
کتاب باتلاق در رینگ بوکس
معرفی کتاب باتلاق در رینگ بوکس
کتاب الکترونیکی «باتلاق در رینگ بوکس» نوشتهٔ علی حاتم را نشر آپان منتشر کرده است. این مجموعه شامل داستانهای کوتاه فارسی است که هرکدام با نگاهی خاص به زندگی روزمره، روابط انسانی و موقعیتهای گاه عجیب و طنزآمیز میپردازد. داستانها در فضایی معاصر روایت میشوند و دغدغههای انسان امروز را با زبانی موجز و گاه تلخ به تصویر میکشند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب باتلاق در رینگ بوکس
«باتلاق در رینگ بوکس» اثری از علی حاتم است که در قالب مجموعهای از داستانهای کوتاه نوشته شده است. این کتاب در دورهای معاصر نگاشته شده و فضای آن به شدت به زندگی شهری و دغدغههای انسان امروزی نزدیک است. داستانها هرکدام روایتی مستقل دارند اما درونمایههایی مشترک مانند تنهایی، بیگانگی، روابط خانوادگی و اجتماعی، و جستوجوی معنا در زندگی را دنبال میکنند. ساختار کتاب به گونهای است که هر داستان با زاویه دید و لحن متفاوتی روایت میشود؛ گاهی طنز تلخ، گاهی رئالیسم جادویی و گاهی نگاهی انتقادی به مسائل اجتماعی و فردی. نویسنده با بهرهگیری از عناصر سورئال، واقعیت و خیال را در هم میآمیزد و مرز میان خواب و بیداری، حقیقت و توهم را بارها جابهجا میکند. این مجموعه، تصویری چندلایه از جامعه و ذهنیت انسان معاصر ارائه میدهد و خواننده را به تأمل دربارهٔ موقعیتهای آشنا و در عین حال غریب دعوت میکند.
خلاصه داستان باتلاق در رینگ بوکس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در «باتلاق در رینگ بوکس»، علی حاتم مجموعهای از داستانهای کوتاه را گردآوری کرده که هرکدام با روایتی مستقل، به زوایای مختلف زندگی انسان معاصر میپردازند. داستانها اغلب با موقعیتهایی آغاز میشوند که در ابتدا عادی به نظر میرسند اما بهتدریج به سمت موقعیتهای غیرمنتظره، سورئال یا حتی کابوسوار حرکت میکنند. برای نمونه، در یکی از داستانها، جمعی از کارمندان که به ظاهر برای پیکنیک گرد هم آمدهاند، ناگهان در فضایی خصمانه و پر از اتهام قرار میگیرند و این فضای پرتنش به صحنهای وهمآلود و غیرواقعی ختم میشود؛ جایی که زمین زیر پایشان به باتلاقی عظیم بدل میشود و واقعیت با خیال درمیآمیزد. در داستانی دیگر، شخصیت اصلی در مهمانی خانوادگی با احساس بیگانگی و گسست از اطرافیانش دستوپنجه نرم میکند و این حس تا جایی پیش میرود که مرز میان خواب و بیداری، واقعیت و توهم برایش محو میشود. برخی داستانها به روابط خانوادگی، پیری، بیماری، مهاجرت و حتی اشیای بیجان مانند یخچال یا ماهی قرمز سفره هفتسین میپردازند و از خلال این جزئیات، بحرانهای هویتی و وجودی شخصیتها را آشکار میکنند. نویسنده با استفاده از طنز تلخ، دیالوگهای گزنده و موقعیتهای نمادین، تصویری از جامعهای ارائه میدهد که در آن آدمها اغلب درگیر تکرار، بیمعنایی و جستوجوی راهی برای رهایی هستند. در مجموع، کتاب با روایتهایی کوتاه اما پرمغز، خواننده را به دنیایی میبرد که در آن مرز میان واقعیت و خیال، امید و ناامیدی، و فردیت و جمع بارها جابهجا میشود.
چرا باید کتاب باتلاق در رینگ بوکس را بخوانیم؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و متنوع، تجربهای متفاوت از مواجهه با زندگی روزمره و ذهنیت انسان معاصر را فراهم میکند. هر داستان با زاویه دیدی تازه، به مسائل آشنا اما کمتر دیدهشده میپردازد و خواننده را به تأمل دربارهٔ روابط انسانی، بحرانهای هویتی و موقعیتهای گاه طنزآمیز و گاه تلخ دعوت میکند. استفاده از عناصر سورئال و واقعگرایانه در کنار هم، باعث شده روایتها نهتنها سرگرمکننده، بلکه برانگیزانندهٔ فکر و احساس باشند. «باتلاق در رینگ بوکس» برای کسانی که به داستانهای کوتاه با لحن انتقادی و نگاهی متفاوت به زندگی علاقه دارند، گزینهای قابل توجه است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه فارسی، دوستداران روایتهای معاصر و کسانی که به موضوعاتی مانند تنهایی، روابط انسانی، مهاجرت، بحران هویت و طنز تلخ علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال تجربهٔ خواندن داستانهایی با ساختار غیرخطی و فضای سورئال هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب باتلاق در رینگ بوکس
«این انسکانی نع پلنست اقسای، گسرای پوقه گیعضا و سخرصای اطراف صدای خندهاش را طوری منعکس کردند که یک آن ته دلش لرزید. فقط او بود که از لطیفهی یکی از همکاران خندهاش گرفت و بلافاصله احساس کرد، خودش هدف کنای هی نیش دار اینن لطیفه است. انم کاس صدایش که محو شد، سکوتی مرگبار همهجارا فرا گرفت. آقای گرامی تازه ترفیع گرفته بود و همکارانش به همین مناسبت او را در ینک روز تعطیل بهاری به پیکنیک دعوت کرده بودند. گرامی ناگهان خود را در محاصرهی چشمهایی دید که بانفرت نگاهمش میکردند. سعی کرد به روی خودش نیاورد و به اعصابش مسلط باشد. گرامی که درست وسط جمعم نشسته بود، احساس کرد راه فراری ندارد. چپل بهار از عمرش میگذشت ولی تاکنون در چنین وضعیت غریبی گیر نکرده بود. کلمات اول را آقای چنگیزی که از گرامی مسنتر بود پرتاب کرد: «نو کل تاریخ این اداره، آدمی زیرآب زنتر از تو وجود نداشته.» صدایی از بیین جمع که گرامی نتواست هوبتاش را تشخیص بدهد، گفت: «و بیوجدانتر.» طرف او گرفست: «خودشو مدافع اخلاقیات جا زده» ولی به زور تهدید و تطمیع دنبال روابط نامشروعه.» صداها یکی بعد از دیگری بلند شد: _ «خودش خدای رشوه است. بعد رفته داداش منو لو داده.» _ «همه میدونن اهل لفت و لیسه.» _«اهل زد و بند.» _«دستمال به دست حرفهای.»
حجم
۴۵۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۴۵۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه