
کتاب پرنده و دیگر هیچ
معرفی کتاب پرنده و دیگر هیچ
کتاب پرنده و دیگر هیچ نوشتهی رمضان صادقی مقدم مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که انتشارات نظری آن را منتشر کرده است. این کتاب با نگاهی به زندگی روزمره، دغدغههای اجتماعی و تجربههای انسانی، داستانهایی متنوع را در قالب روایتهایی ساده و صمیمی ارائه میدهد. هر داستان با زبانی بیپیرایه و گاه طنزآمیز، به موضوعاتی چون خانواده، کودکی، محیط زیست، روابط انسانی و جستوجوی هویت میپردازد. نویسنده تلاش کرده است با بهرهگیری از عناصر بومی و فضای آشنا، مخاطب را به دنیای شخصیتهایش نزدیک کند و لحظاتی از زندگی را با نگاهی متفاوت به تصویر بکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پرنده و دیگر هیچ
پرنده و دیگر هیچ مجموعهای از داستانهای کوتاه به قلم رمضان صادقی مقدم است که در فضای معاصر ایران روایت میشوند. این کتاب با رویکردی واقعگرایانه و گاه طنز، به روایت زندگی شخصیتهایی میپردازد که هرکدام با چالشها و دغدغههای خاص خود روبهرو هستند. ساختار کتاب به گونهای است که هر داستان مستقل بوده و موضوعات متنوعی را پوشش میدهد؛ از خاطرات کودکی و تجربههای مدرسه تا دغدغههای زیستمحیطی و روابط خانوادگی. نویسنده با نگاهی جزئینگر و گاهی انتقادی، به مسائل اجتماعی و فرهنگی پرداخته است و تلاش کرده تا با زبان ساده و روایتهای کوتاه، مفاهیم عمیقتری را منتقل کند. داستانها اغلب با فضایی آشنا و شخصیتهایی ملموس، خواننده را به تامل دربارهی زندگی روزمره و ارزشهای انسانی دعوت میکنند.
خلاصه داستان پرنده و دیگر هیچ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! کتاب پرنده و دیگر هیچ با مجموعهای از داستانهای کوتاه، تصویری از زندگی روزمره و دغدغههای انسان معاصر ارائه میدهد. داستان «کفش زیبا» روایت پسری است که آرزوی داشتن کفشی نو را دارد و در مسیر رسیدن به آن با چالشهایی روبهرو میشود. در «زمین، خانهی ما» نویسنده با نگاهی تخیلی، گفتوگویی میان انسان و ماه را به تصویر کشیده است که در آن زمین از بیتوجهی انسانها به محیط زیست گلایه دارد. «باغچهی مادربزرگ» داستان گل رزی است که به خاطر زیباییاش مغرور شده و در نهایت به ارزش واقعی خود پی میبرد. «پسر خوب» به اهمیت رفتار و ادب در خانواده میپردازد و نشان میدهد که مهربانی و احترام، ارزشمندتر از تواناییهای ظاهری است. در داستان «دانهی برنج»، زندگی یک دانهی برنج از کاشت تا برداشت و مصرف، با زبانی کودکانه روایت شده است. «روزنامه» خاطرهای از سالهای معلمی نویسنده است که به تفاوتهای اجتماعی و دغدغههای آموزشی میپردازد. داستان پایانی کتاب، «پرنده»، با لحنی طنزآمیز و روایتی پرکشش، جستوجوی یک کتاب خاص را در خیابانهای شلوغ و میان آدمهای متفاوت دنبال میکند و در نهایت به موقعیتی عجیب و غیرمنتظره ختم میشود. هر داستان با زاویه دیدی متفاوت، بخشی از تجربههای انسانی را به تصویر میکشد و مخاطب را به تامل دربارهی ارزشها و روابط انسانی دعوت میکند.
چرا باید کتاب پرنده و دیگر هیچ را بخوانیم؟
پرنده و دیگر هیچ با روایت داستانهایی کوتاه و متنوع، فرصتی برای تجربهی زندگی از زاویههای مختلف فراهم کرده است. این کتاب با زبان ساده و نگاهی صمیمی، به موضوعاتی چون محیط زیست، روابط خانوادگی، کودکی، آموزش و دغدغههای اجتماعی میپردازد. ویژگی شاخص این مجموعه، تنوع موضوعات و شخصیتهاست که باعث میشود هر خوانندهای بتواند بخشی از تجربههای خود را در داستانها بیابد. همچنین، طنز ظریف و نگاه انتقادی نویسنده به مسائل روزمره، فضای کتاب را از یکنواختی دور کرده و آن را به اثری خواندنی تبدیل کرده است. مطالعهی این کتاب میتواند به درک بهتر روابط انسانی، اهمیت محیط زیست و ارزشهای اخلاقی کمک کند و لحظاتی از تامل و لبخند را برای مخاطب به ارمغان بیاورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستان کوتاه فارسی، کسانی که دغدغههای اجتماعی و محیط زیستی دارند، معلمان و دانشآموزان، و افرادی که به دنبال روایتهایی ساده و صمیمی از زندگی روزمره هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پرنده و دیگر هیچ
«در یکی از روزهای زیبای بهاری مهدی به همراه مادرش در خیابان بود که ناگهان چشمش به یک کفش پشت ویترین کفشفروشی افتاد. به مادرش گفت: مادر جان! چه کفش زیبایی! از شما میخواهم این را برای من بخرید. مادرش به او گفت: مهدی جان صبر کن به پدرت بگویم و با او هم مشورت کنیم بعد با پدرت بیاییم و این کفش را برای تو بخریم. مهدی خوشحال شد و پیش خودش گفت: خدایا شکرت! زودتر برسیم به خانه و با پدر صحبت کنیم و از او پول بگیریم و این کفش را بخریم. خدایا پدرم نگوید الان نه. وقتی دیگر. مهدی رو به مادرش کرد و گفت: برویم خانه زودتر. آنها با سرعت به سمت خانه به راه افتادند. در بین راه مهدی ناگهان سر خورد و به زمین افتاد. مادرش به او کمک کرد تا بلند شود و به او گفت: دید کفشش پاره شده است! نمیدانست ناراحت باشد یا خوشحال؟ مهدی پسر خوبی بود و از این که دقت نکرده بود و کفشش پاره شده بود، ناراحت بود.»
حجم
۳۸۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۳۸۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه