
کتاب دوباره فکر کن!
معرفی کتاب دوباره فکر کن!
کتاب الکترونیکی «دوباره فکر کن!» نوشتهٔ آدام گرانت و با ترجمهٔ امیرحسین محمدپور، توسط نشر بله منتشر شده است. این اثر در دستهٔ کتابهای روانشناسی و توسعهٔ فردی قرار میگیرد و به موضوع بازاندیشی، شککردن به دانستهها و اهمیت بهروزرسانی باورها میپردازد. نویسنده با رویکردی تحلیلی، خواننده را به بازنگری در افکار و پذیرش نادانستهها دعوت میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دوباره فکر کن!
«دوباره فکر کن!» اثری ناداستان و تحلیلی است که به بررسی اهمیت بازاندیشی و تجدیدنظر در باورها و دانستهها میپردازد. آدام گرانت، روانشناس سازمانی، در این کتاب تلاش کرده است تا نشان دهد چگونه افراد، سازمانها و حتی جوامع میتوانند با پذیرش نادانیها و بازنگری در افکار خود، مسیر رشد و موفقیت را هموارتر کنند. ساختار کتاب بهگونهای است که ابتدا به بازاندیشی فردی و سپس به بازاندیشی در روابط میانفردی و نهایتاً به فرهنگسازی یادگیری و تغییر در سطح جمعی میپردازد. نویسنده با مثالهایی از زندگی شخصی، رویدادهای تاریخی و پژوهشهای علمی، خواننده را با چالشهای ذهنی و موانع تغییر آشنا میکند. کتاب با روایتهایی از آتشنشانان، کارآفرینان، دانشمندان و حتی تجربههای نویسنده، تصویری ملموس از ضرورت بازنگری در باورها ارائه میدهد. این اثر نهتنها به اهمیت شک و تردید سازنده اشاره دارد، بلکه به نقش رسانهها، آموزش و فرهنگ در شکلدهی یا محدودکردن ذهن انسان نیز میپردازد. «دوباره فکر کن!» با زبانی تحلیلی و روایی، خواننده را به سفری در دنیای ذهن و باورها دعوت میکند و نشان میدهد که بازاندیشی، مهارتی حیاتی برای زندگی در دنیای متغیر امروز است.
خلاصه کتاب دوباره فکر کن!
پیام اصلی «دوباره فکر کن!» بر اهمیت بازاندیشی و بهروزرسانی مداوم افکار و باورها تأکید دارد. آدام گرانت با مثالهایی از زندگی روزمره، داستانهای واقعی و پژوهشهای علمی، نشان میدهد که انسانها اغلب به دانستههای خود اطمینان بیش از حد دارند و همین موضوع میتواند مانع رشد و موفقیت شود. کتاب با روایت حادثهای از آتشنشانان آغاز میشود که در آن، تنها کسانی جان سالم به در میبرند که توانستهاند در لحظهٔ بحرانی، به شیوهای متفاوت فکر کنند و از الگوهای ذهنی قدیمی فاصله بگیرند. نویسنده توضیح میدهد که بازاندیشی به معنای کنار گذاشتن همهٔ باورها نیست، بلکه هدف آن تقویت و اصلاح دانستههای صحیح و حذف یا تغییر باورهای ناکارآمد است. در بخشهایی از کتاب، به نقش تعصبات ذهنی، پیشفرضهای تاییدی و مطلوبیت، و مقاومت در برابر تغییر اشاره شده است. گرانت تأکید میکند که حتی افراد باهوش نیز ممکن است در دام جمود فکری گرفتار شوند و برای موفقیت، باید همواره آمادهٔ بازنگری در افکار و تصمیمات خود باشند. کتاب همچنین به اهمیت آموزش تفکر انتقادی، فرهنگ یادگیری مستمر و نقش رسانهها در شکلدهی یا محدودکردن ذهن انسان میپردازد. در نهایت، نویسنده خواننده را به پرورش ذهنی باز و پذیرای تغییر دعوت میکند و نشان میدهد که بازاندیشی، نهتنها برای حل مسائل فردی، بلکه برای پیشرفت جمعی و اجتماعی نیز ضروری است.
چرا باید کتاب دوباره فکر کن! را بخوانیم؟
این کتاب با تمرکز بر مهارت بازاندیشی، به خواننده کمک میکند تا نسبت به دانستهها و باورهای خود دیدی انتقادی پیدا کند و در مواجهه با تغییرات و چالشهای زندگی، انعطافپذیرتر عمل کند. «دوباره فکر کن!» با ارائهٔ مثالهای واقعی و تحلیلهای روانشناختی، نشان میدهد که چگونه میتوان از دام تعصبات ذهنی و جمود فکری رها شد و مسیر رشد و یادگیری را هموارتر کرد. مطالعهٔ این اثر فرصتی است برای تمرین شککردن سازنده، پذیرش نادانی و بهروزرسانی مداوم افکار، که در دنیای پیچیده و متغیر امروز، مهارتی حیاتی بهشمار میآید.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای کسانی مناسب است که به دنبال رشد فردی، توسعهٔ مهارتهای تفکر انتقادی و افزایش انعطافپذیری ذهنی هستند. همچنین برای علاقهمندان به روانشناسی، مدیران، معلمان، دانشجویان و هر کسی که با تصمیمگیری و حل مسئله سروکار دارد، میتواند مفید باشد. افرادی که احساس میکنند در دام باورهای قدیمی یا تعصبات ذهنی گرفتار شدهاند، از مطالعهٔ این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب دوباره فکر کن!
«پانزده مرده پس از یک پرواز سخت و پرخطر در آسمانهای مونتانا؛ با چتر به بیرون پریدند. این افراد چترباز نبودند. آنها آتشنشانانی بودند که مأمور مبارزه با آتشسوزیهای عظیم و خطرناک در جنگلها و مراتع بودند. آنها در واقع شجاعانی بودند که به هنگام بروز آتشسوزیهای گسترده، از هواپیما به دل جنگلها میپریدند. یک روز قبل از این حادثه، صاعقهای باعث آتشسوزی در جنگل شده بود و اکنون این آتشنشانان دلیر آمده بودند تا جان خود را در خطر بگذارند و آتش را مهار کنند. اما پس از پیمودن حدود ۲۰۰ متر، سرپرست گروه، واگنر داج، متوجه شد که آتش به سرعت به سمت آنها در حال پیشروی است. شعلههای آتش به ارتفاعی حدود ۹ متر میرسید و شدت آن به اندازهای بود که میتوانست در کمتر از یک دقیقه، مساحتی معادل دو زمین فوتبال را بسوزاند. ساعت ۵:۴۵ عصر مشخص شد که هیچگونه امکان مهار آتش وجود ندارد. در آن لحظه گروه آتشنشانان باید تصمیم میگرفتند که به جای مقابله با آتش، جان خود را نجات دهند. داج فرمان داد که همه اعضای گروه به سمت بالا، یعنی به سوی قله کوه حرکت کنند و مسیر بازگشت را در پیش بگیرند. آنها باید از شیبی تند و پوشیده از بوتههای بلند که به ارتفاعی تا زانو میرسید عبور میکردند. حرکت آنها کند و دشوار بود. در عرض ۸ دقیقه، تنها ۵۰۰ متر را طی کردند. اگر ۲۰۰ متر دیگر پیش میرفتند، به لبه کوه میرسیدند و میتوانستند از خطر آتش فرار کنند.»
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه
حجم
۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۹ صفحه