
کتاب تاجر ونیزی
معرفی کتاب تاجر ونیزی
کتاب الکترونیکی تاجر ونیزی نوشتۀ ویلیام شکسپیر و اندرو متیوز و ترجمۀ فرزانه کریمی است و موسسه نشر و تحقیقات ذکر آن را منتشر کرده است. کتاب تاجر ونیزی، نمایشنامۀ معروف شکسپیر را به زبانی ساده و روان برای نوجوانان به رشتۀ تحریر در آورده است.
درباره کتاب تاجر ونیزی
هنر تئاتر و ادبیات نمایشی، از ابتدای شکلگیری خود تا به امروز، باوجود پشت سر گذاشتن تغییرات متعدد و پیدایش نوآوریها و بدعتهای گوناگون در درون آن، همچنان بهعنوان یکی هنرهای هفتگانه شناخته شده و تماشاگران و مخاطبان بیشماری را در سرتاسر جهان به سالنهای نمایش میکشاند. باوجود تحولات متعدد در این حوزه، میتوان گفت بهطورکلی برای تهیه یک نمایش نیاز به همکاری گروهی از افراد با تخصصهای مختلف مانند کارگردان، بازیگر، طراح صحنه و دکور و... است که همه آنها حول محور یک هسته اصلی یعنی نمایشنامه مشغول به کار میشوند؛ پس برایآنکه یک نمایش بتواند به جذابیت و گیرایی لازم دست پیدا کند و بتواند تماشاگر را در سالن نمایش نگه دارد، در وهله اول باید از نمایشنامه قدرتمندی بهرهمند باشد.
نمایشنامه تاجر ونیزی، از آثار درخشان ویلیام شکسپیر، یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخادبیات است. وی این اثر را در تابستان سالهای ۱۵۹۶ و ۱۵۹۸ در ژانر کمدی رمانتیک به رشته تحریر درآورد. شکسپیر این کتاب را در وهله اول با عنوان یهودی ونیزی ثبت کرده؛ اما پس از مدتی نام آن را تغییر داد. داستان این اثر که از تلفیق دو داستان اصلی و دو داستان فرعی دیگر به وجود آمد، روایت یک تاجر ونیزی و مصائب اوست که بهخاطر یک قرض برای دوست خود از سر میگذراند. اندرو متیوز در این کتاب، نمایشنامۀ معروف را به زبانی سادهتر برای آشنایی نوجوانان با ادبیات جهان به رشتۀ تحریر در آورده است.
خواندن کتاب تاجر ونیزی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانانی که به ادبیات جهان و آثار شکسپیر علاقه دارند مناسب است.
بخشی از کتاب تاجر ونیزی
«بعدازظهر بود. دو مرد روی پلی، بر فراز یکی از آبراههای شهر ونیز ایستاده بودند. مرد پیرتر، آنتونیو، تاجری موفق بود. آن یکی دوستش، بسانیو بود. آنتونیو شایعهای شرمآور را برای بسانیو تعریف کرده بود، اما به نظر نمیآمد که این حرفها برای دوستش جالب باشد.
آنتونیو گفت: «چی شده، بسانیو؟ تو یک کلمه هم با من حرف نمیزنی.»
بسانیو به آبراههی زیر پایشان چشم دوخت و گفت: «سال گذشته به شهر بلمونت رفته بودم. آنجا با مردی شام خوردم که دختر زیبایی به اسم پورشیا داشت. او دختر عاقل و باهوشی بود»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه