
کتاب تمرین، افق، زنجیر
معرفی کتاب تمرین، افق، زنجیر
کتاب تمرین، افق، زنجیر (The practice, the horizon, and the chain) نوشته سوفیا ساماتار و ترجمه مهسا احمدی، یک داستان بلند است که توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده است. این داستان بلند که در سه بخش نوشته شده، به بررسی زندگی نوجوانی پرداخته که در جامعهای طبقاتی و محصور به زنجیرها و پابندها رشد کرده و ناگهان به دنیای جدیدی وارد میشود. اثر، میان تجربههای پسر و زنی که استاد او است، در رفتوآمد است و با نگاهی موشکافانه، روابط انسانی، ساختارهای قدرت و مفهوم آزادی را به چالش میکشد. این کتاب مرزهای میان اسارت و رهایی، سنت و نوگرایی، فردگرایی و جمعگرایی را با زبانی تأملبرانگیز ترسیم کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تمرین، افق، زنجیر اثر سوفیا ساماتار
کتاب تمرین، افق، زنجیر نوشتهی سوفیا ساماتار و شامل یک داستان بلندِ علمی - تخیلی با درونمایههای اجتماعی است که در فضایی آیندهنگرانه و استعاری روایت شده است. این داستان بلند در سه بخش روایت شده است. کتاب با تمرکز بر پسر جوانی از طبقهی زنجیریها آغاز میشود؛ کسانی که زندگیشان در طبقات پایین سفینهای عظیم با زنجیر و محدودیت گره خورده است. اثر با ورود ناگهانی پسر به طبقات بالاتر و مواجهه با دنیای حلقهدارها و بیوزنها، بهتدریج ابعاد تازهای از جامعه، آموزش، قدرت و هویت را آشکار میکند. ساختار کتاب مبتنیبر زاویهی دید متغیر میان پسر، استاد و شخصیتهای فرعی است که هرکدام با دغدغهها و خاطرات خود، لایههای مختلفی از جهان داستان را میسازند. نویسنده با بهرهگیری از عناصر نمادین مانند زنجیر، پابند، آب و بازیهای کودکانه، مرزهای طبقاتی و معنای آزادی را به تصویر کشیده است. کتاب حاضر همزمان که به زندگی روزمره و مناسبات اجتماعی میپردازد، به مفاهیم عمیقتری همچون روایتسازی، بقا، پیوندهای انسانی و جستوجوی افقهای تازه اشاره کرده است. کتاب تمرین، افق، زنجیر اثری است که با زبان استعاری و فضاسازی منحصربهفرد، خواننده را به تأمل دربارهی ساختارهای اجتماعی و فردی وا میدارد.
خلاصه داستان تمرین، افق، زنجیر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
اثر با معرفی نوجوانی آغاز میشود که در طبقات پایین سفینهای عظیم در میان زنجیریها زندگی میکند. او از کودکی به اسارت و کارهای طاقتفرسا عادت کرده و تنها دلخوشیاش حکاکی تصاویر بر دیوار سلولها است؛ هنری که پیامبر پیر گروه، آن را موهبتی ارزشمند میداند. با انتخاب پسر برای انتقال به طبقات بالاتر، زندگیاش دگرگون میشود؛ زنجیر از پایش برداشته و به حلقهدارها، طبقهای با آزادی نسبی و امکانات بیشتر ملحق میشود. در این دنیای جدید، استادی که خود ریشه در هولد دارد، راهنمای او میشود و میکوشد میان گذشته و آینده، سنت و نوگراییْ پلی برقرار کند. پسر با چالشهای تازهای روبهرو میشود؛ یادگیری مهارتهای جدید، سازگاری با قوانین نانوشته و مواجهه با تبعیض و بیگانگی. او در کلاسهای مختلف با دانشجویان و استادانی از طبقات گوناگون آشنا میشود و بهتدریج درمییابد که آزادی حلقهدارها نیز محدودیتهای خاص خود را دارد. خاطرات هولد، رؤیاهای مردگان و آموزههای پیامبر همچنان ذهنش را درگیر نگه میدارد. در این میان، پروژهای برای پیوند دوبارهی طبقات پایین و بالا شکل میگیرد و پسر با استاد و پیامبر به جستوجوی معنای تمرین، افق و زنجیر در زندگی خود میپردازد. کتاب با رفتوآمد میان طبقات، خاطرات و رؤیاها، تصویری چندوجهی از جامعهای در حال تغییر و انسانهایی در جستوجوی هویت و رهایی ارائه میدهد.
چرا باید کتاب تمرین، افق، زنجیر را بخوانیم؟
کتاب تمرین، افق، زنجیر تجربهی زیستن در جامعهای طبقاتی و در حال گذار را به تصویر کشیده است. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون اسارت، آزادی، هویت، آموزش و پیوندهای انسانی، فرصتی برای تأمل دربارهی ساختارهای اجتماعی و فردی فراهم میکند. زبان استعاری و فضاسازی منحصربهفرد اثر، امکان همذاتپنداری با شخصیتهایی از طبقات مختلف را ایجاد کرده و مرزهای میان سنت و نوگرایی، فردگرایی و جمعگرایی را به چالش میکشد. خواندن این کتاب، دریچهای بهسوی درک عمیقتر قدرت روایت، نقش هنر و اهمیت همبستگی در جوامع انسانی میگشاید.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن کتاب تمرین، افق، زنجیر به علاقهمندان به داستانهای علمی - تخیلی با درونمایههای اجتماعی، کسانی که دغدغهی هویت، تبعیض، مهاجرت و پیوندهای انسانی دارند، دانشجویان و پژوهشگران علوم اجتماعی و فرهنگی و افرادی که به روایتهای چندلایه و استعاری علاقهمند هستند، پیشنهاد میشود.
درباره سوفیا ساماتار
سوفیا ساماتار (Sofia Samatar) زادهی ۲۴ اکتبر ۱۹۷۱ میلادی، نویسنده، مدرس، شاعر و پژوهشگری آمریکایی با تبار سومالیایی است. او با ترکیب فانتزی، اسطوره و با کمک مطالعات فرهنگی خود، دست به قلم برده است. ازجمله آثار مهم این نویسنده میتوان به رمان غریبهای در اولوندریا (A Stranger in Olondria) اشاره کرد که در سال ۲۰۱۴ برندهی جایزهی فانتزی بریتانیا (British Fantasy Award) و جایزهی فانتزی جهانی (World Fantasy Award) شد و نیز موفق به اخذ Astounding Award بهعنوان بهترین نویسندهی تازهکار، جایزهی کراوفورد و نیز نامزدی در جایزهی لاکاس برای بهترین رمان نخست شد. داستان کوتاه «داستانهای سِلکی برای بازندگان هستند» (Selkie Stories Are for Losers) به قلم این نویسنده، برای جایزههای نبیولا، هوگو، انجمن علمی - تخیلی بریتانیا و فانتزی جهانی نامزد شد و شعر رئیس آپاچی (APACHE CHIEF) از او نیز به فهرست نامزدهای جایزهی ریسلینگ راه یافت. کتاب او به نام مسجد سفید (The White Mosque) در میان نامزدهای نهایی جایزهی PEN/Jean Stein قرار گرفته و توانسته جایزهی برنارد جی. برامل را در بخش زندگینامه و خاطرهنویسی کسب کند. کتاب تمرین، افق، زنجیر (The practice, the horizon, and the chain) نیز در سال ۲۰۲۵ به فهرست نامزدهای نهایی جایزهی هوگو و جایزهی Ignyte راه یافت. از میان آثار برگزیدهی سوفیا ساماتار میتوان به کتاب چهرههای هیولا (Monster Portraits) اشاره کرد که در سال ۲۰۱۸ نامزد جایزهی کالوینو شد. سوفیا ساماتار که استاد زبان انگلیسی در دانشگاه James Madison بوده، در وبسایت رسمی خود، آثارش و فعالیتهای ادبیاش را معرفی کرده است.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
کتاب افق، زنجیر نامزد (The practice, the horizon, and the chain) جایزهی هوگو ۲۰۲۵ برای بهترین نوولا و همچنین نامزد جایزهی Ignyte ۲۰۲۵ برای بهترین نوولا [داستان بلند] شد. این اثر بهعنوان یکی از بهترین کتابهای علمی - تخیلی سال ۲۰۲۴ از سوی نشریات Esquire، نیویورک تایمز، Slate، واشینگتن پست و ELLE معرفی شده است. همچنین داستان کوتاه «داستانهای سِلکی برای بازندگان هستند» (Selkie Stories Are for Losers) اثر سوفیا ساماتار نامزد جایزههای معتبر نبیولا و هوگو در سال ۲۰۱۴ برای بهترین داستان کوتاه شد و همچنین در فهرست نهایی جوایز انجمن علمی - تخیلی بریتانیا و جایزهی فانتزی جهانی قرار گرفت. شعر او با عنوان رئیس آپاچی (APACHE CHIEF) نیز نامزد دریافت جایزهی ریسلینگ شد. این نویسنده در سال ۲۰۱۴ برای رمان غریبهای در اولوندریا (A Stranger in Olondria) برندهی جایزهی فانتزی بریتانیا برای بهترین رمان (جایزهی رابرت هولدستاک) شد و همان اثر برایش جایزهی فانتزی جهانی را نیز به ارمغان آورد. در همان سال Astounding Award را بهعنوان بهترین نویسندهی تازهکار دریافت کرد، جایزهی Crawford را برد و نامزد جایزهی Locus برای بهترین رمان نخست شد. مجموعه داستان کوتاه او با عنوان چهرههای هیولا (Monster Portraits) که در فوریهی ۲۰۱۸ منتشر شد، در میان نامزدهای نهایی جایزهی کالوینو قرار گرفت. کتاب مسجد سفید (The White Mosque) نیز نامزد نهایی جایزهی کتاب PEN/Jean Stein در سال ۲۰۲۳ بود و در همان سال، جایزهی برنارد جی. برامل برای زندگینامه و خاطرهنویسی را از انجمن نویسندگان میدلند دریافت کرد.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
- اِسکوایر (Esquire): یک داستان بلند نفسگیر که همچون اسطورهای نو، از مواد آشنا ساخته شده است.
- واشنگتن پست (The Washington Post): کتاب تمرین، افق، زنجیر با درخششی خیرهکننده نشان میدهد که سازوکارهای ستم مشترک چگونه میتواند زمینهساز رهایی مشترک شود.
- نیویورک تایمز (The New York Times): بهعنوان یکی از طرفداران پرشور آثار سوفیا ساماتار و یک دانشگاهیِ بازنشسته و دلچرکین، باید بگویم که عاشق این اثر هستم. این کتاب، اثری کوچک اما بینقص است که بهزیبایی در کارنامهی نویسندهاش جای میگیرد.
- سایت thequilltolive.com: کتاب تمرین، افق و زنجیر یک نوولای شگفتانگیز است که هیچ واژه در آن بیهوده به کار نرفته است. نثر سوفیا ساماتار ساده، سرد و درعینحال زیبا است؛ بهگونهای که خواننده را وامیدارد با شخصیتهای او همدردی کند و جهان را از نگاه آنان ببیند. این اثر کوتاه اما فشرده و پرمغز است و ساختاری دقیق و حسابشده دارد.
بخشی از کتاب تمرین، افق، زنجیر
«در آنسوی اتاقک، لباس مخصوص، کلاه ایمنی و چکمههایی سنگین قرار داشت. پسر آنها را پوشید. چکمهها برایش بزرگ بودند. نگهبانان خندیدند. صدای خندهشان از میان کلاهش بریدهبریده به گوشش میرسید. بیرون در راهرو، استاد در لباس مخصوصش ایستاده بود. تردید در چهرهاش موج میزد. چشمانش پشت شیشه، بزرگ دیده میشد و پابندش داخل چکمهاش کشیده و منقبض بود. پسر احساس کرد که او به سویش دست دراز کرده و او نیز به این حرکت پاسخ داد، و ارتباطی بینشان برقرار شد. او نمیدانست که زن چقدر از حرفهایش را درک میکند، اما میدانست که زن احساس و اراده او را دریافت میکند. از طریق پابندش به او گفت: «نباید بترسید، چون میدونم کجاییم و به کجا میریم، بین پیامبر و فرزندش ایستادهایم، مسیری برای جریان تنفس میان اونها، و به همین دلیل امکان نداره گم بشیم.» هنگامیکه آنها را روی صندلی درون سفینه مسافربری نشاندند، پسر همچنان آن جملهها را به ذهن زن القا میکرد. نگهبانی آمد و دکمهای را روی لباسش نشان داد که میتوانست در صورت استفراغ کردن، آن را از کلاهش بیرون بکشد.»
حجم
۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۸۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه