کتاب بازی های ممنوع فرانسوا بوآیه + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بازی های ممنوع

کتاب بازی های ممنوع

دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب بازی های ممنوع

کتاب بازی‌های ممنوع نوشته‌ی فرانسوا بوایه با ترجمه‌ی قاسم صنعوی، روایتی است از دوران پرآشوب فرانسه در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم. این اثر که نشر گل آذین آن را منتشر کرده، داستانی را روایت می‌کند که در ژوئن ۱۹۴۰، همزمان با پیشروی نیروهای آلمانی در خاک فرانسه، رخ می‌دهد. محوریت داستان بر دو کودک استوار است که در میانه‌ی آشوب و ویرانی جنگ، دنیای کودکانه و خیال‌انگیز خود را می‌سازند؛ دنیایی که در آن، مرگ و زندگی، معصومیت و خشونت، به شکلی شاعرانه و گاه تلخ درهم می‌آمیزد. بازی‌های ممنوع با نگاهی انسانی و بی‌پیرایه، تجربه‌ی کودکی را در دل فاجعه به تصویر می‌کشد و از خلال نگاه ساده و بی‌واسطه‌ی کودکان، به مفاهیمی چون فقدان، سوگواری و امید می‌پردازد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب بازی های ممنوع

کتاب بازی‌های ممنوع اثر فرانسوا بوایه، داستانی است که در بستر تاریخی فرانسه‌ی اشغال‌شده توسط نیروهای آلمانی روایت می‌شود. بوایه با انتخاب دو کودک به‌عنوان شخصیت‌های اصلی، روایتی متفاوت از جنگ و پیامدهای آن ارائه داده است. داستان با کوچ دسته‌جمعی مردم وحشت‌زده از شهرهای در معرض خطر آغاز می‌شود و در این میان، دختربچه‌ای نه‌ساله به نام پولت، پس از از دست‌دادن والدینش، تنها و بی‌پناه در جاده‌ها سرگردان می‌شود. او در روستایی کوچک با پسربچه‌ای به نام میشل آشنا می‌شود و این آشنایی، نقطه‌ی آغاز ماجراهای مشترک و شکل‌گیری دنیای کودکانه‌ی آن‌هاست. بوایه در این کتاب، با زبانی ساده و تصویری، دنیای کودکان را در مواجهه با واقعیت تلخ جنگ به تصویر کشیده است. ساختار داستان بر پایه‌ی تقابل میان دنیای معصومانه‌ی کودکان و خشونت بی‌رحمانه‌ی بزرگ‌ترها شکل گرفته و در خلال روایت، به موضوعاتی چون مرگ، سوگواری، بازی، تخیل و تلاش برای معنا دادن به فقدان پرداخته است. بازی‌های ممنوع، با بهره‌گیری از عناصر طنز تلخ و نگاه شاعرانه، تصویری از مقاومت روانی کودکان در برابر واقعیت‌های تلخ و تلاش آن‌ها برای بازسازی نظم و معنا در جهانی آشفته ارائه می‌دهد.

خلاصه داستان بازی های ممنوع

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان بازی‌های ممنوع با صحنه‌ی کوچ مردم وحشت‌زده از پاریس آغاز می‌شود؛ جایی که هواپیماهای دشمن بی‌رحمانه به کاروان‌های پناهندگان حمله می‌کنند. در این میان، پولت، دختربچه‌ای نه‌ساله، والدینش را از دست می‌دهد و تنها با سگش در جاده‌ها سرگردان می‌شود. پس از مرگ سگ، پولت در روستای سن‌فه با میشل، پسربچه‌ای روستایی، آشنا می‌شود. این دو کودک، هر یک به‌نوعی با فقدان و تنهایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و در کنار هم، دنیایی تازه می‌سازند که در آن، بازی‌ها و آیین‌های کودکانه جایگزین واقعیت تلخ اطراف‌شان می‌شود. پولت و میشل، با دفن‌کردن حیوانات مرده و ساختن قبرهای کوچک برای آن‌ها، نوعی آیین سوگواری کودکانه را شکل می‌دهند؛ آیینی که از نگاه بزرگ‌ترها عجیب و حتی ناپسند است. این بازی‌ها، که در واقع تلاشی برای کنارآمدن با مرگ و فقدان است، به‌تدریج به بخشی از زندگی روزمره‌ی آن‌ها بدل می‌شود. در خلال این ماجراها، رابطه‌ی دو کودک عمیق‌تر می‌شود و آن‌ها با همدلی و تخیل، به مقابله با ترس‌ها و غم‌های خود می‌پردازند. روایت، با نگاهی شاعرانه و گاه طنزآمیز، دنیای کودکان را در دل فاجعه‌ی جنگ به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که چگونه تخیل و بازی می‌تواند پناهگاهی برای روح زخم‌خورده‌ی انسان باشد.

چرا باید کتاب بازی های ممنوع را بخوانیم؟

بازی‌های ممنوع با روایتی صمیمی و بی‌واسطه، تجربه‌ی کودکی را در دل بحران و جنگ به تصویر کشیده است. این کتاب، با تمرکز بر نگاه و احساسات کودکان، به موضوعاتی چون فقدان، سوگواری، تخیل و مقاومت روانی می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه دنیای کودکانه می‌تواند در برابر واقعیت‌های تلخ، پناهگاهی برای امید و معنا باشد. روایت شاعرانه و طنز تلخ اثر، فرصتی برای تأمل درباره‌ی تأثیر جنگ بر روان انسان و شیوه‌های مواجهه با رنج فراهم می‌کند. مطالعه‌ی این کتاب، دریچه‌ای تازه به تجربه‌ی کودکی و قدرت تخیل در شرایط دشوار می‌گشاید.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان ادبیات داستانی، دوست‌داران روایت‌های انسانی درباره‌ی جنگ، پژوهشگران حوزه‌ی روان‌شناسی کودک و کسانی که به موضوعات فقدان، سوگواری و تاب‌آوری علاقه دارند پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب بازی های ممنوع

«پولت به پاهایی که از آن‌ها خون می‌ریخت دقیق شد: خون صورتی، خون ارغوانی، خون زردفام، خون کثیف و کبود، خون سرخ شقایق‌رنگ، سرخ تمشک‌رنگ، سرخ آلبالویی، سرخ به رنگ انگور فرنگی، سرخ گوجه‌فرنگی، سرخ توت‌فرنگی. آن وقت انگشت سبابه‌اش را به‌شدت گاز گرفت تا ببیند. اما از انگشت خونی نیامد. فقط دو رد کوچک دندان پیدا شد، دو اثر ناچیز. بی‌آن که اعتقاد قلبی داشته باشد گفت: «سرخی خون». موج جمعیت او را به طرف پایین تپه کشاند. به یاد آورد که پدرش تقریباً سیاه شده بود. از شب پیش از او خون می‌ریخت. و صبح، سپیدهٔ صبح، به پاشنهٔ پایش یک میوهٔ کثیف و لهیده داشت، یک توت سفت و خشکیده. پولت چند میوهٔ سیاه دیگر هم دید: گوجه‌های وحشی اندکی بنفش، آلبالوهایی اندک سرخ، اما توت له شدهٔ واقعاً سیاه ندید... یک لحظه سگی آمد و دورش چرخی زد. سپس دوباره داخل هنگامهٔ به‌هم ریخته شد. پولت، تصویر چهارپای سپید و تقریباً تمیز را کمی در ذهن حفظ کرد. سپس برگشت و به موکب عظیم نگاه کرد. جاده، مستقیماً عمود بر پل، پیش می‌رفت و بعد به کندی، در امتداد تپهٔ مجاور، رو به بالا ادامه می‌یافت. سر و صدای گنگی، گویی فریادهای خفهٔ یک دسته جانور، او را به خود آورد. ناگهان تودهٔ بی‌شماری از حیوان‌هایی که دنبال آدم‌ها می‌آمدند دید. سگ‌ها، گربه‌ها، گوساله‌ها، گاوها، خرها، اسب‌ها، بزها، گاوهای شیری، خوک‌ها. پولت در ذهنش انواع خرگوش‌ها، آهوها، فیل‌ها، شیرها، ببرها، موش‌ها، سوسک‌ها، مورچه‌ها، زرافه‌ها، خرس‌ها، افعی‌ها، ماهی‌های آب‌های شور و شیرین، و یک نهنگ را هم به آن‌ها اضافه کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان