کتاب آن شربت آب

کتاب آن شربت آب نوشتهٔ صادق وفایی است. انتشارات روایت ۲۷ بعثت این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب آن شربت آب

کتاب آن شربت آب روایتی هنرمندانه و مستند از زندگی شهید خلبان داریوش ندیمی است که با استفاده از ۳۳ روایت و مصاحبه با نزدیکان این شهید گردآوری شده است. نویسنده با به‌کارگیری تکنیک ادبی تعلیق، زندگی این شهید را همچون پازلی طراحی کرده که خواننده باید قطعه‌به‌قطعه آن را کامل کند. این اثر نه‌تنها به شرح زندگی و شهادت ندیمی می‌پردازد، بلکه با سبکی نوآورانه، مخاطب را در مسیر کشف تدریجی شخصیت این خلبان شهید همراه می‌کند. کتاب با اسناد و عکس‌های منتشرنشده در بخش پایانی تکمیل شده است. نویسنده در مقدمه توضیح می‌دهد که این شیوه روایت را برای درک بهتر تلخی‌های خانواده شهید و استفاده از تکنیک‌های ادبی انتخاب کرده است. «آن شربتِ آب» اثری است که هم از نظر محتوای مستند و هم از نظر فرم روایی، تجربه‌ای متفاوت از مطالعه یک زندگی‌نامه را ارائه می‌دهد.

خواندن کتاب آن شربت آب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب را به علاقه‌مندان ادبیات پایداری و تاریخ شفاهی دفاع مقدس پیشنهاد می‌کنیم. پژوهشگرانی که به دنبال شیوه‌های نوین روایت زندگی‌نامه‌ای هستند، از این اثر می‌توانند الهام بگیرند. خانواده‌های شهدای خلبان با خواندن این کتاب می‌توانند با فضای معنوی و چالش‌های این شهیدان بیشتر آشنا شوند. به نویسندگان جوانی که می‌خواهند با تکنیک‌های خلاقانه در روایت‌نویسی آشنا شوند، مطالعه این اثر توصیه می‌شود. همچنین، این کتاب برای هر خواننده‌ای که به دنبال تجربه‌ای متفاوت از مطالعه یک زندگی‌نامه مستند است، اثری جذاب و تأمل‌برانگیز خواهد بود. «آن شربتِ آب» هم از نظر محتوا و هم از نظر فرم روایی، کتابی استثنایی در حوزه ادبیات دفاع مقدس محسوب می‌شود.

بخشی از کتاب آن شربت آب

«پس از توجیه طرح مأموریت، به سمت اتاق چتر و کلاه رفتیم تا جهیزات‌مان را تحویل بگیریم. دیدم مسئول اتاق، وسایل‌مان را آورده و روی فضای اُپن دیسپچ گذاشته است. زمان مأموریت ساعت ده صبح روز۲۵ مهر ۱۳۵۹ بود و هوای خوزستان هم گرم. به‌همین دلیل روی فضای اُپن، یک پارچ آب یخ گذاشته بودند؛ پارچی کریستالی با آب یخ شفافی که درونش جلوه‌نمایی می‌کرد. هنوز صدای شرشر آبی که جناب ندیمی از آن پارچ در لیوان ِ ریخت، در گوشم طنین‌انداز است. آب را سر کشید و برگشت سمت من. گفت: «آق‌رضایی! عین شربت شهادت است!»»