیام رو بده که اگه شبیه بقیه نباشیم گناه نکردیم و در مورد عادت بد دخالت های بیجا نکات بامزه ای رو میگه. در کل توصیه میشه
سپیده
بنظر من تمام چیزی ک می بینم صداقت و شجاعته!
شجاعت در بیان جزئیات به اون زیبایی و پیوند با عناصر فلسفی ذهنی جلال آل احمد
سجاد
تصاویر سازی های کتاب اصلا جالب نبود. هیچ لزومی نداشت بعضی مسائل که به شدت شخصی هستن به طور دقیق به تصویر کشیده بشن
hamed
بلند بلند فکر کردن و بی پروا بیان کردن، فکرهایی که شاید توی سر همه آدم ها باشه، ولی بیانش جرات میخواد(یا شاید حماقت)
_Maryam_
این همه شنیدم جلال آل احمد اِله و بِله این بود!!!!!من که اصلا خوشم نیومد کاملم نخوندمش همون اول حال آدمو بهم میزنه .
زهرا شاهی
سه داستان کوتاه از جلال آل احمد خوانده بودم اما این کتابشون واقعا منو متعجب کرد به دلیل این حجم از صراحت و صداقت راجع به زندگی شخصی و الفاظ رکیکی که با کار برده شده به نوجوان ها توصیه نمیکنم
محب الشهدا
کاملا موافقم با نظرتون
Azar
روایت جلال آل احمد از زندگی شخصی اش و دست و پنجه نرم کردن با مشکل نابارور بودنش.
چقدر جالبه که جلال با اینهمه روشنفکر بودنش آخرش مثل بسیاری از مردان نسل خودش،سخته براش که بپذیره بچه دار نمیشه و ایراد از خودشه.او با زنان دیگر رابطه برقرار می کنه تا بلکه فرزند دار بشه و عقیم بودنش رد بشه.اما نمیشه و قرار نیست از خودش میراث خوری به جا بزاره. جلال در کمال صداقت از احساساتش و تلاش های خودش و همسرش برای بچه دار شدن روایت می کنه.اما از احساسات و احتمالا اندوه های زنش پس از آنکه دانست با زنان دیگر معاشرت داره چیزی نمیگه.
گویی نادیده گرفتن احساسات زنان و شکستن قلب شان در این سرزمین امری بدیهی ست.
در کنار این کتاب شنیدن اپیزود چهارم از پادکست "چنین شد" خالی از لطف نیست.
مریم
عمیق .متفکر .ساده وروزمره
Pourdad
قدرت نثر جلال ال احمد رو شنیده بودم ولی فکر نمیکردم تا این حد باشه. داستان با قدرت شروع میشه و تا اخر هم ادامه میده ، البته به نظرم در قسمتی که به خارج سفر میکنه دچار افت میشه یکم ولی خیلی سریع داستان دوباره اوج میگیره. اهمیت این کتاب از این بابت هست که جلال ال احمد بدون هیچ سانسوری و با صراحت هرچه تماتر خودش رو در معرض نقد قرار می دهد و از این بابت عجیبه. خوندنش رو صدرصد توصیه میکنم.
ghrk
سلام فوق العاده بود. نثری روان و زیبا ، جلال استاد جزئیات نگاریه . و چی بگم عالی مخصوصا اون قسمت درباره دکترهای روان پزشک تو فصل سوم بینظیر بود.
Ardalan
برای من مرکز دایره، اون چند صفحه ی کًُشتی جلال با مرد شرقی بود که اگر نبود حداقل به نظرم جلال بازی را پیش از شروع و از رسم و آوازه ش باخته بود! و یادم باشد که روایت در زمانی است که نه بحث تساوی حقوق به اندازه ی الان مطرح بود و نه جمع و نه تفریق. آقای جلال شاید میداند در تشک کشتی با گذشته شانسی برای برد ندارد، ولی خوب است که حداقل کشتی ش را میگیرد! خیلی چیزی نمیدانم از آقای جلال و کارهای دیگرش ولی صرفا سعی کردم خلاصه ی ذهن و درکم رو از این کار بگم.
ن. عادل
زیبا بود
واقعا بچه آوردن گلی به سر دنیا زدن نیست
ولی نبودنش هم سخته
ف_حسنپوردکان
داستان ناباروری جلال و دردسرهای پیرامون آن و تاثیر روانی آن در زندگیاش.
بعضی جملاتش تلنگر خوبی بود برای کمک به ارتقای سطح فرهنگی مردممون. مثلا سرک نکشیدن تو زندگی هم دیگه و قضاوت نکردن مردم.
همچنین جلال در کتابش به وقایع سال 1342 هم اشاره کرده.
داوود
کتاب جالبیست .
حکایت یک مرد که خودش رو آخرین نفر از نسلش می دونه و در حال مشاهده انقراض خودشه و حالا داره با خودش خود گویه می کنه !!!
ارزش یک بار خواندن رو داره!
مجتبی
کتاب رو خوندم
لذت بخشه طعم تیکه های طنز بزرگسالانه از زبان جلال آل احمد شنیدن
البته دوستان شاید عرق شرم بر جبینشون بنشینه
اما متاهل و بچه دار که باشی گویی داری درد دلی ساده میشنوی
در انتها اون چیزی که بود نیست
یعنی تقریبا از فصل چهار یا پنج به بعد داستان دیگه جذابیتی برات نداره
اسما
خیلی دوستش داشتم جلال ال احمدنویسنده قهاری بوده👌
Agha_M@hdiar
واقعا جذابیت قلم جلال آل احمد بین نویسنده های ایرانی کم نظیره و با اینکه معمولا به داستان های روون شناخته میشه حرف های عمیقی تو متناش میزنه. مخصوصا این کتاب که شرح حال خود نوشته آل احمده ❤❤😊
تشکر از طاقچه که این اثر ارزنده رو به صورت رایگان در اختیار کاربرا قرار داده🌹
آلْف
قدرتی که تو قلم آل احمد هست توی کمتر نویسنده ی ایرانی پیدا میشه. شیوا،صریح،دلنشین. روحش شاد
حسن
عالی
همان نثر تلگرافی ال احمد
اول فکر کردم که شاید خیلی صریح نوشته شده ولی بعدش متوجه شدم که این حد از رک بودن واسه انتقال حس و حال و اوضاع شخص اصلی داستان لازمه.
شَند
واقعا عالی بود و به نظرم کسایی که تو خانوادشون زوجی که بچه دار نمیشن دارن ،باید بخونن تا یکم سطح فرهنگمون بره بالا...
صادق
جلال کلمات سنگین سنگ گونه اش رو بر خاک رها شده ابدیت، که در هوای ذهن هایمان، مواج پخش میشود، کوفت. تا همیشه نقصان این حیات را روی کاغذ ثبت کنیم که چرخ، ما رو هم خواهد چرخاند. لحظه ای خنده و سایه ای خیره، غممان همگی خواهد رفت و نخواهد ماند.
خواهد رفت خاک. خواهد ماند هیچ. این نه هزلی است و نه شکایتی. دردی است که همیشه هست و هیچ وقت نیست. درود بر جلال ادبیاتمان. زنده هستی ای مرد بر گور اندیشمان تو ای سنگ جلا یافته ی روزگار دردمند بی درد.
Mohammad Hassan Sadeghpour
ساده ،بیآلایش، زیبا
شادی
بهترین اسمی که میشد برای این کتاب گذاشت همین بود ! واقعا سنگی بر گوری
نازنین عظیمی
یک اعترافنامهٔ جذاب
واقعا لذت بردم.
دل آرام
عالی بود...سالها بود که می خواستم بخوانم. نثر و پرداخت عالی. با پایانی درخشان. غیر از اینکه جلال از زندگی اش می گوید کتاب جذابی است برای کسانی که دغدغه بچه دار شدن دارند.
ali
کتاب خوبی بود که نویسنده در آن بیشتر افکار خودش را روی قلم می آورد و در واقع بیشتر داستان افکار نویسنده است که دارد با یک مساله کنار می آید. به نظرم خالی از لطف نبود
آسمان
زیبا بود
نرگس
عزیزمی😘
فهیمه
قربونت برم عزیزم.
نرگس
سلام فهیمه جانم.. تازه کامنتتو دیدم عزیزم. مرسی لطف داری خوبی از خودته مهربون 😍 😘مرسی آن شالله به هرچی میخوای برسی اگه نرسیدی خدا بهترشو بهت بده 😘❤️
طاغی
صداقتی که در این اثر هست ستودنیه...
شاید فکر نمیکرده که اصلا منتشر بشه
M.M. SAFI
عالی... 👌🏻👌🏻👌🏻
بهار قربانی
کتابیه که واقعا دوسش دارم، بنظرم خیلی شجاعانست
Akbar Aghaii
فصل آخر کتاب ؛ گفتگوی جلال با پدرش خیلی خوب بود
Zari
لطفا یکی به من بگه این کتاب ارزش خواندن دارد یاخیر
pari
خیلی کتاب خوبیه با اینکه خوندنش کمی سخته یعنی از نظر نوشتاری فهمیدنش سخته من دوبار خوندمش تا کامل متوجه شدم ولی ارزششو داشت
Omid r kh
.
خب البته این بهترین کار جلال آل احمد نیست، اما اگرچه عده ای میگویند اتوبیوگرافی است، و در فهرستنویسی هم نوشته خود سرگذشت نامه یا یک همچین اسم زشت و بی ریختی، چرا خودمان را از نعمت خیالپردازی راجع به کسی که الآن دیگر چیزی ازش باقی نمانده جز سنگی بر گوری محروم کنیم؟
فضل اول با حالتی داستانی شروع میشود، این فقط یک روایت صرف از زندگیِ خود آل احمد نیست، انگار که برایش برنامه داشته آن را به یک کار داستانی تبدیل کند، چون اصلا قضیه با اصول و چارچوبی هم شروع میشود که مختص نوشتن داستان است، کنش خیزان نداریم، در عوض روایت سریع وارد اتفاق میشود و به مسئله ی راوی بر میخوریم که طوری بیان شده انگار بخواد سیلی بزند تو صورت مخاطب و پاگیرش کند پای داستان و تعلیق و الخ... "ما بچه نداریم. من و سیمین. بسیار خوب. این یک واقعیت. اما آیا کار به همین جا ختم میشود؟ اصلا همین است که آدم را کلافه میکند. یک وقت چیزی هست. بسیار خوب هست. اما بحث بر سر آن چیزی است که باید باشد." کاملا داستانی... بدون پر گویی، با بیان یک سری افکار که نشان دهد این شخصیت تا چه اندازه درگیر بچه نداشتنش است. این چقدر برایش دغدغه است. آن وقت سوال پیش می آید که، آل احمد مگر در خدمت و خیانت روشنفکران را ننوشته بود؟ پس واقعاً شخصیتی که در کتاب به عنوان جلال پرداخت میشود، افکار درونی آل احمد است؟ دو حال دارد، یک اینکه خیر، آل احمد شخصیت خودش را با تخیل همراه کرده و کمی تغییر داده، دو اینکه بله، آل احمد تظاهر را کنار گداشته و خود واقعی اش را نشان داده.
حالا برویم سراغ فصل های بعد، داستان همچنان خوب پیش میرود، یعنی حداقل یک لحن داستانی و چارچوب دار داریم، تا برسیم به فصل چهارم و زِک!
یک دفعه آل احمد پایش را گذاشته روی گاز، توصیف و تحلیل ها جای خودشان را میدهند به گزارش وقایع، و با سرعت و با سرعت و با سرعت. جملات کشیده و دم دستی، دیگر از آن دقت فصل اول خبری نیست، از آن جمله های دو سه کلمه ای، بازی بازی های کلامی، کنایه ها. انگار آل احمد فقط خواسته بنویسد و برسد به حوالی 100 صفحه و درش را ببندد بیندازدش کنار.
اتفاقا خودش هم میگوید در ابتدای فصل چهارم :
"اینجوری بود که دیگر اقم نشست..." حالا داستان خودش را میگوید یا داستان خودش را نمیدانم، شاید هم هر دو را. اما حالا برگردیم به بالا و حدس و گمان، میشود گفت آل احمد اول خواسته شخصیتی برساخته از شخصیت خودش بزاید؟ بعد دیده ای بابا داستان پیش نمیرود، نا امید شده، "اقش گرفته" فقط خواسته داستان را آخر برساند و بعد گفته، ما که تا اینجا آمد ایم، اسم زنک را که فرضا گذاشته بوده ثریا میگذارد همان سیمین خودش، اسم راوی هم که عباسی چیزی بوده میکند جلال، الباقی هم که اصولا برگرفته بوده از زندگی خودش، چیز زیادی برای تغییر نمیخواسته. بعد هم گفته خب حالا این را میدهیم بیرون به عنوان زندگی نامه ی خودمان،کار جدید و آوانگارد هم هست! همه این ها حدس همه این ها تخیل، اما هر طور حساب کنیم نمیشود آن قوام 50 صفحه اول را با آن ملال 50 صفحه دوم مقایسه کرد... پس یک اتفاقی افتاذه حداقل در ذهن نویسنده که لگد زده به دست مایه اش، طردش کرده و سنگ گور را گذاشته برش... چه اتفاقی؟ باید سنگ شوم بر گورم تت بتوانم ازش بپرسم و بفهمم و بگویمتان...
محمد حسین
از انتها ی داستان بگویم که بدجور دلم گرفت و ذهنم رفت سمت آنهایی که می شناخته ام و اکنون در خاک مسکن دارند و نه بر خاک . و از قضا روزهای کودکی( جمعه ها) که همراه پدرم می رفتم مزارستان می دیدم پدرم برای همسایه یشان که فرزندی نداشته و به رحمت خدا رفته فاتحه می خواند ومی گفت برای آنهایی که اولاد ندارند باید فاتحه بخوانیم. قبری کوچک بود در گوشه ای که یا آب باران و یا گرد وخاک در آن جمع می شد آن را تمیز می کردیم و بابا می گفت بنده خدا بچه ای نداشت . تاریخ فوت روی سنگ سال 49 -50 بود اما پدر همسایه ی خانه ی پدری را فراموش نکرده بود ...
خواندن آثار جلال هم خواننده را به حظ می رساند و هم اندیشه کردن را به او می آموزد خسی در میقات و آن ذهنیات مشروحی که استاد به خواننده عرضه می کند ؛مدیر مدرسه و تصویرگری جامعه که مخاطب را تفهیم دیدگاه می کند...و سنگی بر گوری که او تعارفات را کنار می گذارد از ایما و اشاره اجتناب می کند و صریحا قضیه ای را شرح می دهد که ریز ترین جزییات هم در آن بیان می شود .
P.H
خیلی خوب و تامل برانگیز
احسان
خیلی تلخ و واقع گرا.
Hoora
کوتاه ،صریح ، شفاف و روان مثل خود جلال
کمی شوکه کننده از جهت حقایقی که که جلال از زندگی مشترکش افشا میکنه ، البته در جایی خوندم که جلال قصد نداشته تا زمانی ک سیمین زنده است چاپش کنه ، اما بعد از فوتش توسط برادرش چاپ میشه و احتمالا سیمین خیلی خوشایندش نبوده. برای من همیشه باطن زندگی دیگران خیلی جذاب تر از ظاهرشه و توی این کتاب باطن زندگی مشترک این زوج نمایان میشه
ز غوغای جهان فارغ:)
برخلاف خیلی از دوستان از خوندن کتاب لذت نبردم به چند دلیل
اول اینکه سبک نویسنده طعنه ای به آشفته گویی داشت.من خودم وقتایی ناراحتم شروع به نوشتن میکنم و دقیقا لحن و نوع نوشتارم همین گونه میشود. نوشته از نظم منطقی و درست خارج میشود و ترتیب و ربطی در نوشتار به چشم نمیخورد.
دوم اینکه موضوع کتاب ذاتا موضوع جالبی نبود. نویسنده ۴۴ صفحه درباره مشکل نازایی خودش نوشته اما بجای اینکه بیاید تاثیر این موضوع رو توی زندگیش بگوید بیشتر در دنیای ذهنی خودش به سر برده.
شاید عده ای از دوستان گلهمند بشند که نه از زندگیاش و تاثیر این موضوع گفته اما به نسبت کلی نه چیزی نگفته. موضوع محوری خود نویسنده بوده و بس. اگر درباره زندگیش صحبت میکرد باید تاکیدی بر اطرافیان میشد اما نویسنده حتی وقتی درباره همسرش صحبت میکند از واژه زنم استفاده میکند و به ندرت از سیمین به اسم نام میبرد که باز هم جلوه خودخواهی و خودمحوری نویسنده مورد تاکیده.
سومین مورد، استفاده از واژه های زیادی عامیانس! آخه استفاده از واژه هایی مثل "گه" زیاد جذاب نیست:)
چهارمین دلیل و مهمترین دلیلم بی محتوایی کتابه. یعنی از اول تا آخر کتاب تکرار یک تکرار هست و هیچ چیز به مخاطب اضافه نمیکند. حتی جلال آل احمد در انتها فقط این نازایی رو میپذیره حتی به این پیشرفت نمیرسه که آقا اینکه من بچه ندارم معنیش بی حاصلی نیست
*کتاب هیچ چیز حداقل به من اضافه نکرد:/
ریحانه
همچون شما دوست عزیز به نظر من هم خیلی این اثر جالب نبود و بسیار بی پرده نوشته شده بود
من زنده ام و غزل فکر میکنم
این کتاب چون خاطرات شخصی خود جلال است فقط از این جهت خوب بود ک میفهمیدی در این مورد خاص چه چیز در ذهن ایشان هست.
نخواندنش هم ضرری ندارد
ایمان
سنگی برگوری تنها اعتراف نامه ادبیات معاصر فارسی است که چهره ی دیگری از آل احمد نشان میده، نثر قوی، صراحت لهجه و شهامت نویسنده در مواجه با بخش تاریک زندگی و وجودش ستودنی است... مخاطب از خود میپرسد، واقعا نویسنده این کار، همون نویسنده مغلطه کار کتابهای مثل غرب زدگی و... که ایدئولوژی اسلامی رو هر طور شده میخواد به مخاطب غالب کنه...
حجم
۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۰
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۵۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۶۰
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
قیمت:
۵,۰۰۰
تومان