کتاب روزگار قلبی شکسته
معرفی کتاب روزگار قلبی شکسته
کتاب الکترونیکی روزگار قلبی شکسته نوشتۀ استفنی گاربر و ترجمۀ مریم غلامی است و انتشارات راوشید آن را منتشر کرده است. کتاب روزگار قلبی شکسته در زمان انتشارش به صدر لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز صعود کرد. این کتاب درمورد دختری به نام اونجلین است که عشق حقیقیاش با زنی دیگر ازدواج میکند و ماجراهایی برای او به وجود میآورد.
درباره کتاب روزگار قلبی شکسته
آدمها در طول زندگیشان در جستوجوی عشقی ابدی هستند، یک دیگری ایدئال که تا آخرین روز در کنارشان باشد. هرکس میتواند نگاه متفاوتی به عشق داشته باشد. شخصیت اونجلین در کتاب روزگار قلبی شکسته از آن دختران سادهدل، عاشق و احساساتی است که آرزوی یک عشق پایدار را در ذهن خود میپروراند. اما تقدیر همیشه با خواستههای انسان هماهنگی ندارد، شکستها یکی پس از دیگری از راه میرسند و تراژدی را رقم میزنند. زندگی اونجلین نیز هنگامی که درمییابد محبوب همیشگیاش قرار است با زن دیگری ازدواج کند تغییر میکند. اونجلین که درمانده و بیچاره گشته، تصور میکند که باید این وصلت را برهم زند، اما ناگهان با شاهزادهٔ قلبها آشنا میشود. شاهزاده از او سه لبخند در ازای یاری رساندن به اونجلین طلب میکند. هیچ خواسته و معاملهای در جهان داستانهای عاشقانه بیخطر و خالص نیست. همیشه در بطن معاملههای اینچنینی، یک نوع رذالت پنهانی وجود دارد. شاهزادهٔ قلبها نیز شخصیت مثبتی نیست، او درست وقتی که اولین لبخند را از اونجلین دریافت میکند، خواستههایش را تغییر میدهد. شاهزادهٔ قلبها دیگر فقط سه لبخند از اونجلین نمیخواهد، بلکه درخواستهایی از اونجلین در ذهن دارد که میتواند به یک تراژدی بزرگ ختم شود. اگر میخواهید بدانید که سرگذشت شخصیت اونجلینِ عاشق در این روایت پرماجرا و احساسی به کجا ختم خواهد شد، کتاب روزگار قلبی شکسته را بخوانید.
خواندن کتاب روزگار قلبی شکسته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این اثر به نوجوانانی که به رمانهای عاشقانه و فانتزی علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب روزگار قلبی شکسته
«او کار درست را انجام داده بود. لوک عاشق اون بود. اونجلین نمیتوانست باور کند که لوک با اختیار خودش حاضر شده بود با ماریسل ازدواج کند. حقیقتاً به خاطر این نبود که از ماریسل بدش بیاید. او حتی به سختی خواهرخواندهاش را میشناخت. حدوداً یکسال پس از مرگ مادرش، پدر اونجلین به این باور رسید که باید دوباره ازدواج کند، که لازم بود همسری باشد که اگر در صورتی اتفاقی برای او بیفتد از اونجلین مراقبت کند. او هنوز نگرانی که چشمان پدرش را پر کرده بود به خاطر داشت، انگار که میدانست زمان زیادی برایش باقی نمانده.
پدر اونجلین تنها شش ماه قبل از مرگش با اگنس ازدواج کرد. در طی این زمان، ماریسل هرگز پا به مغازه کنجکاوی پدرش که اونجلین بیشتر وقتش را در آنجا میگذراند نگذاشته بود. ماریسل میگفت که به گرد و خاک حساسیت دارد، ولی او در کنار هرچیز عجیبی کاملاً شلخته و دستپاچه رفتار میکرد، اونجلین همیشه مشکوک بود که خواهرخواندهاش درواقع از نفرینها و وسایل غیرطبیعی واقعاً میترسد. در حالیکه اونجلین و لوک همیشه به شوخی میگفتند که اگر روزی نفرین بشوند، این ثابت میکند که جادو وجود دارد.
این به طرز خندهآوری غمگین کننده بود که اونجلین حالا این اثبات را داشت ولی لوک را نه.
الان حتی اگر جکس هم برگردد و به او اجازه تغییر نظر دهد، اونجلین این کار را نمیکرد. جکس گفت که عروسی را متوقف میکند، و قول هم داد که کسی نمیمیرد...»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه