
کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه
معرفی کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه
کتاب الکترونیکی «زمان اشتباه، مکان اشتباه» نوشتهٔ جیلیان مکآلیستر و با ترجمهٔ نیلوفر محمدی، توسط نشر نارنگی منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معمایی و روانشناختی قرار میگیرد و داستانی پرکشش دربارهٔ خانواده، انتخابها و پیامدهای آنها را روایت میکند. محوریت کتاب بر یک اتفاق ناگهانی و تکاندهنده در یک خانواده استوار است و با روایتی پرتعلیق، مخاطب را به دل بحرانهای اخلاقی و روانی شخصیتها میبرد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه
«زمان اشتباه، مکان اشتباه» رمانی معمایی و روانشناختی است که با محوریت یک خانوادهٔ معمولی، به بررسی پیچیدگیهای روابط انسانی و تأثیر تصمیمات ناگهانی بر سرنوشت افراد میپردازد. جیلیان مکآلیستر، نویسندهٔ کتاب، با خلق فضایی پرتنش و شخصیتهایی چندلایه، داستان را در بستری از واقعیت و تردید پیش میبرد. روایت کتاب از زاویهٔ دید مادر خانواده، جین، دنبال میشود که با یک بحران ناگهانی روبهرو میشود و تلاش میکند معنای اتفاقات اطرافش را بفهمد. ساختار رمان بهگونهای است که با بازی زمانی و تکرار وقایع، حس سردرگمی و اضطراب را به خواننده منتقل میکند. این اثر با ترکیب عناصر معمایی، روانشناختی و خانوادگی، تجربهای متفاوت از خواندن یک داستان معاصر را رقم میزند.
خلاصه داستان زمان اشتباه، مکان اشتباه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «زمان اشتباه، مکان اشتباه» با شبی آغاز میشود که جین، وکیل و مادر خانواده، منتظر بازگشت پسرش تاد است. در همان شب، حادثهای رخ میدهد: تاد درگیر یک نزاع میشود و مردی را با چاقو میزند. پلیس وارد ماجرا میشود و تاد بازداشت میگردد. جین و همسرش کلی، در شوک و ناباوری، سعی میکنند بفهمند چرا پسرشان دست به چنین کاری زده است. اما صبح روز بعد، جین متوجه میشود که همه چیز به حالت عادی برگشته و هیچ اثری از حادثه شب قبل وجود ندارد؛ تاد آزاد است و زندگی به روال قبل ادامه دارد. این تکرار روزها و تجربهٔ دوبارهٔ وقایع، جین را به این فکر میاندازد که شاید فرصتی برای تغییر سرنوشت یا جلوگیری از یک فاجعه در اختیار دارد. او در این چرخهٔ زمانی، به دنبال نشانهها و دلایل رفتار پسرش میگردد و تلاش میکند حقیقت را کشف کند. روایت کتاب با تعلیق و ابهام پیش میرود و مخاطب را درگیر این پرسش میکند که واقعیت چیست و تا چه حد میتوان گذشته را تغییر داد.
چرا باید کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب عناصر معمایی و روانشناختی، تجربهای متفاوت از یک رمان خانوادگی ارائه میدهد. روایت تکرارشونده و بازی زمانی، مخاطب را به دل اضطرابها و تردیدهای یک مادر میبرد و او را با این پرسش روبهرو میکند که تا چه حد میتوان از سرنوشت گریخت یا آن را تغییر داد. پرداختن به موضوعاتی مانند مسئولیت والدین، انتخابهای اخلاقی و تأثیر تصمیمات کوچک بر زندگی، از ویژگیهای شاخص این اثر است. خواندن این کتاب فرصتی برای مواجهه با پیچیدگیهای روابط خانوادگی و تأمل دربارهٔ معنای انتخاب و پیامدهای آن فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این رمان برای علاقهمندان به داستانهای معمایی، روانشناختی و خانوادگی مناسب است. کسانی که دغدغهٔ روابط والدین و فرزندان، مسئولیتهای اخلاقی و تأثیر تصمیمات فردی بر سرنوشت خانواده را دارند، از خواندن این کتاب بهره خواهند برد. همچنین مخاطبانی که به روایتهای غیرخطی و بازی با زمان علاقهمندند، این اثر را جذاب خواهند یافت.
بخشی از کتاب زمان اشتباه، مکان اشتباه
«جین از اینکه امشب ساعتها به عقب برمیگردد، خوشحال است. چون اینطوری تا زمانی که بخواهد منتظر برگشتن پسرش باشد یک ساعت بیشتر فرصت دارد. الان از نیمه شب گذشته و درواقع سیام اکتبر شده. دیگر چیزی به هالووین نمانده. جین به خودش میگوید که تاد الان دیگر ۱۸ سالش شده. آن کودکی که انگار همین چند وقت پیش در ماه سپتامبر متولد شدهبود. حالا دیگر بالغ شدهاست. او میتواند هر کاری که دلش میخواهد انجامدهد. جین بیشتر عصر خود را به شکل کسالتآوری صرف تزئین کدو تنبلهایش کردهبود. او آنها را روی لبهٔ پنجره گذاشتهبود، مقابل راهروی ورودی خانه و چند شمع کوچک هم درونش روشن کردهبود. اینکار را هم مثل خیلی از کارهای دیگر به این خاطر انجام دادهبود که حس میکرد باید همه آدابورسوم را بهجا بیاورد - درست است که کدوها کجوکوله بودند، اما درمجموع زیبا شدهبودند. او صدای پای شوهرش، کلی را از طبقه بالا شنید و برگشت نگاه کرد؛ چون برایش خیلی عجیب بود که او تا الان بیدار باشد. او همیشه صبح زود بیدار میشود و شبها زود میخوابد. در عوض جین شبها تا دیر وقت بیدار است. او به شکل ناگهانی از اتاقشان وارد پاگرد شد. موهایش نامرتب بود و در نور آبی شمع مثل یک هالهٔ سیاه دیده میشد. فقط یک لباس زیر به تن داشت و لبخند شیطنتآمیزی بر لبانش نشستهبود.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه