
کتاب طوفانی که به پا کردیم
معرفی کتاب طوفانی که به پا کردیم
معرفی کتاب طوفانی که به پا کردیم
کتاب الکترونیکی «طوفانی که به پا کردیم» (The Storm We Made) نوشتهٔ «ونسا جان» با ترجمهٔ میلاد ولدبیگی و نشر همزاد، روایتی داستانی از زندگی خانوادهای اوراسیایی در مالزی اشغالی طی جنگ جهانی دوم است. این رمان تاریخی، با محوریت شخصیتهایی چون «سسیلی»، «آبل»، «جوجوب» و «جاسمین»، به تأثیرات استعمار، اشغال ژاپن و کشمکشهای هویتی و خانوادگی میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب طوفانی که به پا کردیم
«طوفانی که به پا کردیم» داستانی است که در بستر تاریخی مالزی، از دههٔ ۱۸۳ تا اواسط قرن بیستم، روایت میشود. کتاب با نگاهی به اشغال مالایا توسط ژاپن و سلطهٔ طولانیمدت بریتانیا، زندگی خانوادهای اوراسیایی را در مرکز توجه قرار میدهد. نویسنده با الهام از خاطرات و روایتهای نسلهای پیشین، به ویژه زنان خانواده، تصویری از رنجها، مقاومتها و تصمیمهای دشوار در دوران جنگ جهانی دوم ارائه میدهد. این رمان، علاوه بر بازنمایی وقایع تاریخی، به روابط خانوادگی، هویت، میراث استعمار و نقش زنان در جامعهٔ مالزی میپردازد. روایت کتاب در چند بازهٔ زمانی مختلف جریان دارد و شخصیتها را در مواجهه با بحرانهای فردی و جمعی دنبال میکند. نویسنده در مقدمه، از سکوت نسلهای گذشته دربارهٔ سالهای اشغال و جنگ سخن میگوید و تلاش میکند با بازآفرینی این خاطرات، بخشی از تاریخ ناگفته را به تصویر بکشد. فضای کتاب، میان خاطرات کودکی، روایتهای مادرانه و تجربههای تلخ جنگ در نوسان است و با جزئیات دقیق، زندگی روزمره و دغدغههای شخصیتها را به تصویر میکشد.
خلاصه کتاب طوفانی که به پا کردیم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با تمرکز بر خانوادهٔ «آلکانتارا» در شهر کوچک «بینتانگ» آغاز میشود؛ خانوادهای اوراسیایی که در دوران اشغال مالایا توسط ژاپن، با بحرانهای متعددی روبهرو هستند. «سسیلی»، مادر خانواده، گذشتهای پر از کشمکشهای هویتی و روابط پیچیده با شوهرش «گوردون» و مردی ژاپنی به نام «فوجیوارا» دارد. با ورود ارتش ژاپن، پسران نوجوان شهر یکییکی ناپدید میشوند و ترس و ناامنی بر محله سایه میاندازد. آبل، پسر خانواده، در آستانهٔ پانزدهسالگی ربوده میشود و سرنوشتش به اردوگاه کار ژاپنیها گره میخورد؛ جایی که با خشونت و تحقیر روبهرو میشود. جوجوب، دختر بزرگتر، برای کمک به خانواده در چایخانه کار میکند و با معلمی ژاپنی به نام «تاکاهاشی» آشنا میشود که رابطهای متفاوت با او برقرار میکند. روایت کتاب میان گذشته و حال در حرکت است؛ از دوران سلطهٔ بریتانیا و تلاش خانواده برای حفظ جایگاه اجتماعی تا سالهای اشغال و تلاش برای بقا. شخصیتها هرکدام با انتخابهای دشوار، احساس گناه، وفاداری و امید به آینده دستوپنجه نرم میکنند. داستان، علاوه بر نمایش خشونت و رنج جنگ، به روابط انسانی، عشق، خیانت و تلاش برای بازسازی زندگی پس از ویرانی میپردازد. پایان داستان باز است و سرنوشت شخصیتها تا انتها در هالهای از ابهام باقی میماند.
چرا باید کتاب طوفانی که به پا کردیم را خواند؟
این رمان با روایت چندصدایی و پرداختن به تجربههای زنان و نوجوانان در بستر یک واقعهٔ تاریخی کمتر روایتشده، تصویری ملموس از تأثیر جنگ و استعمار بر زندگی روزمره ارائه میدهد. «طوفانی که به پا کردیم» با جزئیات دقیق، پیچیدگیهای هویت، روابط خانوادگی و انتخابهای اخلاقی را در شرایط بحرانی به تصویر میکشد. خواندن این کتاب فرصتی است برای آشنایی با تاریخ معاصر مالزی، تجربهٔ زیستهٔ نسلهای مختلف و درک عمیقتری از پیامدهای استعمار و جنگ بر جوامع آسیایی.
خواندن کتاب طوفانی که به پا کردیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای تاریخی، داستانهای خانوادگی و روایتهای چندنسلی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ هویت، مهاجرت، استعمار و تأثیر جنگ بر زندگی فردی و جمعی دارند، میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب طوفانی که به پا کردیم
«پسران نوجوان رفتهرفته ناپدید میشدند.اولین پسری که سسیلی خبر گم شدنش را شنید یکی از برادران خانوادهی چین بود؛ پسر وسطی از میان پنجتا برادر دیگر با شانههای پهن و پیشانی کوتاه. اسمهایشان بوون هوک، بوون لام، بوون خنگ، بوون هی و بوون وای بود که مادرشان همه را به اسم آه بوونگ صدا میزد و پسرها باید میفهمیدند کدامشان مورد خطاب قرار گرفته. در دورهی سلطهی بریتانیا برادران جین به مرفهبودن و بیرحمی شهرت داشتند. خیلی وقتها پشت خانهی پرزرقوبرق قهوهای طلاییشان جمع میشدند و شلوغکاری میکردند. بر بالین یکی از خدمتکاران میرفتند و یکی از پسرها با ترکهای که در دست داشت آن را روی پوست خدمتکار میکشید؛ بقیه نیز با شور و شوق نظارهگر بودند. آن هنگام که ارتش ژاپن قبل از کریسمس سال ۱۹۴۱ وارد سرزمینشان شد، پسرها یاغیگریشان را به رخ میکشیدند: به سربازان گشت کنپیتای خیره میشدند و به کسی که نزدیک میآمد تف میانداختند. پسر وسطی یعنی بوون خُنگ غیبش زده بود. انگار هیچوقت چنین کسی وجود نداشته. به همین سادگی یکی از پنجتا برادر کم شد.همسایههای سسیلی از اینکه چه بر سر آن پسر آمده بود در شگفت بودند. خانم تان در این اندیشه بود که شاید از خانه فرار کرده باشد. پوآن آذرین، که همیشه نفوس بد میزد نگران بود که شاید پسرک آشوب بهپا کرده و جایی کنار آبگذر لم داده تا همسایهها دنبالش بگردند و او را در وضعیت ناخوشایندی پیدا کنند. بقیهی مادران دیگر هم سر تکان میدادند و میگفتند که این عاقبت کسی است که برای بقیه شاخوشانه میکشد. شاید صبر یکی لبریز شده و بلایی سرش آورده باشد. سسیلی از روی کنجکاوی نگاهی به مادر پسرک گم شده انداخت که ببیند آیا مادر آن پسرک کنار در ایستاده و منتظر خبر است و یا چهرهی یک مادر ترسیده در وجودش میبیند یا نه. اما او و دیگر اعضای خانوادهاش سرشان توی لاک خودشان بود. کم پیش میآمد از خانه بیرون بیایند. یکبار که از خانه بیرون آمده بودند، چهار پسر مثل دیوار دورتادور پدر و مادر پوست خاکستریشان حلقه زده بودند تا کسی آنها را نبیند.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۵۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۵۸ صفحه