
کتاب مرگ منهای یک
معرفی کتاب مرگ منهای یک
کتاب الکترونیکی «مرگ منهای یک» نوشتهٔ پاییز افسری اثری در ژانر رمان فارسی است که نشر آپان آن را منتشر کرده است. این رمان با نگاهی به زندگی زنان در بستر جامعهٔ معاصر ایران، روایتهایی از تنهایی، خشونت، و تلاش برای بقا را در فضایی تلخ و واقعگرایانه به تصویر میکشد. نویسنده با بهرهگیری از زبان محاورهای و روایتهای چندلایه، داستانهایی از زنان زندانی، خانوادههای فروپاشیده و زخمهای پنهان را پیش روی خواننده قرار میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مرگ منهای یک
«مرگ منهای یک» رمانی است که پاییز افسری آن را در قالب داستانی اجتماعی و واقعگرا نوشته است. این کتاب با تمرکز بر زندگی زنان، بهویژه زنان زندانی و قربانی خشونت، تصویری از جامعهای ارائه میدهد که در آن امید و ناامیدی، عشق و نفرت، و بقا و نابودی در هم تنیدهاند. روایت کتاب میان گذشته و حال، خاطرات و واقعیت، و فضای زندان و بیرون از آن در نوسان است. ساختار رمان چندصدایی است و شخصیتها هرکدام با زبان و لحن خاص خود، بخشی از روایت را پیش میبرند. فضای داستان، اغلب در زندان و محلههای فرودست شهری میگذرد و نویسنده با جزئیات دقیق، زندگی روزمره، دغدغهها و رنجهای شخصیتها را بازتاب میدهد. «مرگ منهای یک» با استفاده از عناصر بومی جنوب ایران، از جمله لهجه و فرهنگ محلی، و همچنین ارجاع به اعداد و نمادهای عددی، فضایی خاص و متفاوت خلق کرده است. این رمان در قالب ناداستانی-داستانی، مرز میان واقعیت و خیال را بارها جابهجا میکند و خواننده را به دل تجربههای تلخ و گاه کابوسوار شخصیتها میبرد.
خلاصه داستان مرگ منهای یک
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «مرگ منهای یک» با روایت زنی به نام خلیج آغاز میشود که در زندان به سر میبرد و خاطرات و واقعیتهای تلخ زندگیاش را مرور میکند. او در کنار زنانی دیگر، از جمله آذر، لیلا، صدیق و شهلا، روزهای پراضطراب و پرتنش زندان را سپری میکند. روایتها میان گذشته و حال در رفتوآمدند؛ گذشتهای که با مرگ، فقر، خشونت خانگی و فروپاشی خانوادهها گره خورده است. خلیج، که خود قربانی خشونت و بیپناهی است، در مواجهه با سرنوشت دیگر زنان زندانی، بهویژه آذر که متهم به قتل دخترانش است، تلاش میکند معنایی برای رنج و تنهایی بیابد. اعداد و نمادهای عددی در سراسر داستان حضوری پررنگ دارند و بهنوعی وسواس ذهنی شخصیت اصلی را بازتاب میدهند؛ اعدادی که گاه نشانهٔ نحسی، گاه امید و گاه بیمعناییاند. روایتهایی از گذشتهٔ خلیج، زندگی در جزیره، مرگ عزیزان و خاطرات کودکی، با واقعیت تلخ زندان و تلاش برای نجات لیلا، زنی که به جرم بریدن دست صاحبکارش زندانی شده، درهم میآمیزد. داستان با رفتوبرگشتهای زمانی، تصویرهایی از خشونت خانگی، فقر، اعتیاد، و تلاش زنان برای بقا را پیش چشم میگذارد. در این میان، مرگ، تنهایی و بیپناهی، همچون سایهای سنگین بر سر شخصیتها باقی میماند و امید به رهایی، گاه در میان خاطرات و گاه در تلاش برای کمک به دیگران، جرقه میزند. پایان داستان باز است و سرنوشت شخصیتها در هالهای از ابهام و اندوه باقی میماند.
چرا باید کتاب مرگ منهای یک را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی چندلایه و زبانی خاص، تجربههای زیستهٔ زنان در حاشیهٔ جامعه را به تصویر میکشد. «مرگ منهای یک» به موضوعاتی چون خشونت خانگی، فقر، اعتیاد، و فروپاشی خانوادهها میپردازد و با پرداختن به زندگی زنان زندانی، نگاهی بیواسطه به رنجها و امیدهای پنهان آنان دارد. حضور پررنگ اعداد و نمادهای عددی، فضای ذهنی و وسواس شخصیتها را برجسته میکند و به روایت عمق بیشتری میبخشد. این رمان برای کسانی که به ادبیات اجتماعی و روایتهای واقعگرایانه علاقه دارند، فرصتی برای مواجهه با لایههای پنهان جامعه و تجربههای کمتر دیدهشده فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان رمانهای اجتماعی، دوستداران روایتهای واقعگرایانه و کسانی که دغدغهٔ مسائل زنان، خشونت خانگی و زندگی در حاشیه را دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال شناخت لایههای پنهان جامعه و تجربههای زیستهٔ زنان در بستر معاصر ایران هستند، این اثر میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب مرگ منهای یک
«در چوبی خونه رو میکوبن. پامو میذارم زبرم و چهارزانو پکی اساسی به قلیون میزنم. وقتی پلیسا میریزن تو خونه. دودو میدم بیرون و نکابه دیوار کاهگلی کهنه و جابهجاریختهی خونه میکنم و در چوبی که قبلا آبی بود الان خاکی. جابهجا آبی که خو شکستنش ای وای سر راهت نشینم تا بیایی در و دیوارش ایجور نبود که. ای خونه بروبیایی داش. رفیق از مو جدا رفت وای بر من دو تاپسر میرن کل خونه رو زبر و رو میکنن. خو چیزی نیس گلیم کهنه رو میندازن حیاط. چند تا کاسه بشقابو رو زمین میریزن. پکیشون او گوشه هشتی میره و تشک رنگ و رو رفته شو پاره میکنه. همونجا که ناخدا میخسبید. دی رویم لالا دی رویم ۷۷ ۷۷ ۷ یکی او که ریزه ست. همون که تشک ناخدا رو تکه تکه کرد رفته بالا خونه که ابی میدوید با چوب و لاستیک بازی میکرد» تاناخدا بیاد. داد بزنه: «هییییی. ناخدا اومد. خلیجو.» مو هم قلیونشو چاق میکردم. ابی که رفته. خودتسون زدین ماشینش, سوختههاشو دادین یه قبر کردم. خو چیزی نمون ده بود ازش. خود مو هم میتونستم برم پیشسش بخسبم. ای ناخدا. با غربت آشنا شد وای بر من»
حجم
۷۱۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۷۱۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه