
کتاب سفر به دنیای گمشده
معرفی کتاب سفر به دنیای گمشده
کتاب الکترونیکی سفر به دنیای گمشده نوشتهٔ آرتور کانن دویل با ترجمهٔ عباس تامینی توسط نشر گلآذین منتشر شده است. این اثر ماجراجویی و علمی-تخیلی، داستان گروهی از ماجراجویان را روایت میکند که برای کشف سرزمینی ناشناخته و پررمزوراز به اعماق جنگلهای آمریکای جنوبی سفر میکنند. روایت کتاب با محوریت شخصیتهایی چون پروفسور چلنجر، ادوارد مالن و لرد جان راکستون پیش میرود و خواننده را به دنیایی پر از دایناسورها، انسانواران و بومیان ناشناخته میبرد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سفر به دنیای گمشده
«سفر به دنیای گمشده» از آثار مشهور آرتور کانن دویل است که در قالب رمانی ماجراجویانه و علمی-تخیلی نوشته شده است. داستان در اوایل قرن بیستم روایت میشود و با نگاهی به دغدغههای علمی و کنجکاویهای انسان دربارهٔ ناشناختهها، گروهی از دانشمندان و ماجراجویان را به سفری پرخطر به جنگلهای آمازون میفرستد. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص ادوارد مالن، خبرنگار جوان، شکل گرفته است و با زبانی داستانی و توصیفی، وقایع را از دید او بازگو میکند. در این اثر، شخصیتهایی با پیشینههای متفاوت گرد هم میآیند تا بهدنبال اثبات وجود دنیایی فراموششده و موجودات ماقبل تاریخ بروند. فضای کتاب سرشار از تعلیق، کشف و رویارویی با ناشناختههاست و عناصر علمی-تخیلی با ماجراهای هیجانانگیز درهم آمیختهاند. این رمان نهتنها به ماجراجویی و کشف سرزمینهای ناشناخته میپردازد بلکه به چالشهای انسانی، دوستی، شجاعت و تردید نیز توجه دارد و خواننده را با فرازونشیبهای زیادی همراه میکند.
خلاصه داستان سفر به دنیای گمشده
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با معرفی ادوارد مالن، خبرنگار جوان روزنامهٔ دیلیگازت، آغاز میشود که در جستوجوی ماجراجویی و تجربهای متفاوت است. او با پروفسور چلنجر، جانورشناس جنجالی و مشهوری آشنا میشود که ادعا میکند در سفر به آمریکای جنوبی، دنیایی گمشده با دایناسورهای زنده یافته است. مالن بههمراه پروفسور سامرلی، لرد جان راکستون و خود پروفسور چلنجر، گروهی را تشکیل میدهند تا حقیقت این ادعا را کشف کنند. سفر آنها از لندن به جنگلهای انبوه آمازون آغاز میشود. پس از عبور از رودخانهها و روستاهای بومی سرانجام به فلاتی اسرارآمیز میرسند که از دنیای بیرون جدا افتاده است. گروه با عبور از موانع طبیعی و پشتسرگذاشتن خیانت یکی از همراهان، وارد دنیایی میشوند که در آن دایناسورها، موجودات انسانوار و قبایل بومی در کنار هم زندگی میکنند. ماجراهای گروه در این سرزمین ناشناخته شامل رویارویی با دایناسورهای عظیم، نبرد با انسانواران و تلاش برای نجات جان خود و بازگشت به خانه است. در طول داستان، شخصیتها با چالشهای اخلاقی، ترس، دوستی و شجاعت روبهرو میشوند و درنهایت با شواهدی از دنیای گمشده به لندن بازمیگردند تا حقیقت را به جهانیان نشان دهند اما بازگشت آنها نیز با شگفتیهایی همراه است.
چرا باید کتاب سفر به دنیای گمشده را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب ماجراجویی، تعلیق و عناصر علمی-تخیلی، مخاطب را به سفری پرهیجان به سرزمینی ناشناخته میبرد. روایت داستان از زاویهٔ دید یک خبرنگار جوان، حس کنجکاوی و کشف را تقویت میکند و خواننده را با دنیایی پر از رمزوراز، موجودات ماقبل تاریخ و چالشهای انسانی روبهرو میسازد. «سفر به دنیای گمشده» فرصتی برای تجربهٔ ماجراهای غیرمنتظره، آشنایی با شخصیتهای متفاوت و اندیشیدن به مرزهای علم و تخیل است. این اثر میتواند الهامبخش علاقهمندان به اکتشاف، طبیعت و داستانهای پرحادثه باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای ماجراجویانه، علمی-تخیلی و داستانهایی با محوریت کشف ناشناختهها مناسب است. این اثر به نوجوانان و بزرگسالانی که به داستانهای پرحادثه و پررمزوراز علاقه دارند پیشنهاد میشود. همچنین کسانی که به موضوعات مربوط به دایناسورها، سفرهای اکتشافی و چالشهای انسانی علاقهمندند، مخاطبان اصلی این کتاب هستند.
درباره آرتور کانن دویل
سر آرتور ایگناتیوس کانن دویل در سال ۱۸۵۹ در شهر ادینبورگ اسکاتلند متولد شد. او در آغاز مسیر حرفهای خود پزشکی خواند و مدتی نیز طبابت کرد اما نام و شهرتش را بیش از هر چیز مدیون خلق شخصیت ماندگار «شرلوک هولمز» است. دویل در کنار ۴ رمان، بیش از ۵۰ داستان کوتاه دربارهٔ این کارآگاه خصوصی نوشت و با آن نقطهعطفی در ادبیات جنایی جهان پدید آورد. البته او تنها به داستانهای هولمز بسنده نکرد و اشعار، نمایشنامهها و رمانهای دیگری نیز نوشت و از نویسندگان پرکار زمان خود بهشمار میرفت. او در خانوادهای متوسط به دنیا آمد و به کمک عموی ثروتمندش توانست در ۹سالگی به مدرسه برود. در سال ۱۸۷۵ وارد دانشگاه شد و یک سال را نیز در مدرسهای در اتریش گذراند. در این دوران از باورهای مذهبی کاتولیکی فاصله گرفت و بعدها علاقهمند به عرفان شد. شروع فعالیت ادبی او آسان نبود؛ وقتی داستان «اتود در قرمز لاکی» را نوشت، ناشری برای چاپ آن پیدا نمیکرد، زیرا مخاطبان حاضر نبودند برای چنین داستانهایی پولی بپردازند. سرانجام اثرش در مجلات ارزانقیمت منتشر شد. دویل بعدها در نامهای به استاد دانشگاهش «جوزف بل» اعتراف کرد که شخصیت شرلوک هولمز را براساس قدرت مشاهده و استنتاج او ساخته است. در فوریه ۱۸۹۰ رمان «نشانه چهار» را منتشر کرد و داستانهای کوتاه دیگری از هولمز در مجله «استرند» چاپ شد و کمکم این کارآگاه به محبوبیتی بیسابقه رسید. با این حال، دویل در سال ۱۸۹۳ تصمیم گرفت در داستان «مشکل نهایی» هولمز را با رویارویی با پروفسور موریارتی به پایان برساند اما واکنش منفی خوانندگان و درخواستهای پیاپی ناشران او را واداشت تا در ۱۹۰۳ هولمز را دوباره زنده کند. او توضیح داد که تنها موریارتی کشته شده و هولمز برای تعقیب دیگر دشمنانش، از جمله سرهنگ موران، مرگ خود را جعلی نشان داده است. بازگشت این شخصیت، محبوبیت او را دوچندان کرد و درنهایت شرلوک هولمز در ۵۶ داستان کوتاه و ۴ رمان نقشآفرینی کرد. آخرین رمان بلند او دربارهٔ هولمز با نام «دره وحشت» در سال ۱۹۱۴ منتشر شد و با استقبال گستردهای روبهرو شد. آرتور کانن دویل علاوهبر نویسندگی، عضو فراماسونری نیز بود و همواره زندگیاش با فعالیتهای فکری و اجتماعی درآمیخته بود. او سرانجام در سال ۱۹۳۰ چشم از جهان فروبست و میراثی ماندگار در ادبیات و فرهنگ جهان به جا گذاشت.
بخشی از کتاب سفر به دنیای گمشده
«صبح روز چهارشنبه به خانۀ پروفسور چلنجر رفتم، مستخدم، اطاق پروفسور را به من نشان داد. پروفسور پشت میز خود نشسته بود. میز مملو از کتاب، نقشه و نقاشی بود، من با تعجب به او خیره شده و نگاهش میکردم.
پروفسور چلنجر سری بزرگ داشت و بزرگترین سری بود که تاکنون دیده بودم. او چهرهای قرمز، چشمانی خاکستری و ریشی سیاه و بلند داشت. دستهایش بزرگ و قوی و پوشیده از موی سیاه ضخیم بودند.
پروفسور چلنجر بهطور خشونتآمیزی پرسید: «که هستی و چه میخواهی؟» و من در پاسخ گفتم: «صبح بخیر پروفسور، من ادوارد مالن دانشجوی رشتۀ علوم هستم که نامهای برای من فرستاده بودید و از من خواستید که امروز صبح به دیدنتان بیایم.» پروفسور آهی کشید و گفت: «آری.»
من پرسشهایی را دربارۀ نظریاتش پرسیدم اما کار بسیار مشکلی بود. پرسشهایم خیلی خوب نبودند زیرا چیزی دربارۀ علم نمیدانستم. پروفسور چلنجر به حرفهایم گوش داد و گفت: «آقای مالن اجازه میدهید چیزی به شما بگویم؟»
من آهی کشیدم و گفتم: «آری، سپس پروفسور چلنجر از صندلیاش بیرون پرید و به سوی من آمد، او بسیار کوتاهقد بود و من دچار تعجب شده بودم.
پروفسور چلنجر گفت: «آقای مالن شما دانشجوی رشتۀ علوم نیستید زیرا پرسشهایتان بسیار احمقانهاند و شما چیزی دربارۀ علم نمیدانید. آیا میخواهید به شما بگویم که من چه فکر میکنم؟ من تصور میکنم شما یک خبرنگارید.» من گفتم: «آری» و درحالی که بسیار نگران بودم شروع به رفتن کردم اما پروفسور چلنجر مرا دنبال کرد.
پروفسور چلنجر گفت: «میخواهم شما را از خانهام بیرون بیندازم، قبلاً هم سایر خبرنگاران را از خانه بیرون کردهام.»
پروفسور چلنجر به سوی من دوید و مرا به داخل سالن هل داد و گردنم را گرفت اما با هم به زمین خوردیم و از این سو به آن سوی سالن غلت زدیم. مستخدم در جلو را باز کرد و هر دو به خیابان پرتاب شدیم.
پلیس در کنار ما ایستاده بود و پرسید: «اینجا چه خبر است؟ چرا دعوا میکنید؟» سپس از من پرسید: «آیا این مرد به شما صدمه زده است؟» چون نمیخواستم که پروفسور چلنجر دچار دردسر شود گفتم: «نه، تقصیر من بود چون کار خطایی کردم»، پلیس گفت: «دعوا را تمام کنید و سپس از آنجا دور شد.»
پروفسور چلنجر درحالی که به من نگاه میکرد و لبخند میزد گفت: «کار خوبی کردی اکنون به خانه برگرد چون چیز بسیار جالبی دارم که میخواهم به شما نشان بدهم.» من هنوز هم از جهت پروفسور چلنجر نگران بودم، با وجود این به دنبالاش راه افتادم و به خانهاش رفتم، سپس مستخدم در را بست.»
حجم
۶۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۶۵۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه