دانلود و خرید کتاب صوتی آقا و خانم ریواز
معرفی کتاب صوتی آقا و خانم ریواز
آقا و خانم ریواز رمانی نوشته کاترین لووی است که محوریت آن گمگشتگیهای نسل امروز است. نسلی که ارزشهای خود را نمیشناسد و قدرت درک و هضم ارزشهای در حال تولد امروزی را هم ندارد.
این اثر را احمد آل احمد به فارسی برگردانده و هستیدخت توکل آن را خوانده است.
درباره کتاب صوتی آقا و خانم ریواز
زن و شوهر سالخوردهای با نام ریواز تصمیمی مییگرند که جریان زندگی دختری جوان را در مسیری تازه میاندازد. آنها کاری میکنند که شاید از نگاه یک جوان امروزی احمقانه باشد. این زن و شوهر از پذیرفتن یک بلیط هدیه سفر با یک کشتی بزرگ و اشرافی امتناع میکنند و به جای آن ترجیح میدهند وقتشان را در خانه و با تماشای فیلم مورد علاقهشان بگذرانند. این رفتار آنها دختر راوی داستان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و باعث میشود دیدگاه او نسبت به خوشیهای زندگی تغییر کند.
داستانی طنز و در عین حال نقادانه که جامعه قرن بیست و یکم را نشانه رفته است.
شنیدن کتاب آقا و خانم ریواز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانها و رمان های خارجی از شنیدن این اثر لذت خواهند برد.
درباره کاترین لووی
کاترین لووی متولد سوئيس است. او دانشآموخته روابط بین الملل است که مدتی را هم با روزنامهنگاری گذرانده است. اولین تلاش کاترین برای نویسندگی چندان موفق نبود و همین باعث شد به سمت تحصیل در رشته جرم شناسی کشانده شود. او دوباره به کار روزنامه نگاریاش هم بازگشت تا این که روزی یکی از نوشتههای قدیمیاش را به نام «مرد ممنوع» منتشر کرد.
این کتاب به سرعت محبوب شد و منتقدان دربارهاش نوشتند و پس از ان بود که لووی فکر تازهاش یعنی تحصیل در رشته پزشکی را رها کرد و به سراغ نویسندگی رفت.
بخشی از کتاب صوتی آقا و خانم ریواز
هرمین دوباره پشت میز نشست، داخل هر سه فنجان دمنوش ریخت، و هشدار داد ماجرایی که میخواست برای من تعریف کند همزمان ساده بود و پیچیده، و نشان میداد دنیای ما تا چه اندازه به جنون مبتلا شده بود. به شما میگویم جنون! جنونی که از آن هیچ نمیدانید!
دمنوش خود را فوت کرد و چند جرعه از آن نوشید.
خوب، داستان شروع بسیار احمقانهای دارد، میدانید، چرا که در دهکده، همه میدانند هرمین ریواز آشپز قابلی است. این قبیل مسایل خیلی زود مرزهای خانوادگی را پشت سر میگذارد، مهم نیست که خواست شما چه باشد. خوب میدانید با توجه به رویدادهایی که در یک دهکده اتفاق میافتد، بیمار شدن عدهای از اهالی، بروز سوانح برای عدهای دیگر و کهولت و پیر شدن بیش از پیش که نیرو و انگیزه را از شما میگیرد، عاقبت زمانی رسید که مردم به دنبال او گشتند تا ببینند آیا حاضر بود برای فلانی یا فلانی که گرفتار مشکلی شده بود، برای مدتی، برای چند روزی، برای چند ماهی آشپزی کند. هرمین هم موافقت کرد، چرا که نه، میدانید، من، آشپزی برای پنج نفر، ده نفر، به هر حال من که برای آشپزی وقت میگذارم، حالا هر مقدار که باشد، تفاوتی ندارد. پس هرمین شروع به کار کرد، مراقب ذائقه این و سلیقه آن کسانی بود که در آغاز حرفی نمیزدند، اما به تدریج حرفهایی به گوشتان میرسد، و هرمین هم آشپزی کرد و آشپزی کرد، دیگر به این بخش اشاره نمیکنم، و زمانی که غذا حاضر میشد، وعده هر بیمار را آماده میکرد و برای توزیع آن عازم دهکده میشد. یک کیف چرخدار تهیه کرده بود که غذاها را گرم نگاه میداشت، غذاهای گرم را گرم و غذاهای سرد را سرد تحویل میداد، بحثی هم پیش نمیآمد. همه اهالی از این سازماندهی راضی بودند، البته کسانی هم بودند که حسادت میکردند، زیاد نبودند، یکی دو نفر، اما همین مقدار هم برای شرارت کافی است، و شروع کردند به انتقاد و بدگویی که هرمین برای پول این کار را میکرد، که از این تجارت پول پارو میکرد، میفهمید، یعنی از گرفتاری مردم پول درمیآوردم، در حالی که هرمین تنها کسی بود که توجهی نداشت چقدر کره مصرف میکرد، چقدر گوشت مصرف میکرد، هرمین اولین کسی بود که مراقب بود خوراکی مناسب برای همه تهیه کند، مگر با این آدمهای احمق چه کار میشود کرد، باید ایشان را رها کرد تا در آتش حسادت خود بسوزند، چرا که اگر اهمیتی برای حرف آنها قائل شوید، دیگر شهامت هیچ کاری نخواهید داشت، با حرف من موافق هستید؟
به هرمین گفتم که کاملاً با او موافق بودم.
و بعد یک روز...
و خوب بعد، یک روز...
خانم ریواز دستان خود را روی هم گذاشت و آقای ریواز با احتیاط بسیار شانه وی را نوازش کرد.
زمان
۱۳ ساعت و ۱۰ دقیقه
حجم
۷۲۴٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۳ ساعت و ۱۰ دقیقه
حجم
۷۲۴٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد