کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم
معرفی کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم
کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم نوشتهٔ پائولو کوئیلو و ترجمهٔ محبوبه فهیمی است. انتشارات آستان مهر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر داستان دختری است که پس از سالها معشوقهٔ دوران کودکی خود را پیدا میکند، اما او دچار تغییرات زیادی شده است.
درباره کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم
کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم درمورد دختری است که پس از سالها معشوقهٔ دوران کودکی خود را پیدا میکند، اما او دچار تغییرات زیادی شده و خود را درگیر جلسات و مراسمهایی درمورد مادر طبیعت و مذهب کرده است. این کتاب روایتی ایدوئولوژیک و مذهبی است که در پوشش یک عشق زمینی روایت میشود. راوی اولشخصی دارد که روایت خود را بر اساس روزهای یک هفته پیش میبرد. هر یک از بخشهای این کتاب، یک روز از یک هفته را نشان میدهند؛ برای مثال بخش نخست این اثر داستانی «شنبه ۴ دسامبر ۱۹۹۳» نام دارد و بخش پایانی آن «جمعه ۱۰ دسامبر ۱۹۹۳»، اما در این یک هفته چه رخ میدهد که ارزش روایتکردن دارد؟
شخصیت اصلی داستان «پیلار» نام دارد. او از زندگی یکنواخت خود خسته شده و در جستوجوی مفهوم والاتری از زندگی است. پیلار در طی زمان به یک زن قوی و مستقل تبدیل شده است. دوست و معشوقهٔ قدیمی او هم تبدیل به یک مربی معنوی خوشتیپ و جذاب شده است؛ جوانی که برای دورشدن از مشکلات و نگرانیها به مذهب روی آورده است.
خواندن کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران کتابهای داستانی با درونمایههای روانشناسانه پیشنهاد میکنیم.
درباره پائولو کوئیلو
پائولو کوئلیو در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. وی نویسندهٔ معاصر برزیلی است. رمانهای او بین مردم در کشورهای مختلف دنیا پرطرفدار است. او از سال ۲۰۰۷ سفیر صلح سازمان ملل در موضوع فقر و گفتگوی بینفرهنگی است. بسیاری از آثار این نویسنده، داستانهایی هستند که با رویکردها و درونمایههای روانشناسانه طراحی و نوشته شدهاند.
کوئیلو در اغلب کتابهایش به موضوع عشق و ایمان میپردازد. رمان کیمیاگر، مشهورترین کتاب او و یکی از رمانهای بسیار پرفروش دههٔ پایانی قرن بیستم در جهان است.
بخشی از آثار پائولو کوئیلو عبارتاند از:
تئاتر برای آموزش، بایگانی جهنم، خاطرات یک مغ، کیمیاگر، بریدا، عطیه برتر، والکیریها (دیدار با فرشتگان)، مکتوب، کنار رود پیدرا نشستم و گریستم، کوه پنجم، نامههای عاشقانه یک پیامبر، مبارزان راه روشنایی (راهنمای جنگجوی نور)، ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد، کلمات اساسی، شیطان و دوشیزه پریم، داستانهایی برای پدران، فرزندان و نوهها، جن و گلهای رز، سفرها، هستی (زندگی) و... .
بخشی از کتاب کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم
«او فوری به خواب رفت، اما من مدت زیادی بیدار ماندم و به مه، شراب و گفتگویمان فکر میکردم. دستنوشتهای که به من داده بود را خواندم و نوشتههایش من را به وجد آورد: خداوند- اگر واقعاً وجود داشت- هم پدر بود و هم مادر.
بعد، چراغها را خاموش کردم، دراز کشیدم و به لحظهای فکر کردم که ساکت کنارش نشسته بودم و میتوانستم حس کنم چقدر به او نزدیکم.
هیچ کدام از ما حرفی نزده بودیم. عشق نیازی به بحث ندارد. صدای خودش را دارد و حرف خودش را میزند. آن شب کنار چاه، سکوت باعث شده بود که دلهایمان به هم نزدیک شود و بیشتر همدیگر را بشناسیم. قلب من با دقت به آنچه او گفته بود گوش داده بود و اکنون مسرور بود.
قبل از اینکه بخوابم، تصمیم گرفتم کاری را انجام دهم که او اسمش را «تمرین دیگری» گذاشته بود.
با خود فکر کردم من اینجا هستم، در این اتاق، دور از همه آشنایانم، درباره چیزهایی صحبت میکنم که هرگز برایم جالب نبودهاند و در شهری میخوابم که قبلاً هرگز پا در آن نگذاشتهام. میتوانم برای چند دقیقه وانمود کنم که آدم متفاوتی هستم.
شروع کردم به تصور اینکه دوست دارم در آن لحظه چطوری زندگی کنم. میخواستم شاد باشم، کنجکاو باشم، از لحظه به لحظه زندگیام لذت ببرم، و همچون تشنهای عطشان آب حیات را بنوشم. دوباره به رویاهایم را باور کنم و بتوانم برای آنچه میخواستم بجنگم.
عاشق مردی شوم که عاشق من بود.
بله، این همان زنی بود که میخواستم باشم – زنی که ناگهان خودش را نشان میداد و تبدیل میشد به من.
احساس میکردم روحم غرق در انوار الهی خدایی شده است که ایمانم به او را از دست داده بودم. احساس میکردم در آن لحظه دیگری از کالبدم بیرون آمده و در گوشه آن اتاق کوچک ایستاده بود.
من شاهد زنی بودم که تا آن لحظه در آنجا بود: زنی ضعیف که حالا سعی میکرد احساس قدرتش را به رخ بکشد. زنی که از همه چیز میترسید، اما خودش را دلداری میداد که این ترس نیست، بلکه هوش و ذکاوت کسی است که میدانست حقیقت چیست. بدون شک با کشیدن پردهها نمیتوان جلوی تابش انوار طلایی خورشید را گرفت.»
حجم
۱۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
نظرات کاربران
با تمام احترام به نویسنده ی بزرگ و مشهور " پائولو کوئیلو " به نظرم در مقایسه با سایر کتاب های پائولو کوئیلو ضعیف تر بود . هم به لحاظ بعد داستانی و هم فلسفه و بحث های عرفانی کتاب