دانلود و خرید کتاب خانواده ای محترم ایزابلا بوسی فدریگوتی ترجمه بهمن فرزانه
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب خانواده ای محترم

کتاب خانواده ای محترم

معرفی کتاب خانواده ای محترم

کتاب خانواده ای محترم نوشتهٔ ایزابلا بوسی فدریگوتی و ترجمهٔ بهمن فرزانه است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان خارجی را منتشر کرده است. این رمان از مجموعهٔ «ادبیات جهان» است.

درباره کتاب خانواده ای محترم

کتاب خانواده ای محترم رمانی نوشتهٔ ایزابلا بوسی فدریگوتی است. شخصیت‌های اصلی این رمان «کلارا» و «ویرجینیا» نام دارند. ایزابلا بوسی فدریگوتی در این رمان چشم‌اندازی‌ از زندگی‌ دو زن‌ را نشان داده است. یکی از زنان در انتظار دوست‌ داشتن‌ و دیگری در انتظار دوست‌ داشته‌ شدن‌ است. برای فهمیدم ماجراهایی این دو شخصیت، کتاب حاضر را بخوانید.

خواندن کتاب خانواده ای محترم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بهمن فرزانه

بهمن فرزانه در سال ۱۳۱۷ متولد شد. او به زبان‌های ایتالیایی، فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی مسلط بود و بیش از ۵۰ کتاب به فارسی ترجمه کرده است. فرزانه در انتخاب کتاب برای ترجمه دقت زیادی به‌کار می‌برد و اولین بار او بود که مارکز را به خوانندگان ایرانی معرفی کرد. او سال‌ها در فلورانس و رم زندگی کرد؛ در بهار ۱۳۹۲ به قصد استراحت به ایران بازگشت و اعلام کرد دیگر قصد رفتن به ایتالیا را ندارد. بهمن فرزانه در هفدهم بهمن همان سال و در ۷۵سالگی در تهران درگذشت.

بخشی از کتاب خانواده ای محترم

«میهمانی‌ها، از کلیساها و شب‌ها به مراتب بدترند. جشن‌های بزرگ مذهبی، مثل کریسمس، مثل سال نو، مثل هفته عید پاک. ولی من به خوبی فرا گرفته‌ام که خود را نسبت به آن عیدها بی‌تفاوت نشان دهم و اصلاً و ابدا به روی خودم نمی‌آورم و می‌گذارم تا فرا برسند و بگذرند. درست مثل روزهای عادی، صبح را به شب می‌رسانم. انگار نه انگار. دلم نمی‌خواهد کسی را ببینم تا مبادا آن روز عید را به من یادآوری کند. اگر قرار است کسی به دیدنم بیاید، بهتر است یک هفته قبل از آن بیاید و یا بهتر بگویم یک هفته بعد از عید، هنگامی که همه چیز فروکش کرده و مغز تو بار دیگر آماده شده است تا به آینده فکر کنی. دوست ندارم کسی به من تبریک بگوید. دوست ندارم کسی به من هدیه‌ای بدهد تا آن روزها را راحت‌تر فراموش کنم. روزهایی که نمودار گذشت زمان و گذشت عمر بشر است. مثل حلقه‌های تنه درختی که از تعداد آن‌ها می‌توانی سن درخت را تعیین کنی.

مدت‌هاست که این تمرین را آغاز کرده‌ام و ادامه می‌دهم. اصلاً به روی خودم نمی‌آورم که فلان عید سر رسیده است. چون همیشه در هر عیدی، مأیوس بر جای می‌ماندم. بیخودی در ابتدا آن همه انتظار می‌کشیدم و به هیجان می‌آمدم و بعد، غمگین‌تر و نومیدتر می‌شدم. آه که به چه مهارتی خودم را از دست آن چیزها خلاص کرده‌ام! هر چیزی که باعث آزارم می‌شود از زندگی‌ام حذف کرده‌ام. باید آن روزهای عید را بسیار آهسته و به دقت بگذرانم. باید میزان هر چیز را به دقت حساب کنم. به دقت قدم پیش می‌گذارم، حرکاتم همه حساب شده‌اند، انگار دارم همه چیز را از روی یادداشتی که قبلاً نوشته و در دست گرفته‌ام انجام می‌دهم. یک برنامه‌ریزی دقیق. همه چیز با خیال راحت، بدون عجله. در عین حال، آن روزها باید خیلی هم مشغول باشم تا این که ناگهان خلأیی در آن‌ها پیش نیاید، چیزی خارج از برنامه رخ ندهد تا افکار بیجا نتوانند در آن‌ها رخنه کنند. نه، نباید چیزی مزاحم من بشود. نباید روال زندگی مرا به هم بریزد و مختل کند. چون من دلم نمی‌خواهد از این ایمان مذهبی خود پا به بیرون بگذارم. آری از این ایمان مذهبی بدون مذهب.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۵۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲۵۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان