دانلود و خرید کتاب آخرین محافظ دیوید گمل ترجمه سیدسجاد حامد حیدری
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب آخرین محافظ

کتاب آخرین محافظ

معرفی کتاب آخرین محافظ

کتاب آخرین محافظ نوشتهٔ دیوید گمل و ترجمهٔ سیدسجاد حامد حیدری است. انتشارات کتابسرای تندیس این رمان معاصر بریتانیایی را منتشر کرده است. این اثر، جلد ۲ از مجموعهٔ «جان شانو» است.

درباره کتاب آخرین محافظ

کتاب آخرین محافظ (The Last Guardian) برابر با یک رمان معاصر و بریتانیایی است. داستان چیست؟ درحالی‌که در پایان جلد اول، «شانو» پس از جراحت بسیار در کوهستان با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، در این جلد خواننده می‌بیند که او از شرایط مرگ‌بارش جان سالم به در برده و اکنون به‌طرز شگفت‌انگیزی به داستان بازگشته است. در این رمان، خاطرات سفرهای خطرناک شانو به سرزمین‌های جهنمی و طاعون‌زده در ذهن او تداعی می‌شود. شانو، مرد اورشلیمی را جانوری عظیم‌الجثه می‌یابد و به غار خود می‌برد؛ جانوری که هنوز برقی از انسانیت در چشم‌هایش دیده می‌شود. این رمان، جلد ۲ از مجموعهٔ «جان شانو» است.

خواندن کتاب آخرین محافظ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر بریتانیا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آخرین محافظ

«بث مک‌آدام با سردرد و و بدنی خشک به هوش آمد. نشست، و دو مردی که او را از خانه‌اش ربوده بودند را در مقابل خود دید. سنگی برداشت، بلند شد و گفت: «ای حرومزاده‌های آشغال!»

مرد بلندقد به نرمی از جای خود برخواست و به سمت بث آمد. دست بث بالا آمد و سنگ را به سمت شقیقهٔ مرد نشانه رفت، اما او به راحتی ضربه را دفع کرد و با پشت دست ضربه‌ای به صورت بث زد و وی را نقش زمین کرد.

مرد گفت: «کاری نکن که عصبانی بشم.»

موهای مرد مانند گچ سفید بود و صورتش صاف و بدون چین‌وچروک بود. او ادامه داد: «بهت آسیبی نمی‌رسه، این مگلاسه که بهت قول می‌ده. ما فقط برای به انجام رساندن مأموریت‌مون به تو احتیاج داریم.»

«بچه‌هام کجان؟»

«سالم هستن و در جای امنی قرار دارن. و اون مرد هم فقط بیهوش شده، آسیب جدی ندیده.»

بث که برای دومین بار برای حمله آماده می‌شد، پرسید: «حالا این مأموریتتون چی هست؟»

«احمق نباش. اگر بخوای دردسر درست کنی هر دو تا دستت رو می‌شکنم.» سنگ از میان انگشتان بث لیز خورد و روی زمین افتاد. مرد با لبخندی ادامه داد: «در مورد مأموریتمون سوال کردی. ما به این‌جا فرستاده شدیم تا جان شانو رو بکشیم. اون مرد برای تو احترام خاصی قائله و در ازای آزادی تو خودش رو تسلیم ما می‌کنه.»

بث با حالتی تمسخرآمیز گفت: «مگر اینکه خوابش رو ببینین. اون هر دوتون رو می‌کشه.»

«فکر نمی‌کنم. من جان شانو رو خوب می‌شناسم؛ براش احترام قائلم و حتی می‌شه گفت ازش خوشم اومده. مطمئناً خودش رو تسلیم می‌کنه.»

«اگر واقعاً ازش خوشت اومده، چطور می‌تونی به کشتنش فکر کنی؟»

«احساسات چه ربطی به انجام وظیفه داره؟ پادشاه، پدرم، گفته شانو باید کشته بشه. پس کشته می‌شه.»

«چرا مثل مرد باهاش روبرو نمی‌شی؟»

مگلاس خنده‌ای تمسخرآمیز کرد و گفت: «ما جلاد هستیم، مبارز خیابونی نیستیم. اگر بهم دستور داده می‌شد که در شرایط یکسان باهاش روبرو بشم، این کار رو می‌کردم، درست مثل کاری که برادرم لیندیان کرد. اما این کار ضروری نیست و در نتیجه یک ریسک احمقانه‌ست. حالا، ما می‌تونیم با کمک داوطلبانهٔ تو این کار رو انجام بدیم یا جور دیگه‌ای ادامه بدیم. اما من به هیچ‌وجه علاقه‌ای به شکستن دستانت ندارم. بهمون کمک می‌کنی؟ فرزندانت به تو احتیاج دارن، بث مک‌آدام.»

«ازم انتظار داری چی بگم؟»

«اینکه پیش ما می‌مونی و دیگه کار احمقانه‌ای انجام نمی‌دی.»

«مثل اینکه انتخاب‌های زیادی پیش روم نیست، مگه نه؟»

«در هر صورت جوابم رو بده. شنیدنش باعث می‌شه حس خوبی بهم دست بده.»

«من همون کاری رو که تو ازم می‌خوای انجام می‌دم. خوب شد؟»

«همین کافیه. کمی غذا آماده کردیم و باعث افتخار ماست که به ما ملحق بشی.»

بث پرسید: «این‌جا کجاست؟»

مگلاس به آسمان پر از ستاره اشاره کرد و گفت: «اگر اشتباه نکنم، الان در یکی از مکان‌های مقدس شما هستیم.»

چند صد متر بالاتر، شمشیر خدا در زیر نور مهتاب می‌درخشید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۹۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۲۹۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۳۲,۰۰۰
۲۰%
تومان