
کتاب شکست نوابغ
معرفی کتاب شکست نوابغ
شکست نوابغ (روایت بخشی از آنچه در دهه شصت گذشت) اثری از سیدمهدی وحیدی است که نشر سنجاق بهصورت الکترونیکی آن را منتشر کرده است. این کتاب در قالب روایتی خاطرهمحور و نیمهداستانی، به بازخوانی تجربههای زیستهی نسلی میپردازد که کودکی و نوجوانی خود را در دههی شصت شمسی سپری کردهاند. نویسنده با نگاهی موشکافانه و صادقانه، از دل روزمرگیها، مدرسه، خانواده و جامعه، تصویری از فضای اجتماعی و تربیتی آن دوران ترسیم میکند. شکست نوابغ نهتنها به روایت خاطرات شخصی نویسنده بسنده نمیکند، بلکه تلاش دارد با بازنمایی فضای عمومی و مشترک آن نسل، به ریشههای سرخوردگیها، سرکوب استعدادها و شکلگیری هویت جمعی بپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شکست نوابغ
شکست نوابغ نوشتهی سیدمهدی وحیدی، روایتی است از زندگی و تجربههای نسلی که در دههی شصت شمسی رشد کردند؛ نسلی که زیر سایهی نظام آموزشی سختگیر، فشارهای اجتماعی و محدودیتهای خانوادگی، با چالشهای عمیق هویتی و روانی روبهرو شد. این کتاب در قالب خاطرهنویسی و روایتهای پیوسته، ساختاری خطی و زمانمند ندارد و بیشتر بر اساس جریان ذهن و حافظهی نویسنده پیش میرود. هر فصل، بخشی از زیست روزمرهی کودکان و نوجوانان آن دوران را بازتاب میدهد؛ از اولین روز مدرسه و صفهای طولانی تا تجربههای تلخ تنبیه، سرکوب استعدادها و تلاش برای بقا در سیستمی که تفاوتها را برنمیتابید. شکست نوابغ با زبانی صریح و بیپرده، به نقد ساختارهای تربیتی و آموزشی میپردازد و نشان میدهد چگونه این ساختارها، استعدادها و آرزوهای یک نسل را به تدریج خاموش کردند. نویسنده با تکیه بر تجربههای شخصی و جمعی، تصویری از جامعهای ارائه میدهد که روایتهای رسمیاش با واقعیت زیستهی مردم فاصله دارد و صدای فرودستان و کودکان کمتر شنیده شده است.
خلاصه کتاب شکست نوابغ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! شکست نوابغ با توصیف اولین روزهای مدرسه و فضای خانهای معمولی در دههی شصت آغاز میشود؛ جایی که کودک با شور و هیجان وارد دنیای مدرسه میشود اما خیلی زود با واقعیتهای سخت و بیرحم نظام آموزشی و اجتماعی روبهرو میگردد. روایتها از صفهای طولانی، کیف و کفش ساده، روپوشهای گشاد و مراسم صبحگاهی آغاز میشود و به تدریج به تجربههای تلختر مثل تنبیههای بدنی، تحقیر، جداسازی دانشآموزان و فشارهای روانی میرسد. نویسنده با جزئیات، فضای کلاسهای شلوغ، نقش مبصرها، ناظمها و معلمها را شرح داده است؛ جایی که معیار ارزشگذاری، نمره و انضباط است و هرگونه تفاوت یا خلاقیت سرکوب میشود. در کنار مدرسه، خانواده و جامعه نیز با انتظارات یکسان، مقایسههای مداوم و سرزنشهای بیپایان، کودکان را به سمت همسانسازی و سرخوردگی سوق میدهند. روایتهایی از صفهای نفت و شیر، تلویزیون سیاهوسفید، بازیهای کودکانه، ترس از امتحان و کابوسهای شبانه، فضای زندگی آن نسل را بازسازی میکند. در نهایت، کتاب نشان میدهد که چگونه این ساختارها و فشارها، استعدادها و آرزوهای کودکان را به تدریج خاموش کردند و نسلی را به جای رشد و بالندگی، به بقا و سازگاری با شرایط واداشتند.
چرا باید کتاب شکست نوابغ را بخوانیم؟
شکست نوابغ با نگاهی بیواسطه و صادقانه، تجربههای مشترک نسلی را بازگو میکند که کمتر فرصت روایت داشتهاند. این کتاب نهتنها تصویری از فضای مدرسه و خانواده در دههی شصت ارائه میدهد، بلکه به لایههای پنهان سرکوب، ترس، حسرت و آرزوهای سرکوبشده میپردازد. خواندن این اثر، امکان بازاندیشی دربارهی نظام آموزشی، نقش خانواده و جامعه در شکلگیری هویت فردی و جمعی را فراهم میکند. همچنین، برای کسانی که به دنبال فهم ریشههای برخی از مشکلات و دغدغههای امروز جامعه هستند، این کتاب میتواند دریچهای تازه به گذشته و تأثیرات آن بر حال باشد. روایتهای ملموس و جزئیات دقیق، خواننده را به فضای آن دوران میبرد و فرصتی برای همدلی و تأمل فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن شکست نوابغ به علاقهمندان تاریخ اجتماعی، پژوهشگران حوزه آموزش و پرورش، والدین، معلمان و کسانی که دغدغهی تربیت و رشد کودکان را دارند پیشنهاد میشود. همچنین، برای افرادی که به دنبال فهم تجربههای زیستهی نسل دههی شصت و تأثیرات ساختارهای اجتماعی و آموزشی بر شکلگیری شخصیت و هویت هستند، این کتاب مناسب است.
بخشی از کتاب شکست نوابغ
هوای سرد صبح پاییزی از پنجرههای باز خانه به داخل میوزید و نسیم ملایمی گونههایم را نوازش میداد، رد باران روی پنجرههای قدی اتاق نمایان بود. آن روز، اولین روز مهر ماه بود و اولین روزی که قرار بود به مدرسه بروم. از تلویزیون و رادیو، آهنگهای دلنشینی مانند "مدرسهها باز شده، هل هل برپا شده، با حضور بچه ها مدرسه زیبا شده" و " باز آمد بوی ماه مدرسه، بوی شادیهای راه مدرسه" پخش میشدند و فضای خانه را پر از شور و شوق میکردند. رادیو ضبط قدیمی، که آن روزها یار همیشگی هر خانه ای بود مشغول بود. موج «اف ام و» و «ای ام» برای خودشان مینواختند و کلی هم طرفدار داشتند. ما خانوادهای معمولی بودیم مثل خیلی از خانوادههای معمولی آن دوران، دو برادر بزرگتر از خودم داشتم و یک خواهر کوچکتر که صدایشان میکردم "داداش و آبجی". سوال مرسوم آن زمان، قبل از بازگشایی مدرسه، این بود "کی به مدرسه میروی؟" و تقریباً همه این سوال را از من میپرسیدند و من هم از مادرم میپرسیدم و او میگفت:" ماه مهر". آخرین شب تابستان، شب قبل از بازگشایی مدارس، مادرم کیف و کفش و لباسهای نو را برای مدرسه رفتن من آماده کرده بود. کیف و کفشهایم ساده و بیزرق و برق بودند، اما برای من که اولین تجربهام از مدرسه بود، بسیار جذاب و جادویی به نظر میرسیدند. علاوه بر اینها، یک لیوان تاشوی مخصوص آبخوری داشتم که تقریباً همهٔ بچهها در آن زمان یکی از آنها داشتند، اگرچه این لیوانها خیلی هم کاربردی نبودند و همیشه نشتی داشتند، اما داشتن آنها احساس خاصی میداد و جز لاینفکی از تجهیزات کم آن دوران بود.
حجم
۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه