
کتاب من از آن روز که در بند توام...
معرفی کتاب من از آن روز که در بند توام...
کتاب الکترونیکی «من از آن روز که در بند توام...» نوشتهٔ شراره سبزه و توسط نشر رشد فرهنگ منتشر شده است. این رمان فارسی، داستانی عاشقانه و خانوادگی را روایت میکند که در بستر زندگی روزمرهٔ چند خانواده در شهری ایرانی شکل میگیرد. محوریت داستان بر عشق، امید، فرازونشیبهای زندگی و نقش خانواده در مواجهه با مشکلات استوار است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب من از آن روز که در بند توام...
«من از آن روز که در بند توام...» اثری داستانی و عاشقانه از شراره سبزه است که در قالب رمان نوشته شده و فضای آن در دهههای اخیر ایران میگذرد. روایت کتاب حول محور خانوادهای ایرانی و روابط میان اعضای آن، بهویژه دختر جوانی به نام شیدا، شکل گرفته است. داستان با توصیف زندگی روزمره، دغدغههای نوجوانی، آرزوهای تحصیلی و روابط عاطفی آغاز میشود و بهتدریج به مسائل عمیقتری مانند عشق، امید، رنج و مواجهه با بحرانهای ناگهانی میپردازد. ساختار کتاب خطی و روایی است و با زبانی توصیفی و جزئینگر، فضای خانوادگی و اجتماعی را به تصویر میکشد. نویسنده با تمرکز بر جزئیات احساسات و افکار شخصیتها، خواننده را به دنیای درونی آنها نزدیک میکند. این رمان نهتنها داستانی عاشقانه را روایت میکند، بلکه تصویری از ارزشهای خانوادگی، نقش مادر و خواهران، و تأثیر حوادث غیرمنتظره بر سرنوشت افراد ارائه میدهد.
خلاصه داستان من از آن روز که در بند توام...
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی شیدا، دختر نوجوانی که در خانوادهای مهربان و پرتلاش زندگی میکند، آغاز میشود. او دانشآموزی موفق است و آرزوی قبولی در دانشگاه را در سر دارد. رابطهٔ صمیمی میان اعضای خانواده، بهویژه مادرش مائده خانم و خواهرش شیفته، بخش مهمی از فضای داستان را شکل میدهد. ورود خانوادهای جدید به همسایگی آنها و آشنایی شیدا با صادق، پسر همسایه، نقطهٔ عطفی در زندگی اوست. احساسات عاشقانه میان شیدا و صادق بهتدریج شکل میگیرد و هر دو با تردیدها، امیدها و نگرانیهای نوجوانانه دستوپنجه نرم میکنند. در کنار روایت عاشقانه، دغدغههای اجتماعی و اقتصادی خانوادهها، تفاوتهای شخصیتی خواهران و نقش مادر در تربیت فرزندان بهتصویر کشیده میشود. داستان با فرازونشیبهای عاطفی و اتفاقات غیرمنتظره، از جمله تصادف ناگهانی شیدا و پیامدهای آن، پیش میرود. این حادثه زندگی شیدا را بهشدت تحتتأثیر قرار میدهد و او را با چالشهای جدیدی روبهرو میکند. در این میان، عشق و حمایت خانواده و صادق، امید و انگیزهای برای ادامهٔ زندگی به شیدا میبخشد. روایت کتاب بر قدرت عشق، صبر و پایداری در برابر مشکلات تأکید دارد و نشان میدهد که چگونه انسانها میتوانند با تکیهبر احساسات و حمایت اطرافیان، از بحرانها عبور کنند.
چرا باید کتاب من از آن روز که در بند توام... را بخوانیم؟
این رمان با پرداختن به موضوعاتی مانند عشق، خانواده، امید و مواجهه با بحرانهای ناگهانی، تصویری ملموس از زندگی نوجوانان و جوانان ایرانی ارائه میدهد. روایت جزئینگر و توجه به احساسات شخصیتها، خواننده را به دنیای درونی آنها نزدیک میکند و امکان همذاتپنداری با دغدغهها و آرزوهایشان را فراهم میسازد. «من از آن روز که در بند توام...» نهتنها داستانی عاشقانه است، بلکه به ارزشهای خانوادگی، نقش مادر و اهمیت صبر و امید در زندگی نیز میپردازد. مطالعهٔ این کتاب میتواند برای کسانی که به داستانهای واقعگرایانه و عاطفی علاقه دارند، تجربهای تأثیرگذار باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای عاشقانه و خانوادگی، نوجوانان و جوانانی که با دغدغههای عاطفی و تحصیلی روبهرو هستند، و کسانی که به روایتهای واقعگرایانه از زندگی روزمره و روابط انسانی علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال داستانهایی دربارهٔ امید، صبر و مواجهه با مشکلات هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب من از آن روز که در بند توام...
«محبویم در کدامین شهر خفتهای که قلب غمزدهام در این غروب غمانگیز تو را میجوید ای کاش میشد لحظهای در کنارت آرام بگیرم و به چشمانت خیره شوم و درخشش دیدگانت آسمان ابری چشمان بیفروغم را روشن کند. کاش میشد به سویت پر بکشم. بوی خوش پیراهنت را ببویم و تا ابد کنارت بمانم، با تو قمری عشق در آسمان آبی روحم بال میگشاید. بی تو پرستویی خزان دیدهام که در فصل کوچ، آشیان گم کرده. سلام مرا بپذیر که سخت خواهان توام. امروز بعد از دو ماه که از رفتنت میگذرد قلم به دست گرفتهام که با تو بگویم از خودم، تنهاییهایم، عشق پرسوزم که با سرعتی باور نکردنی رو به رشد است. از اینکه چقدر دوستت دارم آن روز که از من جدا شدی و رفتی، صدای رفتنت مثل باد در همه جا پیچید و از آن لحظه به بعد من ماندم و شمارش روزها و لحظهها برای برگشتن تو، برای پایان روزهای جدایی، سرآغاز فصل ما شدن. صادق مهربان من، آن هنگام که شکوفههای عشق تو بر شاخسار قلب پرتلاطمم جایی برای خود پیدا کردند و به جوانه نشستند و هنگامی که بوی عطر عشق دلاویز تو در رگهایم جریان پیدا کرد، هنگامی که خورشید عشق در پهنهٔ سینهام درخشید و هنگامی که آوای عشق فضای قلبم را انباشته کرد آنگاه بود که فهمیدم زیستن چقدر زیبا و عشق چه باشکوه است.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۳ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۳ صفحه