
کتاب دختری که ماه را نوشید
معرفی کتاب دختری که ماه را نوشید
کتاب الکترونیکی «دختری که ماه را نوشید» (The Girl Who Drank the Moon) نوشتهٔ «کلی بارن هیل» با ترجمهٔ «علیرضا قدری» و همکاری نشر نارنگی و آباژور، داستانی فانتزی و جادویی برای نوجوانان و دوستداران ادبیات خیالپرداز است. این رمان با محوریت دختری به نام «لونا» و دنیایی پر از جادو، هیولاها و رازهای پنهان، به بررسی مفاهیمی چون قدرت، خانواده و حقیقت میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دختری که ماه را نوشید
«دختری که ماه را نوشید» در فضایی فانتزی و اسطورهای روایت میشود و داستانش در شهری به نام «پروتکتریت» و جنگلی جادویی اطراف آن رخ میدهد. مردم این شهر هر سال کودکی را به عنوان قربانی به جنگل میسپارند تا از شر جادوگری که تصور میکنند خطرناک است، در امان بمانند. اما حقیقت ماجرا پیچیدهتر از افسانههای رایج است. کتاب در دورهای معاصر نوشته شده و با نگاهی تازه به اسطورهها و باورهای جمعی، به ترسها، امیدها و قدرت روایت در شکلدهی واقعیت میپردازد. شخصیتهای متنوعی چون جادوگر پیر، هیولای مرداب و اژدهایی کوچک در کنار لونا، فضای داستان را سرشار از رمز و راز و ماجراهای غیرمنتظره میکنند. روایت کتاب با لحن شاعرانه و طنزآمیز، همزمان همدلی و هم انتقاد نسبت به سنتها و ساختارهای قدرت را به تصویر میکشد. این اثر با ترکیب عناصر کلاسیک قصهگویی و دغدغههای انسانی، تجربهای چندلایه و قابل تأمل برای مخاطب رقم میزند.
خلاصه کتاب دختری که ماه را نوشید
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی شهری آغاز میشود که مردمش هر سال کودکی را به عنوان قربانی به جنگل میسپارند تا جادوگر را راضی نگه دارند. اما جادوگر پیر به نام «زان» برخلاف باور مردم، مهربان است و هر سال کودکان رهاشده را نجات میدهد و به شهرهای آزاد میبرد. در یکی از این سالها، زان به اشتباه به جای نور ستارگان، به نوزادی به نام «لونا» نور ماه میخوراند و این اتفاق باعث میشود لونا قدرت جادویی عظیمی پیدا کند. زان تصمیم میگیرد خودش لونا را بزرگ کند تا بتواند جادویش را کنترل کند. در کنار زان، هیولای مرداب و اژدهایی کوچک به نام «فیریان» نیز حضور دارند و هرکدام نقش مهمی در رشد و تربیت لونا ایفا میکنند. همزمان، در شهر پروتکتریت، پسری به نام «آنتین» که کارآموز انجمن بزرگان است، نسبت به سنتهای بیرحمانه شهر و سرنوشت مادران و کودکان قربانیشده دچار تردید و پرسش میشود. با رشد لونا، جادویش به تدریج آشکار میشود و کنترل آن دشوارتر میگردد. روایت کتاب با جابهجایی میان زندگی لونا و اتفاقات شهر، به تدریج رازهای پنهان درباره جادوگر، منشأ سنت قربانی و حقیقت قدرت را آشکار میکند، بیآنکه پایان ماجرا را لو بدهد.
چرا باید کتاب دختری که ماه را نوشید را خواند؟
این کتاب با خلق دنیایی خیالانگیز و شخصیتهایی چندوجهی، به موضوعاتی چون ترس، قدرت، حقیقت و عشق میپردازد. روایت چندلایه و طنزآمیز آن، هم برای نوجوانان و هم برای بزرگسالان جذاب است. «دختری که ماه را نوشید» با بازآفرینی اسطورهها و افسانهها، مخاطب را به تامل درباره سنتها و باورهای جمعی دعوت میکند و نشان میدهد که حقیقت همیشه همان چیزی نیست که به ما گفتهاند. داستان، همزمان سرگرمکننده و اندیشمندانه است و تجربهای متفاوت از ادبیات فانتزی ارائه میدهد.
خواندن کتاب دختری که ماه را نوشید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای نوجوانان، دوستداران ادبیات فانتزی و کسانی که به داستانهایی با محوریت جادو، اسطوره و کشف حقیقت علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ پرسش از سنتها و ساختارهای قدرت را دارند، خواندن این کتاب میتواند الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب دختری که ماه را نوشید
«دقیقا به همین دلیل بود که خانوادهی بزرگان با گوشت گوساله، کره و نوشیدنی روزبهروز بزرگتر، قویتر و سرزندهتر میشدند. در به صدا درآمد. گرلاند حین مرتب کردن بند لباسش گفت: «داخل شو.» خواهرزادهاش آنتین وارد شد که کارآموزی در آستانهی رئیسشدن بود. البته فقط به این دلیل که در لحظهای از ضعف و ناتوانی، گرلاند به مادر سادهلوح پسرک احمق، قول داده بود که او را آموزش دهد؛ اما کار منصفانهای نبود. آنتین تقریباً سیزدهساله و نوجوان بسیار خوبی بود. بسیار سختکوش بود و مطالب آموزشی را به سرعت فرامیگرفت. با اعداد و ارقام به خوبی کار میکرد و کارهای دستیاش را هوشمندانه انجام میداد. در چشم بههمزدنی برای پیشوایش نیمکتی چوبی میساخت. شاید به همین دلیل بود که گرلاند احساس و علاقه وصفناپذیری به این پسر پیدا کرده بود. اما آنتین ایدهها، افکار و سوالهای فراوانی در سرش داشت. گرلاند اخم کرده بود. چگونه میتوانست او را نادیده بگیرد؟ بیش از اندازه شیفتهاش شده بود. اگر این کار به همین شکل ادامه مییافت، احتمالاً مسئلهی خون به میان میآمد. حتی فکر کردن به این موضوع، قلب گرلاند را مانند سنگی سفت کرده بود. آنتین آنچنان هیجانزده دایی گرلاند را در آغوش گرفت که نزدیک بود او را بیندازد. گرلاند با عصبانیت گفت: «آرام باش پسر! این یک مراسم مهم است!»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۱ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۱ صفحه