
کتاب فرزند بی نهایت (جلد اول)
معرفی کتاب فرزند بی نهایت (جلد اول)
کتاب الکترونیکی «فرزند بینهایت (جلد اول)» به قلم محسن ذوالفقاری و با همکاری نشر واژهپرداز اندیشه منتشر شده است. این اثر به روایت زندگی و خاطرات شهید سیدمحمد حسینی بهشتی میپردازد و علاوهبر خاطرات خودگفتهٔ ایشان، روایتهایی از همسر، فرزندان، خانواده، دوستان و حتی مخالفان فکری او را نیز دربرمیگیرد. کتاب در قالب خاطرهنگاری و روایت تاریخی، زندگی این شخصیت برجسته را از تولد تا سال ۱۳۵۷ به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب فرزند بی نهایت (جلد اول)
«فرزند بینهایت (جلد اول)» اثری در قالب ناداستان و خاطرهنگاری است که به زندگی شهید سیدمحمد حسینی بهشتی، یکی از چهرههای تأثیرگذار تاریخ معاصر ایران، میپردازد. محسن ذوالفقاری در این کتاب با جمعآوری خاطرات خودگفتهٔ شهید بهشتی و روایتهایی از نزدیکان و حتی مخالفان فکری او، تصویری چندوجهی و انسانی از این شخصیت ارائه داده است. ساختار کتاب بر اساس خط سیر زمانی و با روایت اولشخص و گاه سومشخص پیش میرود و هر فصل به بخشی از زندگی، تحصیل، مهاجرت، فعالیتهای اجتماعی و خانوادگی شهید بهشتی اختصاص یافته است. کتاب با بهرهگیری از مصاحبهها، اسناد و منابع متعدد، تلاش کرده است تا روایتی مستند و زنده از فرازونشیبهای زندگی او ارائه دهد. این جلد، دورهای از تولد تا سال ۱۳۵۷ را پوشش میدهد و با روایتهایی از دوران کودکی، نوجوانی، تحصیل در حوزه و دانشگاه، فعالیتهای اجتماعی و خانوادگی و مهاجرتهای او همراه است. در کنار روایتهای شخصی، کتاب به زمینههای اجتماعی و فرهنگی دوران نیز پرداخته و تلاش کرده است تا خواننده را با فضای فکری و اجتماعی آن سالها آشنا کند.
خلاصه کتاب فرزند بی نهایت (جلد اول)
«هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!» کتاب «فرزند بینهایت (جلد اول)» با روایتهایی از زبان شهید سیدمحمد حسینی بهشتی و نزدیکانش آغاز میشود و خواننده را به کوچهپسکوچههای اصفهان، قم و تهران میبرد. داستان با معرفی خانوادهٔ بهشتی، بهویژه نقش پدر و مادرش در تربیت و شکلگیری شخصیت او، شروع میشود. مادرش، عزتالشریعه، از دوران کودکی سیدمحمد با دقت و مراقبت ویژه یاد میکند؛ از ختم قرآن در دوران بارداری تا آموزشهای دینی و اخلاقی که به او داده است. پدرش نیز با سادهزیستی و استقلال مالی، الگویی برای فرزندانش بوده است. در ادامه، کتاب به دوران تحصیل سیدمحمد در مدارس اصفهان و سپس ورودش به حوزهٔ علمیه میپردازد. علاقهٔ او به یادگیری زبانهای خارجی و فلسفه، و مواجهه با مخالفتها و چالشهای محیط سنتی حوزه، بخش مهمی از روایت را تشکیل میدهد. بهشتی با پشتکار و استقلال رأی، مسیر علمی و معنوی خود را دنبال میکند و در کنار تحصیل در حوزه، وارد دانشگاه تهران میشود و در رشتهٔ فلسفه و حکمت اسلامی تحصیل میکند. کتاب همچنین به فعالیتهای اجتماعی و تبلیغی او در روستاها و شهرهای مختلف اشاره دارد و از دغدغههایش برای پیوند میان نسل جوان و روحانیت سخن میگوید. روایت ازدواج و زندگی خانوادگی بهشتی، نگاه روشن و عقلانی او به مسائل خانواده و نقش همسرش در زندگی مشترک، از دیگر بخشهای خواندنی کتاب است. در مجموع، این جلد تصویری از رشد، جستجوگری، تلاش و دغدغههای فکری و اجتماعی شهید بهشتی تا سالهای پیش از انقلاب ارائه میدهد.
چرا باید کتاب فرزند بی نهایت (جلد اول) را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی مستند و چندلایه، امکان آشنایی عمیق با زندگی و اندیشههای شهید سیدمحمد حسینی بهشتی را فراهم میکند. خواننده با مطالعهٔ این اثر، نهتنها با فرازونشیبهای زندگی شخصی و خانوادگی او آشنا میشود، بلکه با فضای فکری، اجتماعی و فرهنگی ایران در دهههای میانی قرن گذشته نیز مواجه خواهد شد. روایتهای متنوع از زبان خود شهید بهشتی و اطرافیانش، تصویری انسانی و ملموس از او ارائه داده است. این کتاب فرصتی برای درک بهتر نقش تربیت خانوادگی، تحصیل، تلاش فردی و دغدغههای اجتماعی در شکلگیری شخصیتهای اثرگذار تاریخ معاصر ایران است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، پژوهشگران حوزهٔ علوم انسانی، دانشجویان رشتههای تاریخ، علوم اجتماعی و مطالعات انقلاب اسلامی و همچنین کسانی که به دنبال شناخت عمیقتر از شخصیتهای تأثیرگذار انقلاب هستند، مفید خواهد بود. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ تربیت، رشد فردی و نقش خانواده در موفقیتهای اجتماعی دارند، این کتاب توصیه میشود.
بخشی از کتاب فرزند بی نهایت (جلد اول)
«از وقتی سیدمحمد را حامله شدم؛ برایش روزی یک جزهء قرآن میخواندم. در طول مدت بارداری، نهبار قرآن را ختم کردم. خیلی از مسائل را رعایت میکردم. نمازم را همیشه اولوقت بهجا میآوردم. گاهی نمازشب را هم در برنامههایم قرار میدادم. به نامحرم نگاه نمیکردم. با اینکه با چهارتا از برادر شوهرهایم در یک خانه زندگی میکردیم؛ اما هیچ وقت با آنها رودررو نمیشدم. در آن نهماه از خانه بیرون نیامدم تا مبادا کسی مر ببیند یا مننگاهم به حرامی بیفتد. در آن نهماهه شوهرم سید فضلاله و پدرم مثل پروانه دورم میچرخیدند و همهی کارهایم را انجام میدادند. سید محمدم در دوم آبان ۱۳۰۷ به دنیا آمد. از همان ابتدا با وضو و رو به قبله بهش شیر میدادم. مدام آیات قرآن را در گوشش میخواندم و او را با این نوای دلنشین آشنا میکردم، طوری که اگر صوت قرآن از لبانم لحظهای قطع میشد، سینهام را رها میکرد و گریه سر میداد. انگار وقتی قرآن میخواندم، متوجه میشد و چشمهایش برق میزد. مایهی خوشحالیام این بود که پدرم آرزویش را به گور نبرد و قد کشیدن نوهاش را دید. مطمئن بود او همان دنبالهای است که سالها دنبالش میگشت؛ همان که مروج اسلام اصیل میشود؛ اما پدرم بیش از یک سال نتوانست نوهاش را ببیند. یک روز بعد از تولد یکسالگی سیدمحمد، در سال ۱۳۰۸ دعوت حق را لبیک گفت و بهسوی دیار شتافت. چند روزی بعد از فوتش به خوابم آمد و با وظایفم را سنگینتر کرد.»
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۷٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه