کتاب عکس بگیر و دوباره بمیر (جلد دوم)

کتاب عکس بگیر و دوباره بمیر (جلد دوم) نوشته‌ی آر. ال. استاین با ترجمه‌ی مهرانگیز نکوروح، اثری در ژانر وحشت و ماجراجویی برای نوجوانان است که نشر گل آذین آن را منتشر کرده است. این کتاب ادامه‌ای بر داستان‌های پرهیجان و رازآلود مجموعه‌ی گوزبامپس است و با محوریت یک دوربین جادویی، ماجراهایی تازه و نفس‌گیر را روایت می‌کند. استاین، نویسنده‌ای شناخته‌شده در ادبیات نوجوانان، با قلمی پرکشش و فضاسازی‌های ملموس، دنیایی پر از تعلیق و دلهره خلق کرده است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب عکس بگیر و دوباره بمیر (جلد دوم)

کتاب عکس بگیر و دوباره بمیر (جلد دوم) نوشته‌ی آر. ال. استاین، داستانی پرکشش و پرتعلیق را در بستر زندگی نوجوانان روایت می‌کند. این کتاب با محوریت شخصیت گرگ بانکز و دوستانش، ماجرای یک دوربین عجیب را دنبال می‌کند که هر عکسی با آن گرفته می‌شود، پیش‌بینی شومی از آینده را نشان می‌دهد. روایت کتاب در فضای مدرسه و خانه‌های محله‌ای کوچک می‌گذرد و با شخصیت‌پردازی‌های زنده و دیالوگ‌های پرجنب‌وجوش، دنیای نوجوانی را با دغدغه‌ها، ترس‌ها و شوخی‌هایش به تصویر می‌کشد. استاین در این جلد، علاوه‌بر ایجاد فضای دلهره‌آور، به روابط میان دانش‌آموزان، چالش‌های مدرسه و فشارهای معلمان نیز پرداخته است. ساختار کتاب به‌صورت روایتی خطی و با زاویه دید اول‌شخص پیش می‌رود و با هر فصل، لایه‌ای تازه از راز دوربین و پیامدهای آن را آشکار می‌کند. در کنار ماجراهای ترسناک، طنز و شوخ‌طبعی نیز در جای‌جای داستان دیده می‌شود که فضای کتاب را متعادل و خواندنی‌تر کرده است.

خلاصه کتاب عکس بگیر و دوباره بمیر (جلد دوم)

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان با گرگ بانکز، نوجوانی خجالتی و اهل خیال، آغاز می‌شود که باید گزارشی برای کلاس انگلیسی ارائه دهد. او ماجرای تابستان گذشته را تعریف می‌کند؛ زمانی که همراه دوستانش، مایکل، برد و شری، در خانه‌ی متروکه‌ی آقای کافمن یک دوربین قدیمی پیدا می‌کنند. این دوربین هر بار که عکسی می‌گیرد، آینده‌ای تاریک و وحشتناک را پیش‌بینی می‌کند؛ مثلاً عکسی از ماشین پدر گرگ، آن را خردشده نشان می‌دهد و چند روز بعد واقعاً تصادف می‌کند. یا عکسی از برد، او را بیهوش روی زمین نشان می‌دهد و این اتفاق هم رخ می‌دهد. گرگ برای اثبات حقیقت ماجرا به معلم سخت‌گیرش، آقای ساور، تصمیم می‌گیرد دوباره دوربین را پیدا کند. اما خانه‌ی متروکه ویران شده و دوربین زیر آوارها پنهان است. او با کمک پسری به نام جون، دوربین را پیدا می‌کند اما ناخواسته از جون عکس می‌گیرد و حادثه‌ای برای او رخ می‌دهد. گرگ که حالا دوربین را در اختیار دارد، تلاش می‌کند با نشان‌دادن آن به معلمش، نمره‌ی مردودی را تغییر دهد. اما دوربین همچنان دردسرساز است و هر بار که عکسی گرفته می‌شود، اتفاقی عجیب و ناخوشایند برای سوژه رخ می‌دهد؛ از چاق‌شدن ناگهانی گرگ تا ناپدیدشدن شری. در نهایت، گرگ درمی‌یابد که قدرت دوربین فراتر از کنترل اوست و هر تلاشی برای اثبات حقیقت، او و دوستانش را بیشتر درگیر خطر می‌کند.

چرا باید کتاب عکس بگیر و دوباره بمیر (جلد دوم) را بخوانیم؟

این کتاب با ترکیب هیجان، ترس و طنز، تجربه‌ای متفاوت از داستان‌های نوجوانانه ارائه می‌دهد. روایت پرتعلیق و ماجراهای غیرمنتظره، خواننده را تا پایان با خود همراه می‌کند. شخصیت‌پردازی‌ها واقع‌گرایانه و روابط میان نوجوانان با جزئیات و ظرافت به تصویر کشیده شده است. علاوه‌بر این، کتاب به موضوعاتی مانند مسئولیت‌پذیری، عواقب کنجکاوی و اهمیت اعتماد به خود و دوستان می‌پردازد. برای کسانی که به داستان‌های رازآلود و پرهیجان علاقه دارند، این اثر فرصتی برای تجربه‌ی دنیایی پر از رمز و راز و لحظات نفس‌گیر است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به نوجوانان و جوانانی که به داستان‌های معمایی، ترسناک و ماجراجویانه علاقه دارند پیشنهاد می‌شود. همچنین به کسانی که با دغدغه‌هایی مانند فشارهای مدرسه، روابط دوستانه و چالش‌های نوجوانی روبه‌رو هستند، توصیه می‌شود.

بخشی از کتاب عکس بگیر و دوباره بمیر (جلد دوم)

«من و مایکل و شری حوصله‌مان سر رفته بود و چون هیچ کاری نداشتیم، در این فکر بودیم که چگونه خودمان را سرگرم کنیم. هر پیشنهادی که می‌دادیم بقیه آن را کسل‌کننده و تکراری می‌دانستند. سعی کردیم به یکدیگر جرأت بدهیم تا یک کار هیجان‌انگیز و عجیب انجام دهیم. مثلاً همدیگر را تشویق کنیم تا به خانهٔ آقای کافمن برویم.» آقای ساور دستش را با اعتراض بلند کرد و حرفم را قطع کرد: «منزل آقای کافمن کجاست؟» دنی گرین از میان شاگردان فریاد زد: «یک منزل متروکه است.» برایان وب آهسته ولی طوری که همه بشنوند گفت: «آنجا نزدیک منزل دنی است.» و همه زدند زیر خنده. این بار آقای ساور هر دو دستش را بالا برد تا بچه‌ها را وادار به سکوت کند. او با این کار می‌خواست همان مزه لیموترش را به همهٔ بچه‌ها بدهد. من به آقای ساور گفتم: «این خانه در همسایگی ما واقع شده و یک خانهٔ قدیمی و خرابه است.» و در ادامه گفتم: «ما به داخل رفتیم و مستقیم به زیرزمین وارد شدیم و در آنجا یک دوربین کهنه پیدا کردیم. و ماجرا از همین جا شروع می‌شود. چون که آن یک دوربین معمولی نبود، بلکه دوربینی با قدرت شگرف و سحرآمیز بود.»