تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب در هم زمانی
معرفی کتاب در هم زمانی
معرفی کتاب در هم زمانی
کتاب الکترونیکی «درهمزمانی» (ویرایش کارگاه ادبی نشر حکمت کلمه) نوشتهٔ آصف جبالبارزی و با ویرایش کارگاه ادبی نشر حکمت کلمه، اثری در حوزهٔ داستانهای فارسی معاصر است که در سال ۱۳۹۹ توسط نشر حکمت کلمه منتشر شده است. این مجموعه داستان کوتاه، با نگاهی به تجربههای زیسته و ذهنی شخصیتها، به روایتهایی از فقدان، خاطره، هراس و مواجهه با مرگ و زندگی میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب در هم زمانی
«درهمزمانی» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در فضایی میان خاطره و واقعیت، ذهن و عین، حرکت میکند. این کتاب در سال ۱۳۹۹ منتشر شده و بازتابدهندهٔ دغدغههای نسلیست که با فقدان، خاطرات گمشده، و جستوجوی معنا در زندگی روزمره دستوپنجه نرم میکند. روایتها اغلب در بستر خانهها، روستاها و شهرهای کوچک شکل میگیرند و شخصیتها درگیر روابط خانوادگی، سوگواری، و تلاش برای فهمیدن جایگاه خود در جهان هستند. نویسنده با بهرهگیری از زبان و تصویرسازیهای خاص، فضایی خلق میکند که در آن مرز میان گذشته و حال، خیال و واقعیت، بهسادگی جابهجا میشود. کتاب بهجای تمرکز بر حادثههای بزرگ، بر لحظات گذرا و احساسات پنهان شخصیتها مکث میکند و از خلال این جزئیات، تصویری از زیست معاصر ایرانی ارائه میدهد.
خلاصه کتاب در هم زمانی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستانهای «درهمزمانی» با روایتهایی از زندگی شخصیتهایی آغاز میشود که هرکدام درگیر نوعی فقدان یا گمگشتگیاند. در داستان «پیشانی گرگ»، شخصیت اصلی با مرگ عزیزی روبهروست و در سرمای روستا، میان برف و هراس از گرگ، با خاطرات و احساساتش دستوپنجه نرم میکند. روایتها اغلب با بازگشت به گذشته و مرور خاطرات شکل میگیرند؛ برای مثال، در «همیشهحکایت»، قصهٔ خانهای روایت میشود که گذشته و حال ساکنانش در هم تنیده شده و مرگ و خاطره، سایه به سایهٔ زندگی پیش میروند. در داستانهایی دیگر، شخصیتها با بیماری، جدایی، یا حتی مرگ عزیزان مواجهاند و تلاش میکنند معنایی برای رنج و زیستن بیابند. کتاب با روایتهایی از روزمرگی، سوگواری، و جستوجوی هویت، تصویری از انسان معاصر ارائه میدهد که در میان خاطرات و واقعیت، به دنبال معنای زندگی و مرگ است. پایانبندی داستانها اغلب باز و تأملبرانگیز است و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ سرنوشت شخصیتها و معنای زیستن تنها میگذارد.
چرا باید کتاب در هم زمانی را خواند؟
این کتاب با روایتهایی که میان خاطره و واقعیت در نوساناند، تجربههایی آشنا اما کمتر بیانشده از زیستن، سوگواری و مواجهه با فقدان را به تصویر میکشد. «درهمزمانی» برای کسانی که به داستانهای کوتاه با فضای تأملبرانگیز و شخصیتمحور علاقه دارند، فرصتی برای همذاتپنداری و بازاندیشی در احساسات و خاطرات شخصی فراهم میکند. زبان و ساختار روایی کتاب، امکان تجربهٔ زیستی متفاوتی را پیش روی خواننده میگذارد و او را به درنگ در لحظات گذرا و جزئیات زندگی دعوت میکند.
خواندن کتاب در هم زمانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه معاصر فارسی، کسانی که دغدغهٔ فقدان، خاطره، سوگواری و معنای زندگی دارند و همچنین مخاطبانی که به روایتهای شخصیتمحور و فضای ذهنی علاقهمندند، مناسب است.
فهرست کتاب در هم زمانی
- پیشانی گرگ: روایت مواجهه با مرگ و هراس در سرمای روستا و بازخوانی خاطرات گذشته. - همیشهحکایت: داستان خانهای که گذشته و حال ساکنانش در هم تنیده و مرگ و خاطره در آن جاریست. - اتاقهای تاریک: روایتهایی از روابط انسانی، جدایی، و تأمل در خاطرات و گذشته. - سمت سکوت: مواجهه با بیماری، مرگ و دغدغههای هنرمندانه و انسانی در آستانهٔ فقدان. - حد ارتباط: روایت ذهنی از زندگی، خاطرات خانوادگی و جستوجوی معنا در روزمرگی و گذشته. - تنخواهی: تأملاتی دربارهٔ رابطه، خاطره و هویت فردی در بستر زندگی روزمره. - ابر درا: داستانی با حالوهوای اسطورهای و تأمل در نقش، هراس و ایستادگی در برابر ظلم و فراموشی.
بخشی از کتاب در هم زمانی
«نشست همانجا بین برفها. چشمهای ماتش نگاه کرد به ماشین بیمارستان که ایستاده بود و خاطرش آمد تمام بارها را که از گدار بالا رفته بودند. «اذیّتش نکن. دیگه برنمیگرده.» این حملهای بود که شنیده بود و فهمیده بود که نباید همهچیز را تلختر کند و دستش را از روی قفسهٔ سینهٔ او برداشته بود و نفس را فراموش کرده بود و نشسته بود همانجا. بین برفها. سگی دورتر سرش را برگردانده بود و نگاهش میکرد. همهی اینها را حالا که توی این خانهٔ ییلاقی نشسته بود خاطرش آمد. خاطرش آورد. همین وقتهای زمستان خاطرش آمد. نگاه کرد به نهالها که سرسری کاشته بودندشان و پا نگرفته بودند. توی آن روز سرد. که سرد بود، ولی با هم بودند. که میتوانست نهال با دقت بکارد؟ از همین بالا و از همین بالکن نگاه کرد. زمین پوشیدهی برف بود -- نه مثل آن روز. حالا جاله و گودال را میشد از هم تشخیص داد. پستی و بلندی زمین گم نبود.»
حجم
۵۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۵۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه