دانلود و خرید کتاب زنی در کنار پنجره ای جی فین ترجمه سیامک دشتی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب زنی در کنار پنجره

کتاب زنی در کنار پنجره

نویسنده:ای جی فین
انتشارات:ایران‌بان
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب زنی در کنار پنجره

کتاب زنی در کنار پنجره نوشتهٔ ای جی فین و ترجمهٔ سیامک دشتی است. ایران بان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب زنی در کنار پنجره

کتاب زنی در کنار پنجره برابر با یک رمان معاصر و ایرانی است که در سال ۲۰۱۷ میلادی در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. این رمان داستان روزهایی از زندگی «آنا» است؛ زنی تنها که علاقه‌ای به برقراری ارتباط با دیگران ندارد و بیشتر اوقات تلویزیون تماشا می‌کند یا از پشت پنجره، کارهای همسایه‌اش را زیر نظر می‌گیرد. یک روز که آنا در حال نگاه‌کردن به خانۀ همسایه است، اتفاقی میفتد که برایش باورپذیر نیست. از روی این رمان، برای ساخت یک فیلم اقتباس شده است؛ فیلم سینمایی «زنی پشت پنجره»، یک فیلم تریلر روان‌شناختی به کارگردانی «جو رایت» و محصول سال ۲۰۲۱ در آمریکا است. فیلم‌نامۀ این فیلم به‌وسیلۀ «تریسی لتس» نوشته شده است. ایمی آدامز، جولیان مور، وایت راسل، آنتونی مکی و گری اولدمن از بازیگران این فیلم هستند.

خواندن کتاب زنی در کنار پنجره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ای. جی. فین

دانیل مالوری ملقب به ای. جی. فین، نویسندهٔ آمریکایی متولد ۱۹۷۹ میلادی است. رمان زنی پشت پنجره به قلم او که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، از پرفروش‌های نیوریورک تایمز شد و بر اساسش فیلمی هم با بازی امی آدامز و گری اولمن ساخته شده است.

بخشی از کتاب زنی در کنار پنجره

«او حالت تعادلش را از دست داد. لگد دیگری، این بار محکم‌تر، به صورت او زدم. پاشنهٔ پایم به بینی‌اش خورد. روی زمین افتاد. به سرعت ملافه را کنار زدم، از روی تخت پایین پریدم، به سوی در خروجی دویدم. آن در به پشت‌بام راه داشت. اما پیش از آن باید از پله‌ای پایین می‌رفتم. تعادلم را از دست دادم و به زانو روی زمین افتادم. به هر شکلی بود یک دستم را به نردهٔ آن پلکان رساندم و به آن چنگ زدم. در همان لحظه یک رعدوبرق فضا را روشن کرد و توانستم تمام پله‌های مارپیچی را که به پشت‌بام منتهی می‌شد ببینم. باید پایین و پایین و پایین‌تر می‌رفتم تا بتوانم از آنجا دور شوم.

اما پیش از آن، دوباره همه جا تاریک شد. باز هم چیزی نمی‌دیدم. فقط صدای برخورد قطره‌های باران با پنجره‌ها را می‌شنیدم. دوباره یک رعد و برق پله‌ها را به من نشان داد. اما در همان لحظه صدای او هم آمد.

«زنیکهٔ عوضی!... بالاخره می‌گیرمت.»

تلوتلوخوران به سمت من می‌آمد. او هم خود را به نرده‌های پله رساند و درحالی‌که به آن تکیه داده بود، می‌خواست خود را به من برساند. صدای غژغژ پله در آمد.

من در فکر دیگری بودم. باید خود را به آشپزخانه می‌رساندم. کاتِر بدون غلافش آنجا روی میز بود. در نقره‌ای سطل آشغال می‌توانست در تاریکی راهنمای من شود. آیفون هم در آشپزخانه بود. همین‌طور درهای دیگر.

صدای آهستهٔ اِد را شنیدم: «اما باید بری بیرون. می‌تونی؟»

«چاره‌ای ندارم. فعلا ولم کن!»

«تو آشپزخونه می‌گیرتت. نمی‌تونی اون رو از خودت دور کنی. حتی اگه بتونی...»

ضربه‌ای به اولین دری که در برابرم بود زدم. حافظه و ذهنم برایم یک قطب‌نما شده بود. در آنجا چهار در وجود داشت. در اتاق مطالعه، در کتابخانه، در زیرزمین و در حمام.

«یکیش رو انتخاب کن!»

«صبر کن ببینم.»

«زود باش! یکیش رو انتخاب کن!»

در حمام را انتخاب کردم. در آن لحظه آن در برایم مانند در بهشت بود. به دستگیره‌اش چنگ زدم، بازش کردم و به داخل حمام رفتم. پشت در کمین کردم. به آهستگی نفس می‌کشیدم تا او صدای تنفس مرا نشنود.

بالاخره آمد. به طرف پله‌ها رفت. من همچنان نفسم را حبس کرده بودم.

به سمت من آمد. کمی بیش از یک متر با من فاصله داشت. همان‌جا ایستاد. احساس کردم که هوا با تنفس او جابجا می‌شود. فقط صدای باران را می‌شنیدم. تمام پشت بدنم عرق کرده بود. با صدایی آرام و کوتاه مرا صدا کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۰۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳۶ صفحه

حجم

۵۰۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳۶ صفحه

قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان