
کتاب پاره های ناگفته
معرفی کتاب پاره های ناگفته
کتاب پارههای ناگفته نوشتهی حسین اعرابی (مازیار) مجموعهای از روایتها و تاملات شخصی است که با نگاهی درونگرایانه و خودکاوانه، به تجربههای زیسته، دغدغههای ذهنی و سفرهای احساسی نویسنده میپردازد. این کتاب در قالب قطعات کوتاه و پراکنده، اما با پیوندی معنایی، تلاش دارد تا لایههای پنهان وجود انسان را واکاوی کند و مخاطب را به تامل دربارهی خود و جهان پیرامونش دعوت کند. پارههای ناگفته نهتنها بازتابی از جستجوی فردی نویسنده برای معنا و آرامش است، بلکه با روایتهایی از رنج، امید، تضادهای درونی و لحظات کشف، بستری برای همدلی و همصدایی با خواننده فراهم میکند. نشر سنجاق بهصورت الکترونیکی این کتاب را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پاره های ناگفته
پارههای ناگفته اثری است که در مرز میان خاطرهنویسی، جستار و روایتهای کوتاه حرکت میکند. حسین اعرابی (مازیار) در این کتاب، با بهرهگیری از زبان توصیفی و گاه شاعرانه، به بازتاب تجربههای شخصی و تاملات فلسفی خود میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر قطعات مستقل اما مرتبط است؛ هر بخش، روایتی از یک تجربه، احساس یا اندیشه را بازگو میکند و در مجموع، تصویری چندلایه از سفر درونی انسان ارائه میدهد. نویسنده با رجوع به خاطرات نوجوانی، دغدغههای هویتی، کشمکشهای ذهنی و لحظات مکاشفه، تلاش کرده است تا مخاطب را به مشارکت در سفری درونی دعوت کند. تمرینهایی که در برخی بخشها آمدهاند، جنبهی عملی به کتاب بخشیدهاند و خواننده را به خودکاوی و بازاندیشی در زندگی شخصی ترغیب میکنند. پارههای ناگفته اثری است که مرز میان داستان و ناداستان را محو میکند و با رویکردی تاملبرانگیز، به موضوعاتی چون خودشناسی، امید، رنج، تضادهای درونی و جستجوی معنا میپردازد.
خلاصه داستان پاره های ناگفته
پارههای ناگفته کتابی است که در هر قطعهاش، بخشی از سفر ذهنی و احساسی نویسنده بازتاب یافته است. دغدغهی اصلی کتاب، جستجوی هویت، معنا و آرامش در دل زندگی روزمره و مواجهه با چالشهای درونی است. نویسنده با بازگشت به خاطرات نوجوانی و مرور دفترچههای قدیمی، به اهمیت مکالمات درونی و نوشتن بهعنوان ابزاری برای کشف خود اشاره کرده است. روایتها از تجربهی رنج، امید، تضادهای درونی، تلاش برای رهایی از تایید دیگران، و مواجهه با ترسها و زخمهای گذشته شکل گرفتهاند. در بخشهایی از کتاب، نویسنده به نقش خیالپردازی، سفر درونی، و بازسازی خود پس از شکستها میپردازد و نشان میدهد که چگونه میتوان از دل رنج و ناکامی، بذر امید و رشد را کاشت. قطعاتی مانند "آرزوی استیلا"، "دنیای خیال"، "سفر بزرگ" و "بازسازی" هرکدام گوشهای از این مسیر را روایت میکنند؛ از تلاش برای تسلط بر امیال و گفتگو با خود، تا پذیرش ضعفها و یافتن زیبایی در لحظات ساده. کتاب با تاکید بر اهمیت خودشناسی، بخشش، و بازنگری در باورها، خواننده را به تامل دربارهی زندگی و جستجوی حقیقت درونی دعوت میکند. در نهایت، پارههای ناگفته مجموعهای از تاملات و روایتهایی است که هرکدام بهنوعی، راهی برای مواجهه با پیچیدگیهای زندگی و یافتن آرامش درونی پیشنهاد میدهند.
چرا باید کتاب پاره های ناگفته را بخوانیم؟
پارههای ناگفته با ساختاری قطعهمحور و زبانی تاملبرانگیز، فرصتی برای مکث و بازاندیشی در زندگی روزمره فراهم میکند. این کتاب با روایت تجربههای شخصی و تاملات فلسفی، به موضوعاتی چون خودشناسی، پذیرش رنج، امید، تضادهای درونی و جستجوی معنا میپردازد. ویژگی شاخص اثر، صداقت در بیان احساسات و مواجهه بیپرده با ضعفها و دغدغههای انسانی است. خواندن این کتاب میتواند الهامبخش کسانی باشد که به دنبال راهی برای مواجهه با چالشهای درونی، رهایی از نیاز به تایید دیگران و یافتن آرامش درونی هستند. همچنین، تمرینها و دعوت به نوشتن در بخشهایی از کتاب، مخاطب را به مشارکت فعال در فرایند خودکاوی ترغیب میکند. پارههای ناگفته اثری است که میتواند به عنوان همراهی صمیمی در مسیر رشد فردی و تامل دربارهی زندگی مورد توجه قرار گیرد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که دغدغهی خودشناسی، رشد فردی، مواجهه با رنجها و تضادهای درونی دارند یا به دنبال الهام برای عبور از بحرانهای شخصی و یافتن آرامش ذهنی هستند. همچنین برای علاقهمندان به روایتهای کوتاه و تاملبرانگیز مناسب است.
بخشی از کتاب پاره های ناگفته
«آرزوی اِستیلا بر خویش را در سر میپروراند اما اَمیالش این آرزو را هر لحظه خاک میکرد. هوای آن داشت که بر امواج زندگی مهار بزند و راه خود را با شجاعت پیش بگیرد. خواهان آن بود که روزی برخیزد و بگوید: "من حاکم بر خودم هستم." اما اَمیالش، این رؤیا را هر لحظه خاک میکرد، مثل طوفانی در شبهای تاریک. گاهی در میان این کشمکش، ذهنش به پرواز در میآمد و او را به دور دستهایی میبرد که در آنها سکوت و آرامش بر همه چیز حکمفرما بود. در آنجا، جایی که اَبرها چونند و خورشید نرم و آرام بر افق میتابید، حس کرد شاید راهی برای توازن میان آرزوها و واقعیات زندگی پیدا کند. با هر قدم، یاد میگرفت که باید به صدای دلش گوش بسپارد؛ صدای نجواها و خواستههایی که نه فریاد میکشیدند و نه حتی همیشه روشن بودند، اما در قلبش همچون چراغی همیشه روشن میتابیدند. هر بار که به این صدا ایمان میآورد، میدید که چگونه توان تبدیل چالشها به فرصتها را پیدا میکند. به آرامی کم کم میفهمید که جای مبارزه با امیالش، باید با آنها به گفتگو بنشیند. باید از آنها بیاموزد و در کنارشان زندگی کند. فهمید که در لحظههای کوچک و سادهای که نادیده گرفته میشوند، زیبایی نهفته است.»
حجم
۲۷۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۱ صفحه
حجم
۲۷۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۱ صفحه