
کتاب از کهنز تا آسمان
معرفی کتاب از کهنز تا آسمان
کتاب الکترونیکی «از کهنز تا آسمان» به تحقیق و تدوین حسین اسکندرینیا و با ویراستاری هاجر بنائی، توسط نشر مرکز پژوهشی آموزشی کوثر منتشر شده است. این اثر در قالب تاریخ شفاهی، روایتگر مسیر زندگی و کارآفرینی سه شخصیت اصلی، یعنی «شهرام شکوری»، «محمدحسن هجرت» و «مهیار مطیع» است که با تلاش و پشتکار، شرکتی دانشبنیان در حوزهٔ هوافضا و پهپاد را بنیان گذاشتهاند. کتاب بر پایهٔ مصاحبههای مفصل با این افراد شکل گرفته و به فرازونشیبهای شخصی و حرفهای آنها میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب از کهنز تا آسمان
«از کهنز تا آسمان» اثری در قالب ناداستان و تاریخ شفاهی است که به روایت زندگی و مسیر حرفهای سه کارآفرین جوان ایرانی میپردازد. این کتاب حاصل بیش از بیست ساعت مصاحبه با «شهرام شکوری»، «محمدحسن هجرت» و «مهیار مطیع» است و با تدوین حسین اسکندرینیا، تصویری از شکلگیری و رشد یک شرکت دانشبنیان در حوزهٔ هوافضا و ساخت پهپاد ارائه میدهد. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای شخصی و خاطرات شفاهی است که از دوران کودکی و نوجوانی شخصیتها آغاز میشود و تا مراحل تأسیس و توسعهٔ شرکت ادامه مییابد. اثر حاضر نهتنها به موفقیتها و دستاوردها، بلکه به چالشها، شکستها و تجربههای آموزندهٔ مسیر کارآفرینی نیز توجه دارد. در کنار روایتهای فردی، کتاب به زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران معاصر نیز میپردازد و نقش خانواده، آموزش و محیط را در شکلگیری انگیزهها و توانمندیهای شخصیتها برجسته میکند. «از کهنز تا آسمان» با تمرکز بر تاریخ شفاهی پیشرفت، تلاش دارد تجربههای بومی و واقعی کارآفرینان ایرانی را ثبت کند و تصویری ملموس از مسیر رشد و توسعه در فضای علمی و صنعتی کشور ارائه دهد.
خلاصه کتاب از کهنز تا آسمان
این کتاب با محوریت روایتهای شخصی سه کارآفرین، داستان را از دوران کودکی و نوجوانی آنها آغاز میکند. «محمدحسن هجرت» و «مهیار مطیع» هر دو در خانوادههایی رشد کردهاند که کار و تلاش ارزش بالایی داشته و از همان سنین پایین با کارهای فنی و کسبوکار آشنا شدهاند. علاقهٔ مهیار به هوافضا و ساخت وسایل پرنده، از کودکی در او شکل میگیرد و با حمایت خانواده و محیط آموزشی، بهتدریج به مسیر تخصصیتری هدایت میشود. محمدحسن نیز با روحیهٔ کارآفرینی و تجربههای مختلف کاری، به دنبال راهاندازی کسبوکار مستقل است. این دوستی و همکاری از دوران مدرسه آغاز میشود و بعدها با تأسیس شرکت «هما صنعت اکباتان» به اوج میرسد. در این مسیر، آنها با چالشهای متعددی روبهرو میشوند؛ از مشکلات تأمین قطعات در شرایط تحریم گرفته تا رقابت با نمونههای خارجی و عبور از موانع اداری و مالی. روایت کتاب، علاوهبر موفقیتها، به شکستها و تجربههای تلخ نیز میپردازد و نشان میدهد که مسیر پیشرفت، همواره با تلاش، پشتکار و یادگیری از اشتباهات همراه است. در کنار روایتهای فردی، کتاب به نقش خانواده، آموزش و محیط اجتماعی در شکلگیری شخصیت و انگیزههای کارآفرینان اشاره دارد و تصویری از فضای علمی و صنعتی ایران معاصر ارائه میدهد.
چرا باید کتاب از کهنز تا آسمان را بخوانیم؟
این کتاب با ثبت روایتهای واقعی و بومی از مسیر کارآفرینی در ایران، فرصتی فراهم میکند تا خواننده با چالشها، امیدها و تجربههای نسل جوانی آشنا شود که در شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی، دست به نوآوری و ساخت شرکت دانشبنیان زدهاند. «از کهنز تا آسمان» نهتنها به موفقیتها، بلکه به شکستها و فرازونشیبهای مسیر نیز میپردازد و تصویری صادقانه از واقعیتهای کارآفرینی در حوزهٔ فناوری و صنعت ارائه میدهد. مطالعهٔ این اثر میتواند الهامبخش کسانی باشد که به دنبال شناخت مسیرهای واقعی پیشرفت و توسعه در ایران هستند و میخواهند از تجربههای عملی و ملموس دیگران بهره ببرند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ شفاهی، کارآفرینی، فناوری و صنعت، دانشجویان و پژوهشگران حوزهٔ مدیریت و نوآوری، و کسانی که دغدغهٔ پیشرفت و توسعهٔ بومی دارند، مناسب است. همچنین برای جوانانی که به دنبال راهاندازی کسبوکار یا فعالیت در حوزههای دانشبنیان هستند، میتواند راهگشا و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب از کهنز تا آسمان
«مهیار: از بچگی زیاد کاردستی درست میکردم. یکی از اسباببازیهایم پیچومهره داشت. با آن سازه درست میکردم. اسمش هزارسازه بود. با جعبه کبریت، کامیون درست میکردم. نجاری را دوست داشتم. وسایل چوبی را که دور میانداختند، برمیداشتم و کاردستی درست میکردم. فقط پدرم نبود که کار فنی میکرد؛ حتی مادرم هم دستبهآچار بود و از این میراث فنی بیبهره نبود. مهیار: اگر برق قطع میشد یا وسیلهای اتصالی میکرد یا اگر به فنیکار نیاز پیدا میکردیم کار را به کسی نمیسپردیم. مادرم خودش دست بهکار میشد و درستش میکرد. نکته جالبی در خاطرات دوران بچگی مهیار خیلی توجهام را جلب کرد؛ حتی در بزرگسالی هم در رفتارش وجود داشت. او برای وسایلی که میخواست درست کند به فکر خریدن ابزارش نمیافتاد. مستقیم میرفت سراغ چیزهایی که در اطرافش وجود داشت. مهیار: خیلی کم پیش میآمد که برای اینجور سازهها خرید کنم. معمولاً میگشتم هرچیزی در خانه وجود داشت و میشد از آن استفاده کرد را بهکار میگرفتم. همیشه با توجه به ابزاری که وجود داشت، در ذهنم ایده ایجاد میکردم؛ نه اینکه ایده ایجاد کنم و بعد به سراغ ابزار بروم و با هزینه زیاد ابزار و وسیله جور کنم.»
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۲ صفحه