
کتاب خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او
معرفی کتاب خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او
کتاب «خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او» اثری از حمیدرضا اسماعیلی (آدلی آلون) است که نشر سنجاق آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی فانتزی و ماجراجویانه را روایت میکند که در آن شخصیت اصلی، خانم زاپنسکی، با چالشی عجیب و غیرمنتظره در شهری مرموز روبهرو میشود. روایت کتاب با زبانی داستانی و تخیلی، مخاطب را به دنیایی پر از اتفاقات غیرعادی و شخصیتهای عجیب میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او
«خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او» نوشتهٔ حمیدرضا اسماعیلی (آدلی آلون)، داستانی فانتزی و ماجراجویانه است که در قالب یک رمان روایت میشود. این کتاب با محوریت شخصیت خانم زاپنسکی، روانپزشک برجسته، آغاز میشود و بهتدریج وارد فضایی پر از عناصر تخیلی و موجودات عجیب میشود. داستان در شهری به نام ویلی ژان رخ میدهد؛ شهری که ناگهان ساکنانش دچار افسردگی و بیتحرکی میشوند و زندگی عادی در آن متوقف میشود. نویسنده با خلق دنیایی پر از رمز و راز، شخصیتهایی مانند برگ خشک سخنگو، جادوگر، جوراب بنفش و دیگر موجودات خیالی را وارد داستان کرده است. ساختار کتاب بهگونهای است که ابتدا با یک معمای اجتماعی و روانی شروع میشود و سپس به سمت ماجراهای فانتزی و تخیلی پیش میرود. روایت کتاب، ترکیبی از طنز، تخیل و تعلیق را در خود دارد و با پیشروی داستان، لایههای مختلفی از ماجراها و شخصیتها آشکار میشود.
خلاصه داستان خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با خانم زاپنسکی، روانپزشک ۵۵ ساله و مشهور، آغاز میشود که از سوی شهردار شهر ویلی ژان برای حل یک بحران عجیب دعوت میشود. شهر در سکوت و بیتحرکی فرو رفته و مردمش دچار افسردگی و بیانگیزگی شدهاند. خانم زاپنسکی با کنجکاوی و مسئولیتپذیری وارد شهر میشود و پس از بررسی اوضاع، متوجه میشود که این بحران ریشهای فراتر از مسائل روانی دارد. او برای حل این معما، از دو دانشجوی برترش، یورگن و آماندا، کمک میگیرد و تیمی کوچک برای تحقیق و درمان مردم شهر تشکیل میدهد. در جریان تحقیقات، آنها به راز عجیبی پی میبرند: منشأ این بحران به یک انتقام قدیمی و ماورایی بازمیگردد. موجوداتی مانند برگ خشک سخنگو (کالوین)، جادوگر پیر (راپاتا)، و جوراب بنفش جادویی (لینفی) وارد داستان میشوند و ماجرا رنگ و بوی فانتزی و تخیلی به خود میگیرد. گروه قهرمانان داستان با چالشهایی مانند ورود به مزرعهای زیرزمینی با گیاهان عجیب، روبهرو شدن با جادوی سیاه و مقابله با دشمنان ماورایی مواجه میشوند. در این مسیر، هر یک از شخصیتها دگرگونیهایی را تجربه میکنند و برای نجات شهر، باید با نیروهای جادویی و رازهای گذشته روبهرو شوند. داستان با تعلیق و ماجراهای پیدرپی پیش میرود و قهرمانان برای یافتن راهحل، به سراغ جادوگر و عطرساز افسانهای میروند تا شاید بتوانند مردم شهر را از این طلسم نجات دهند.
چرا باید کتاب خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او را بخوانیم؟
این کتاب با تلفیق عناصر فانتزی، طنز و ماجراجویی، تجربهای متفاوت از داستانگویی را ارائه میدهد. روایت پر از شخصیتهای غیرمنتظره و موقعیتهای عجیب است که ذهن خواننده را به چالش میکشد و او را به دنیایی متفاوت میبرد. «خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او» نهتنها سرگرمکننده است، بلکه با پرداختن به موضوعاتی مانند امید، همکاری و مواجهه با بحرانهای جمعی، لایههایی از پیامهای انسانی را نیز در خود جای داده است. برای کسانی که به داستانهای تخیلی و پرماجرا علاقه دارند، این کتاب میتواند تجربهای تازه و متفاوت باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فانتزی، نوجوانان و جوانانی که به روایتهای تخیلی و ماجراجویانه علاقه دارند، مناسب است. همچنین کسانی که به دنبال داستانهایی با شخصیتهای غیرمعمول و دنیایی متفاوت هستند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب خانم زاپنسکی و کمک بزرگ او
«مارتا زاپنسکی : «بله حتما جناب شهردار من آماده برای ملاقات با شما هستم در هر زمانی که بهم اطلاع بدین» . کربستوفر هالسن : «فردا ساعت ٩ صبح یک اتومبیل به دنبال شما خواهد آمد خانم زاپنسکی و شما را مستقیم به دفتر کاری ام خواهد آورد» مارتا زاپنسکی :« ممنونم بله حتما به امید دیدار جناب شهردار » مکالمه تلفنی در این لحظه بین آنها به پایان می رسد.» مارتا زاینسکی یک خانم روانپزشک ۵۵ ساله مشهور و توانا و با دانش در کشور خود است و جوایز و تقدیرنامه های زیادی را از دستان رییس جمهوران و نخست وزیران کشورش دریافت کرده است . او همچنین استات فاتشگاه انست 9 ندرپس ساعت ها می گذرد و صبح یکروز دیگر فرا می رسد. خانم زاپنسکی که ساعت ٩ صبح امروز با شهردار شهر وبلی ژان قرار ملاقات حضوری دارد طرف شهرداری شهر ویلی ژان به دنبال او بياید . عقربه های ساعت دیواری خانه ی خانم زاپنسکی دقیق روی ٩ می ایستد و در این لحظه صدای زنگ خانه اش به صدا در می آید . خانم زاپنسکی که مطمتن است راننده به دنبالش آفته است وسایلش را برمی دارد و از خانه اش خارج می شود . راننده شیک پوش و مودب به خانم زاپنسکی سلام و صبح بخیر می گوید و در آتومبیلش را برای خانم زاپنسکی باز می کند و پس از سوار شدن با همدیگر به سمت شهر ویلی ژان حرکت می کنند . از محل سکونت خانم زاپنسکی تا شهر وبلی ژان دو ساعت فاصله هستش و در این مدت خانم زاپنسکی به مطالعه و مرور کتاب میپردازد و او عاشق کتاب خواندن و مطالعه است و دوست دارد هميشه به دانش و علم و آگاهی خود اضافه کند و هميشه در زندگی اش در حال یادگیری است . پس از گذشت دو ساعت آنها به شهر ویلی ژان می رسند و در این هنگام چشمان و صورت خود را از پشت شیشه های اتومبیل به محیط و مناظر شهر خیره می کند و با تعجب زیادی مشاهده می کند در درون شهر ویلی ژان حتی یک فرد هم رفت و آمد نمیکند و همه شهر سوت و کور است و همه مغازه ها و فروشگاه ها و مراکز عمومی تعطیل و بسته هستند و حتی یک اتومبیل هم درخیابانها و کوچه های آنجا گذر نمی کند و شهر به طور کامل تعطیل است . در این لحظه خانم زاپنسکی از راننده سوال می پرسد :« ببخشید آقا آیا امروز در شهر ویلی ژان تعطیلی رسمی هستش ؟ چون هیچکس در شهر حضور نداره با اينکه امروز وسط هفته است و روز کاملا کاری می باشد» ء راننده در پاسخ به خانم زاینسکی می گوید 1 بله درسته خانم امروز روز کاملا کاری هستشر و هرگز تعطیلی وجود نداره اما متاسفانه چندین روز است که مردم شهر ویلی ژان هیچ نوع فعالیت و جنب و جوشی ندارند و پیداشون نیست و آنها در خانه هایشان مانده اند و بیرون نمی آیند» خانم زاینسکی که از شنیدن صحبت های راننده به فکر فرو می رود در درون قلب خود می گوید : خدای من یعنی چه اتفاقی افتاده است این واقعا خیلی غم انگیز هستش .»
حجم
۶۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
حجم
۶۹۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه