
کتاب هیچ کس بی گناه نیست
معرفی کتاب هیچ کس بی گناه نیست
کتاب هیچ کس بیگناه نیست نوشتهی کالی تیلور و ترجمهی ام. درخشش، مجموعهای از هشت داستان کوتاه در ژانر تریلر روانشناختی و جنایی است که توسط نشر سبزان بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این کتاب بخشی از سری کتابهای جمپر (شماره ۶) بهشمار میآید و با محوریت رازها، دروغها و مرزهای مبهم حقیقت و هویت، مخاطب را به دنیایی پر از تعلیق و تردید میبرد. هر داستان با شخصیتهایی روبهرو میشود که در موقعیتهایی پیچیده و گاه خطرناک، با گذشته، ترسها و تصمیمات دشوار خود دستوپنجه نرم میکنند. فضای کتاب، تیره و پرکشمکش است و مضامینی چون اعتماد، سکوت، انتقام و هویت را در بستر روابط انسانی و اجتماعی بررسی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هیچ کس بی گناه نیست
هیچ کس بیگناه نیست مجموعهای از هشت داستان کوتاه به قلم کالی تیلور است که با ترجمهی ام. درخشش منتشر شده است. این کتاب در ژانر تریلر روانشناختی و جنایی قرار میگیرد و هر داستان آن، روایتی مستقل اما با حالوهوایی مشترک از تردید، راز و تهدید را ارائه میدهد. نویسنده با بهرهگیری از تجربهی خود در روانشناسی، شخصیتهایی را خلق کرده است که در موقعیتهای روزمره اما پرتنش، با لایههای پنهان ذهن و گذشتهی خود روبهرو میشوند. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان، دنیای خاص خود را دارد؛ از محلههای آرام شهری تا روستاهای دورافتاده، از خانههای اشتراکی تا سفرهای خانوادگی. درونمایهی مشترک این داستانها، شکنندگی اعتماد و پیامدهای ناگفتههای زندگی است. کالی تیلور در این مجموعه، مرز میان خیر و شر را مبهم و گاه لغزنده نشان داده است و با نگاهی بیرحمانه اما دقیق، به سراغ نقاط تاریک روان انسان میرود.
خلاصه داستان هیچ کس بی گناه نیست
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! هیچ کس بیگناه نیست با هشت داستان کوتاه، طیفی از موقعیتهای پرتنش و رازآلود را به تصویر میکشد. در «جنگ سطلها»، اختلافی ساده میان دو همسایه بر سر سطلهای زباله، به درگیریای بیمارگونه و وسواسگونه بدل میشود که نظم یک محلهی آرام را به هم میریزد. «جعبهی استخوانها» داستان زنی است که در دیدار با دایی آلزایمریاش، با اعترافی هولناک دربارهی گذشتهی خانوادگی روبهرو میشود. «مردی در آینه» به سراغ زنی میرود که در تالار آینههای شهربازی، با انعکاسی از گذشتهی خشونتبار خود مواجه میشود و سایهی ترس را دوباره تجربه میکند. در «نامزد دخترم»، مادری نسبت به رابطهی دخترش با مردی کنترلگر و خطرناک مشکوک است و سفری به یونان، او را در برابر تصمیمی سرنوشتساز قرار میدهد. «همخانه میخواهیم؛ سیگاریها خوشآمدند» زندگی در یک خانهی اشتراکی را به میدان نبردی پنهان میان دو مرد تبدیل میکند که با تلهگذاری و خشونت به اوج میرسد. «خداحافظ عشق من» روایتی کوتاه از پایان تلخ یک رابطهی پنهانی است که در آن عشق و انتقام به هم گره میخورند. در «دختران ناپدیدشده»، زنی پس از ناپدید شدن یکی دیگر از نامزدهای مردی مرموز، به جستوجوی حقیقت میرود و با زنی دیگر روبهرو میشود که رازهای تاریکی را فاش میکند. «روستاییان» نیز داستان زنانی است که در روستایی کوچک، با تهدیدی ناشناس و رازهایی دفنشده روبهرو میشوند و برای حفظ امنیت خود، تصمیمی دشوار میگیرند. هر داستان، با فضاسازی تیره و شخصیتهایی چندلایه، مرزهای اخلاقی و روانی را به چالش میکشد.
چرا باید کتاب هیچ کس بی گناه نیست را بخوانیم؟
هیچ کس بیگناه نیست با روایتهایی کوتاه و پرکشش، به سراغ لایههای پنهان روان انسان و روابط پیچیدهی اجتماعی میرود. هر داستان، تصویری تازه از اضطراب، وسواس، ترس و تصمیمهای دشوار ارائه میدهد و نشان میدهد که حتی در سادهترین موقعیتها، حقیقت میتواند مبهم و خطرناک باشد. نویسنده با مهارت، فضای تعلیق و تردید را حفظ کرده و شخصیتهایی باورپذیر و چندوجهی خلق کرده است. این کتاب برای کسانی که به داستانهای کوتاه با حالوهوای رازآلود و روانشناختی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز فراهم میکند. همچنین، تنوع موقعیتها و شخصیتها باعث میشود هر داستان، زاویهی دید تازهای به موضوعات آشنا بدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای کوتاه جنایی و تریلر روانشناختی پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که دغدغهی شناخت لایههای پنهان روابط انسانی، پیامدهای ناگفتهها و مرزهای اخلاقی دارند، توصیه میشود. برای دانشجویان و علاقهمندان روانشناسی و مطالعات اجتماعی نیز میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب هیچ کس بی گناه نیست
«گراهام از کنار پنجرهٔ اتاق نشیمن فریاد زد: «سطلهاش رو گذاشت بیرون! کاغذهاش رو هم توی سطل مشکی مهار نکرده. اگه ذرهای باد بیاد، همهشون پخش خیابون میشن!» قلب هیلاری فشرده شد. وقت پخش سریال امردیل بود. از همان قسمت اول در سال ۱۹۷۲، دنبالش میکرد، ولی یک سالی بود که مجبور شده بود روزهای دوشنبه و سهشنبه آن را با زیرنویس تماشا کند، چراکه گراهام مدام حرف میزد. همین هم قابلتحمل بود، اگر او را مجبور نمیکرد کنار پنجره بایستد و وسط صحنههای هیجانانگیز داستان حواسش را پرت کند. گراهام گفت: «فکر کنم همهٔ سطلها رو توی انباریش نگه میداره. هر شب میره اون تو، بعضی وقتا ساعتها نمیآد بیرون. خودم از پنجرهٔ اتاق پشتی دیدم.» هیلاری لیوان چایش را محکمتر گرفت، ولی چیزی نگفت. گراهام اضافه کرد: «شاید امشب از روی دیوار برم اونور، وقتی خوابید.» وقتی موسیقی پایانی سریال پخش شد، هیلاری آهی کشید و چشمهایش را بست. چقدر باید آرام و دلنشین باشد زندگی در کلبهای در یورکشایر، وسط دشت، بیهیچ همسایهای ...»
حجم
۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه