
کتاب آخرین جادوگر فراعنه
معرفی کتاب آخرین جادوگر فراعنه
کتاب آخرین جادوگر فراعنه نوشتهی یاسمن شیبانی، روایتی داستانی و پرتعلیق از مصر باستان را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ جایی که جادو، خیانت و قدرت در هم تنیدهاند. این اثر با محوریت شخصیت نفرکاح، آخرین جادوگر بزرگ مصر، داستانی را روایت میکند که در آن مرز میان گذشته و حال، واقعیت و افسانه، بهشکلی رازآلود در هم میآمیزد. داستان با کشف مقبرهای اسرارآمیز در دوران رامسس آغاز میشود و با بیداری جادویی کهن، ماجراهایی پرهیجان و هولناک را رقم میزند. نشر سنجاق بهصورت الکترونیکی این کتاب را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آخرین جادوگر فراعنه
آخرین جادوگر فراعنه اثری داستانی با فضایی رازآلود و تاریخی است که در بستر مصر باستان شکل گرفته است. یاسمن شیبانی در این کتاب، با الهام از اسطورهها و باورهای کهن مصری، داستانی را خلق کرده که در آن جادو و قدرت، خیانت و انتقام، و پیوند میان گذشته و حال، نقش محوری دارند. روایت با تمرکز بر شخصیت نفرکاح، جادوگری که قدرتی همتراز خدایان دارد، آغاز میشود و با خیانت شاگردش و حبس ابدی او در هرم، به نقطهای تاریک و پرابهام میرسد. ساختار کتاب مبتنی بر رفتوآمد میان زمانها و روایتهای موازی است؛ گذشتهی نفرکاح و ماجرای بیداری او در دوران جدید، بههم گره میخورند و خواننده را در فضایی پرتعلیق و وهمآلود غرق میکنند. داستان با ورود گروهی کاوشگر و بردهای جوان به نام آنوپ به مقبرهی نفرکاح، وارد مرحلهای تازه میشود؛ جایی که مرز میان تاریخ و افسانه، واقعیت و کابوس، بهشدت کمرنگ میشود. نویسنده با توصیفهای تصویری و فضاسازی قوی، موفق شده است حس ترس، حیرت و تعلیق را در سراسر روایت حفظ کند و مخاطب را با خود به دل هرمها، معابد و تالارهای فراموششده ببرد.
خلاصه داستان آخرین جادوگر فراعنه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان آخرین جادوگر فراعنه با خیانت شاگردی به نام سخمرا به استادش نفرکاح، جادوگر بزرگ مصر، آغاز میشود. نفرکاح بهدست کشیشان آمون محکوم و در هرم نفرینشدهای زندانی میشود؛ جایی که زمان و مکان در هم میپیچد و او به خوابی هزارساله فرو میرود. قرنها بعد، در دوران سلطنت رامسس، گروهی کاوشگر و بردهای جوان به نام آنوپ، بهطور تصادفی مهر طلسم مقبره را میشکنند و نفرکاح را بیدار میکنند. این بیداری، نهتنها آغاز انتقام نفرکاح از خیانت گذشته است، بلکه تهدیدی برای کل مصر بهشمار میآید؛ زیرا او قصد دارد با جادوی سیاه خود، تاریخ را بازنویسی کند و مصر را از نو بسازد. روایت با تعقیب آنوپ توسط نفرکاح، ورود کاوشگران به دنیایی میان گذشته و حال، و درهمآمیختگی هویتها و زمانها پیش میرود. نفرکاح با قدرتی فراتر از مرگ، سایهی خود را بر سرزمین مصر میگستراند و کاوشگران را به بخشی از تاریخ و نفرین خود تبدیل میکند. در این میان، آنوپ و همراهانش درمییابند که دیگر فقط نظارهگر گذشته نیستند، بلکه خود به بازیگران اصلی این افسانهی تاریک بدل شدهاند. داستان با تعلیق، وحشت و رازآلودگی پیش میرود و مرز میان واقعیت و افسانه را به چالش میکشد.
چرا باید کتاب آخرین جادوگر فراعنه را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی قوی و روایت پرتعلیق، تجربهای متفاوت از داستانهای تاریخی و فانتزی ارائه میدهد. آخرین جادوگر فراعنه نهتنها به اسطورهها و جادو در مصر باستان میپردازد، بلکه دغدغههایی چون قدرت، خیانت، هویت و سرنوشت را نیز در بستر روایتی پرکشش مطرح میکند. خواننده با ورود به دنیای نفرکاح و آنوپ، با پرسشهایی درباره مرز میان واقعیت و افسانه، و تأثیر گذشته بر حال روبهرو میشود. این اثر برای کسانی که به داستانهای پررمزوراز، شخصیتپردازی چندلایه و روایتهایی با پیچشهای زمانی علاقه دارند، جذابیت ویژهای دارد. همچنین، کتاب با توصیفهای تصویری و صحنهپردازیهای سینمایی، حس حضور در دل معابد و هرمهای مصر را بهخوبی منتقل میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای تاریخی، اسطورهای و فانتزی، دوستداران روایتهای پرتعلیق و رازآلود، و کسانی که به موضوعاتی مانند جادو، مصر باستان و درهمآمیختگی زمان و هویت علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب آخرین جادوگر فراعنه
«صحرای مصر، در زیر نور ماه نقرهای وسیع و بیپایان، به نظر میرسید. شنها در سکوت شبانگاهی جابهجا میشدند، گویی نجواهایی از گذشتههای دور را زمزمه میکردند. در دوردست، میان تلماسههای روان، گروهی از کاوشگران، در میان سایههای رقصان مشعلها، به سختی مشغول کار بودند. آنوپ، جوانی با پوست برنزه و چشمانی که در تاریکی میدرخشیدند، نفسنفسزنان تیشهای سنگین را از زمین برداشت. گرد و غبار به عرق پیشانیاش چسبیده بود، اما اشتیاق درونش مانع از خستگی میشد. آنها برای هفتهها در این نقطه کار کرده بودند، اما چیزی جز سنگ و شن نیافته بودند. تا امشب. ساعتی پیش، زیر نور مشعلهای لرزان، چیزی پیدا شده بود. سنگی عظیم، مدفون در عمق شنهای داغ، با کتیبههایی که حتی کهنترین زبانشناسان نیز نمیتوانستند آنها را بخوانند. سطح سنگ، برخلاف دیگر مقبرهها، هیچ نشانی از فرعون یا خدایان نداشت. فقط یک نماد در مرکز آن حک شده بود: چشم حوروس، اما شکسته. آنوپ، بیاختیار، انگشتانش را روی خطوط عمیق کندهکاری کشید. لرزشی سرد از نوک انگشتانش تا ستون فقراتش دوید. او هرگز چنین احساسی را تجربه نکرده بود. گویی چیزی از درون آن سنگ، او را نگاه میکرد. پیرمردی که در کنار او زانو زده بود، نگاهی وحشتزده به نماد انداخت و زمزمه کرد: «این… نباید باز شود.» اما رئیس گروه، مردی حریص و بیپروا، فقط صدای طلایی را میشنید که پشت این درِ سنگی نهفته بود.»
حجم
۷۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه
حجم
۷۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه