
کتاب هنر تغییر عادت ها
معرفی کتاب هنر تغییر عادت ها
کتاب هنر تغییر عادت ها نوشتهٔ کارن گای گراهام و ترجمهٔ فاریا جنیدی است. نشر سبزان این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب روشهایی کاربردی برای رسیدن به تعادل ذهنی و رهایی از استرس است.
درباره کتاب هنر تغییر عادت ها
کتاب هنر تغییر عادت ها در باب روشهایی کاربردی برای رسیدن به تعادل ذهنی و رهایی از استرس است. این کتاب سه بخش دارد؛ «ذهن شما چگونه موجب استرس میشود» و «افزایش آگاهی و ایجاد تعادل» و «چطور آشفتگی ذهنی را مدیریت کنیم و تعادل را حفظ نماییم». گفته شده است که مطالعهٔ این کتاب میتواند قدرت ایجاد تعادل در دنیای ذهنی و در نتیجه خوشحالی واقعی را به ما هدیه کند. این اثر ۱۶ فصل دارد.
خواندن کتاب هنر تغییر عادت ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب تعادل ذهنی و رهایی از استرس پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هنر تغییر عادت ها
«مشخص کنید چهکارهایی تحت کنترل شما هستند.
بهجای «چرا» از کلمهٔ پرسشی دیگری استفاده کنید.
افکار استرسزا را طوری مدیریت کنید که حس خوبی پیدا کنید.
نسبت به نتیجهٔ کار و موفقیت امیدوار باشید.
تفکر انتقادی و مهارت حل مسئله نیازمند افکار شفاف و منطقی و ذهنی باز است. بنابراین، وقتی دچار استرس هستید نمیتوانید تصمیم درستی بگیرید. یعنی ابتدا باید افکارتان را مدیریت کنید و بعد مشکلات را حل نمایید. منظور از آمادگی ذهنی سازگاری روانی لازم برای تطبیق درست با شرایط یا دستیابی به موفقیت است. در اولویت قرار دادن آمادگی ذهنی بهمنزلهٔ سرمایهگذاری برای آینده است. آیندهای که در آن باید بتوانید با موقعیتهای مختلف کنار بیایید و برای چالشهای بعدی آماده باشید. آمادگی ذهنی یعنی حذف افکار واکنشی و استرسزا و جایگزین کردن تفکر هدفمند. خوشبختانه شما ابزاری در اختیار دارید که میتوانند افکارتان را به یکی از متحدان نزدیکتان تبدیل کنند.
مرزهای مفید
ممکن است مشکلی که در حقیقت مشکل کوچکی است، به خاطر آشفتگی گیجکنندهٔ موجود در ذهن شما، برایتان طاقتفرسا شود. اگر راهحل مسئله را در خارج از محدودهٔ اختیاراتتان جستجو کنید احساس درماندگی و بیهودگی خواهید کرد. بنابراین، لازم است مرزهای مبهم اختیارات و اموری که فکر میکنید تحت کنترلتان قرار دارند را مشخص کنید.
شما فقط و فقط میتوانید اموری را که همین حالا نسبت به آنها اختیار دارید کنترل نمایید. این امور عبارتاند از: افکارتان، نحوهٔ ارتباط برقرار کردنتان و رفتار و اعمالتان. اما واکنش یا طرز رفتار دیگران و تصمیمات آنها در محدودهٔ کنترل شما نیستند. البته شما توانایی اثرگذاری بر سایرین را دارید، اما نمیتوانید تأثیر خودتان بر آنها را کنترل کنید یا نتیجه را با قطعیت پیشبینی نمایید.
مهم این است که بتوانید مسئولیت را بر عهده بگیرید، ولی مسائل را خیلی شخصی نکنید. گاهی درک این موضوع که تا چه اندازه میتوانیم خود را درگیر مسئلهای کنیم یا چه زمان توجهمان را از آن سلب کنیم دشوار است.
در این مواقع، مرزبندی صحیح میتواند تعادل لازم را برقرار نماید. اگر مشکلی موجب دلسردی یا نگرانی شما شده است، سعی کنید اموری که تحت کنترل مستقیمتان قرار دارند از اموری که تحت کنترل نیستند تفکیک کنید. از خود بپرسید:
آیا این مشکل تحت کنترل مستقیم من قرار دارد؟
چه قسمتهایی از آن در کنترل مستقیم من است؟
مسائل چالشبرانگیز درجات متفاوتی از امور تحت کنترل و کنترلنشدنی را در بر میگیرند. توجه آگاهانه به این مرزها کمک میکند بهتر با مشکلاتتان کنار بیایید و شرایط را بپذیرید. با این روش به یادتان میماند که قرار نیست همه مثل شما فکر کنند یا اولویتهایشان همان اولویتهای شما باشد. با این مرزبندی شانس بیشتری برای رها کردن چیزهایی که در کنترلتان نیست دارید و میتوانید توجهتان را بر گزینههای موجود متمرکز نمایید.
حذف «چرا»
اگر سعی کنیم دلیل اتفاق افتادن و نیفتادن امور، لزوم انجام کارها یا عدمتواناییمان در انجام آنها را درک کنیم خیلی راحت در تلهٔ «چرا» ها اسیر میشویم.
فکر کردن افراطی به «چرا» اغلب بیفایده است و ناخودآگاه موجب نگرانی و سرزنش میشود. وقتی به «چرا» فکر میکنید، بدون در نظر گرفتن جزئیات، یک مسیر ذهنی تکراری را طی میکنید و نهایتاً به سردرگمی یا نتایج نامطلوب همیشگی میرسید. وقتی در دام «چرا» گرفتار میشوید هیچگاه به راهحل نمیرسید.
اما بههرحال، ذهن شما به دنبال پاسخ است تا شما هم احساس آرامش بیشتری کنید. میتوانید سؤال را طوری مطرح کنید که ضمن کارآمدی تأثیر عاطفی منفی نداشته باشد. البته سؤالتان باید با اشراف به این نکته که شما همهٔ اطلاعات را در اختیار ندارید و نمیتوانید به جواب دقیق برسید مطرح شود. پیشنهاد میکنم سؤالات «چرا» را به این ترتیب تغییر دهید:
باید ببینم چرا ...؟
چطور میتوانم این مسئله را بهتر درک کنم؟
به چه اطلاعاتی نیاز دارم تا بتوانم این موضوع را بهتر درک کنم؟
بعد از ادای این جملات، احتمالاً از اینکه تغییر کوچکی در واژگان سؤال میتواند تا این اندازه موجب احساس بهتری در شما شود شگفتزده خواهید شد:
چرا این اتفاق افتاد؟
باید ببینم چرا این اتفاق افتاد؟
چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
باید چه اطلاعاتی بهدست بیاورم تا علتش را بفهمم؟»
حجم
۱۳۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۳۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه