
کتاب کیمیاگر
معرفی کتاب کیمیاگر
کتاب الکترونیکی «کیمیاگر» نوشتهٔ «پائولو کوئیلو» و با ترجمهٔ «رویا فولادوند» توسط نشر ربط منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معنوی و فلسفی قرار میگیرد و داستانی دربارهٔ جستوجوی رویاها و کشف افسانهٔ شخصی را روایت میکند. «کیمیاگر» با زبانی داستانی و نمادین، سفری درونی و بیرونی را به تصویر میکشد که مخاطب را به تأمل دربارهٔ سرنوشت، خواستهها و معنای زندگی دعوت میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کیمیاگر
«کیمیاگر» اثری داستانی و روایی است که در قالب یک رمان بلند نوشته شده و بهواسطهٔ روایت ساده و درعینحال پررمزوراز خود، مخاطب را به سفری درونی و بیرونی میبرد. این کتاب نخستین بار در دههٔ پایانی قرن بیستم منتشر شد و بهسرعت جایگاه ویژهای در میان آثار ادبیات معاصر جهان پیدا کرد. داستان حول محور پسری چوپان به نام «سانتیاگو» شکل میگیرد که در جستوجوی گنجی پنهان، سفری از اسپانیا تا مصر را آغاز میکند. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت خطی و ماجراجویانه است و در خلال داستان، مفاهیمی چون سرنوشت، نشانهها، ایمان و تحقق رویاها بهگونهای نمادین و استعاری مطرح میشوند. «پائولو کوئیلو» در این رمان، با بهرهگیری از عناصر اسطورهای و عرفانی، تجربهٔ انسانی را به تصویر کشیده و مخاطب را به بازاندیشی دربارهٔ هدف و معنای زندگی فرا میخواند. «کیمیاگر» با وجود سادگی ظاهری، لایههای عمیق معنایی دارد و بهعنوان اثری تأثیرگذار در ژانر رمانهای فلسفی و معنوی شناخته میشود.
خلاصه داستان کیمیاگر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «کیمیاگر» با سانتیاگو، چوپان جوان اسپانیایی آغاز میشود که زندگیاش را صرف سفر در دشتهای اندلس و مراقبت از گوسفندانش کرده است. سانتیاگو هر شب خوابی تکراری میبیند که در آن کودکی او را به اهرام مصر میبرد و از گنجی پنهان سخن میگوید. این خواب، نقطهٔ آغاز جستوجوی او برای یافتن معنای زندگی و تحقق افسانهٔ شخصیاش میشود. در مسیر سفر، سانتیاگو با شخصیتهایی چون پیرزن تعبیرکنندهٔ خواب، پادشاه مرموز سالم (ملکیصدق)، تاجر بلور، مرد انگلیسی و در نهایت کیمیاگر روبهرو میشود. هریک از این افراد، بخشی از مسیر رشد و آگاهی سانتیاگو را شکل میدهند و او را با مفهوم نشانهها، ایمان به رویاها و اهمیت پیروی از قلب آشنا میکنند. سانتیاگو در طول سفرش، داراییهایش را از دست میدهد، فریب میخورد و ناامیدی را تجربه میکند، اما هر بار با تکیهبر نشانهها و امید به تحقق رؤیا، مسیر خود را ادامه میدهد. او درمییابد که گنج واقعی، نهتنها در مقصد نهایی بلکه در فرایند جستوجو و تغییر درونی نهفته است. داستان با تأکید بر این نکته پیش میرود که هر انسانی افسانهٔ شخصی خود را دارد و جهان برای تحقق آن همداستان میشود، اگر فرد با تمام وجود خواهان آن باشد.
چرا باید کتاب کیمیاگر را بخوانیم؟
«کیمیاگر» با روایت داستانی نمادین و ماجراجویانه، به دغدغههایی چون جستوجوی معنا، تحقق رویاها و پیروی از نشانههای زندگی میپردازد. این کتاب با طرح پرسشهایی دربارهٔ سرنوشت، ایمان و هدف، مخاطب را به تأمل دربارهٔ مسیر شخصی خود دعوت میکند. خواندن این اثر فرصتی است برای بازنگری در آرزوها و باورها و کشف ارزش تجربههای مسیر زندگی، نهتنها مقصد نهایی.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای فلسفی، معنوی و ماجراجویانه مناسب است. کسانی که دغدغهٔ کشف معنا، تحقق رویاها یا عبور از تردیدها و ترسهای درونی دارند، میتوانند با خواندن «کیمیاگر» الهام بگیرند. همچنین برای نوجوانان و بزرگسالانی که به دنبال انگیزهای برای تغییر و حرکت بهسوی اهداف شخصی هستند، این کتاب پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب کیمیاگر
«نام پسر سانتیاگو بود. غروب در حال فرارسیدن بود که پسر با گلهاش به کنار کلیسای ویرانی رسید که درخت چنار عظیمی در جایی که زمانی اتاق مقدسات قرار داشت، رشد کرده بود. او تصمیم گرفت شب را آنجا بگذراند. اطمینان حاصل کرد که همه گوسفندان از دروازه ویران وارد شوند. سپس چند تخته چوب را روی آن قرار داد تا از پراکنده شدن گله در طول شب جلوگیری کند. در آن منطقه گرگی وجود نداشت. اما یک بار حیوانی در شب گم شده بود و پسر مجبور شده بود کل روز بعد را به جستوجوی آن بگذراند. او با کتش زمین را جارو کرد و دراز کشید. کتابی را که تازه خواندنش را تمام کرده بود به عنوان بالش زیر سرش گذاشت. به خودش گفت که باید شروع به خواندن کتابهای قطورتر کند: آنها دوام بیشتری دارند و بالشهای راحتتری میسازند. وقتی بیدار شد هنوز هوا تاریک بود و با نگاه به بالا، ستارهها را از میان شکاف سقف کلیسا دید. فکر کرد: «میخواستم کمی بیشتر بخوابم.» همان خوابی را که یک هفته پیش دیده بود، دوباره آن شب دیده بود و بار دیگر پیش از پایانش بیدار شده بود. بلند شد و عصایش را برداشت و شروع به بیدار کردن گوسفندان خوابآلود کرد. متوجه شده بود که به محض بیدار شدنش بیشتر حیواناتش هم شروع به جنبوجوش میکنند. انگار نیرویی مرموز زندگی او را به زندگی گوسفندانش که دو سال گذشته را با آنها سپری کرده بود و در جستجوی غذا و آب در دشتها راهنماییشان کرده بود، پیوند داده بود. زیر لب گفت: «آنها آنقدر به من عادت کردهاند که برنامهام را میدانند.» لحظهای به این فکر کرد و متوجه شد که شاید برعکس باشد.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه