
کتاب شیشه دودی
معرفی کتاب شیشه دودی
کتاب شیشه دودی نوشتهٔ محسن محمودی توسط انتشارات سنجاق منتشر شده است. این رمان در قالب داستانی خواندنی به بررسی مفاهیم عمیق انسانی میپردازد و میتواند برای علاقهمندان به موضوعات اجتماعی و فلسفی مناسب باشد. رمان شیشه دودی را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شیشه دودی
کتاب شیشه دودی به موضوعاتی همچون آموزش اخلاق، تأثیرات تربیتی و نقش شرافت در شکلگیری شخصیت افراد میپردازد.
خلاصه کتاب شیشه دودی
در این رمان، داستان از زبان شخصیت اول روایت میشود که در پیشگفتار کتاب نیز حضور دارد. او به بررسی مفهوم شرافت در جامعه میپردازد و تأثیرات آن را بر زندگی فردی و اجتماعی افراد مورد تحلیل قرار میدهد.
چرا باید کتاب شیشه دودی را بخوانیم؟
کتاب شیشه دودی با پرداختن به موضوعات اجتماعی و اخلاقی، خواننده را به تفکر دربارهٔ ارزشهای انسانی و تأثیرات آن در جامعه دعوت میکند.
کتاب شیشه دودی را به چه کسانی پیشنهاد میدهیم؟
این کتاب را به خوانندگانی که به موضوعات اجتماعی، اخلاقی و فلسفی علاقهمند هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شیشه دودی
«دو روز گذشت ومن در طی این مدت نه آبی نوشیده بودم و نه غذایی خورده بودم. بدون اینکه بفهمم توسط کی به اینجا آورده شدهام، کم کم داشتم به برادرخودم هم شک میکردم که شاید اون روز رفتم سراغش و اون باعث و بانی همه این اتفاقات باشد ولی خب راستش را بخواید بیشر برایم مثل یک شوخی بود، امکان نداشت برادرم با من این کار را بکند و در خیالاتم میگفتم: «چرا باید اینکار را با برادر بزرگش انجام دهد.»
صدای که شنیده بودم را به بخاطرآوردم صدا آشنا بود ولی مال برادرم نبود کمی با خود فکر و خیال کردم و مطمئن شدم که صدای او فرق دارد صدا هرچقدرهم که آشنا بوده باشد ولی مال برادرم نبود خیالم کمی راحت شد ازاین که لزومی ندارد با برادرم دشمنی کنم و فکر و خیال مغزم را بخورد ولی خب هنوز هم درگیر بودم، در همین حین بود که درب انباری باز شد و یک سینی غذا به طرفم پرتاب شد، خیلی خوشحال شدم چون بلاخره بعد از چند روز میتوانستم دلی از عزا دربیارم ولی خب درست است که سینی غذا جلوی روم بود ولی من همچنان دست بسته بودم برای همین داد زدم: «ابله چطوری با دست بسته غذا بخورم.»
در همین حال کسی دستش را روی شانهام گذاشت به نظر میرسید از خیلی پیشتر پشت سرم باشد و به تماشای من مشغول بوده است. سرش را خم کرد و توی گوشم زمزمه کرد: «نگران نباش برادر، من خودم بهت غذا میدهم.» »
حجم
۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۹۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
کتاب بسیار زیبایی بود ،من به شخصه خیلی از قلم این نویسنده خوشم اومد و واقعا ارزش خواندن داره ،پیشنهاد میکنم
واقعا کیف کردم ،بی نظیر بود
کتاب خیلی عالی بود به همه پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو مطالعه کنند
خوشم اومد توصیه میکنم بخونید .
عالی
خیلی عالی بود
خیلی کتاب عالی بود من نسخه چاپی رو هم دارم کتابیه که آخرش کاملا غافلگیر میشید من همش مشتاق بودم ببینم ادامه داستان چی میشه .
من کتاب ایرانی نخونده بودم ولی این کتاب دیدگاه من رو نسبت به کتاب های نویسندگان جدید ایرانی تغییر داد. فکر نمیکردم همچین کتاب های خوبی داشته باشیم
واقعا لذت بردم از خوندش گفتاری ساده و قابل درک برای همه ی خوانندگان داره😍
خیلی عالی ✨